تاريخ : 1391/10/20
کد مطلب: 363
 بهاریه‌ای در مدح حضرت عبدالعظیم علیه السلام

بهاریه‌ای در مدح حضرت عبدالعظیم علیه السلام

بـاز از بــحر ولایـت گـهری پیدا شد

افق فضل و شرف را قمری پیدا شد

نخل سر سبز ولا را ثمری پیدا شد

یا که در طور ولایت شجری پیدا شد

در سماوات و زمین جشن عظیم است امشب

عـیـد مـیـلاد کـریـم ابـن کـریـم اسـت امـشـب

بـهـتـریـن زادۀ ابـنـاء بـشـر ایـن پسر است

در ریاض علوی سروروان این پسر است

فخر دین قبله دل کعبه جان این پسر است

نجل مولای کریمان جهان این پسر است

اوست سروی که بود دامن هستی چمنش

صـلـوات هـمـه بر حُسنِ حَسَن در حَسَنَش

صحبان کـرم و جـود کریـمش خوانند

اهـل فضـل و شـرف و عـلم زعیمش خوانند

آیت رحمت رحمان و رحیمش خوانند

گر چه عبد است همه عبد عظیمش خوانند

اوسـت ماهـی که بر ابناء زمان می‌تابد

نورش از ری به همه خلق جهان می‌تابد

این پسر لاله‌ای از گلشن علیین است

ایـن پسر اخـتری از بـرج سپهر دین است

این چـراغ دل طـه قـمر یـاسیـن است

خاک ری با قدمش سرمه حورالعین است

نـور بر چشم و دل اهـل ولا می‌بخشد

شهر ری را شرف کرب و بلا می‌بخشد

حـرمـش کــعـبــۀ آمــال دل آگــاه اســت

قامتش سرو و لبش کوثر و رویش ماه است

حسنی حسنش بر خلق چراغ راه است

زائــــر مــرقـــد او زائـــــر ثـــــــارالــلـه است

خاص و عامند ز هر سوی رهین کرمش

دل صد قــافـلـه سـر گرم طواف حرمش

اهل ری قــدر بـدانید چنین نعمت را

نــعـمـت سایـۀ این دسته گل عترت را

فیض همسایگی تربت آن حضرت را

بر شما داده خدا این شرف و رفعت را

بال جبریل زده سایه به بام و درتان

این شما، ایـن حـرم زادۀ پیغمبرتان

اهــل ری قــدر بـدانید بــهشــت اســت ایــنـجا

نام جنت نتوان برد که زشت است اینجا

عطر توحید به سنگ و گل و خشت است اینجا

تـربـت طـاهر پـاکیزه سرشت است اینجا

این حرم مجد و تفاخر به اعاظم دارد

آبـرو از پـســر مـوسـی کـاظـم دارد

ای گل باغ حسن عطر تو بر روح صفاست

خاک درگاه تو بر درد دل خسته شفاست

کرم و جود تو بر ما به عیان و به خفاست

سـر بـخـاک حـرمـت گر نگذاریم جفاست

ما به این در نه پی حشمت و جاه آمده‌ایم

از بــد حــادثــه ایـنـجا بـه پـنـاه آمــده‌ایــم

تو به باغ دل ما سرو روان حسنی

حُسنِ پیدای حَسَن سِرّ نهان حسنی

نخل طه و گل عطر فشان حسنی

بلکه جانانِ همه خلقی و جانِ حسنی

ما به خاک حـرمت روی نـیـاز آوردیـم

حاجت خویش به درگاه تو باز آوردیم

تــو عــطــا و کــرم آل پـیـمـبـر داری

عصمت فاطمی و عزت حیدر داری

ز حسین و ز حسن جلوۀ دیگر داری

تو مقام از سخن و مدح فراتر داری

جــان بــه قــربـان تـو ای سـیـــد پـاکـیـزه سـرشـت

شهر ری از تو بهشت است، بهشت است، بهشت

به جلال و به کمال و به مقامت سوگند

بــه تــو و عـزت آبـاء گـرامـت سـوگـنـد

به صلاة و به قـعود و به قیامت سوگـنـد

به خدا و به رسول و به امامت سوگند

تو که سایه به سر خلق دو عالم فکنی

چـه شـود گر نگـهی جانـب میثم فکنی