سخنرانى آية الله محمّد واعظ زاده خراسانى
بسم الله الرحمن الرحيم الحمد لله رب العالمين ...
نکته اى درباره کتاب الحجّه ى «الکافى» متوجّه شدم که اين کتاب، خلاصه و فشرده اى از کتاب «بصائر الدرجات»، اثر محمّد بن حسن بن فرّوخ صفّار اشعرى است. اين دو اثر در روايات و در سندهاشان توافق عجيبى دارند. اگر در نظر بگيريم که کلينى در سال ۲۶۰ ق متولّد شده، پس در زمان فوت محمّد بن حسن صفّار در سال ۲۲۹ ق، فردى سى ـ چهل ساله بوده است. محمّد بن حسن صفّار، جزء مشايخ کلينى است. ترتيب ابواب کتاب الحجّة و کتاب «بصائر الدرجات» را که مقايسه کنيم، کاملاً اطمينان پيدا مى کنيم که کلينى، تحت تأثير او بوده است. منتهى کلينى، همين طور که از مقدّمه خودش هم معلوم است، در همه ابواب فروع و اصول، خلاصه و انتخابى کرده است و کاملاً معلوم است که تحت تأثير صفّار بوده است. آن کتاب هم از باب تعليم و تعلّم و فضيلت علم و فضائل علما شروع شده است. کلينى هم بعد از باب عقل و جهل، باب علم را شروع کرده و با دقّت که نگاه مى کنيم، مى بينيم احاديث هردو کتاب، همان احاديث است، منتهى کلينى، سندهاى ديگرى هم داشته که به آن اضافه کرده است.
اين که مى بينيد کلينى مى گويد: «عدّةٌ من أصحابنا عن محمّد بن الحسن»، به طور حتم، همين محمّد بن حسن صفّار است.
ما در بين کارهاى حديثى اى که در محضر آية الله بروجردى داشتيم، به سندى برخورديم که مرحوم شيخ طوسى، آن را از کلينى نقل کرده بود، ولى در آن جا نبود. بعد من متوجّه شدم که يک حديثْ جلوتر از اين سند بوده که مرحوم شيخ طوسى، آن سند قبلى را ديده و متن بعدى را ذکر کرده است. از اين قبيل موارد در اين مراتبْ فراوان وجود دارد.
حالا ملاحظه بفرماييد که اين دو بابْ فقط در «بصائر الدرجات» است. اين کتاب سيصد چهارصد صفحه اى ـ که يکى ازعلماى بزرگوار تبريز، آن را تصحيح کرده ـ، حاوى شرح حال صفّار است. خصوصيات زيادى دارد و فهرست و ملحقاتى از جمله «بصائرالدرجات» دارد. ابواب کتاب هايش شبيه ابواب «الکافى» است، مانند: کتاب الطهارة، کتاب
الوضوء؛ يعنى يک دوره کامل فقه هم داشته که اگر آن هم در دست باشد، ما مى توانيم براى تصحيح سندهاى کلينى و متون آن، استفاده کنيم. حالا در همين دو بابى که در«بصائر الدرجات» هم هست دقّت کنيم، درباره حجّت (يعنى مبانى اى که به فضائل و مقامات اهل بيت عليهم السلام مربوط است) در «بصائر الدرجات»، ۱۱۹ باب وجود دارد که همان ابواب، به طور فشرده در حدود بيش از شصت باب در «الکافى» قرار دارد، منتهى «الکافى» اضافاتى نيز دارد: چند باب راجع به النص على الحسين، و النص على امام زين العابدين. اينها در آن جا نيست؛ امّا آنچه درباره فضائل است، چيزهاى بيشترى است که انگار بعضى مثل شيخ صدوق هم نتوانستند آنها را تحمّل کنند و آنها را نوعى غلو مى دانستند و اين گونه کتاب ها را روايت نمى کردند.جمع کلّ ابواب جزء اوّل، ۲۴ مورد است که جمعاً شده ۱۱۶ باب، در حالى که تعداد ابواب مشابه اين ابواب در «الکافى»، ۶۲ باب است. من دقّت کردم و برايم روشن شده است که کلينى از او نگرفته؛ چون اسناد فرق دارد و عجيب اين است که آنچه راکه کلينى از على بن ابراهيم نقل مى کند، همان را «بصائر الدرجات» از پدر على بن ابراهيم (يعنى ابراهيم بن هاشم) نقل مى کند.
خصوصيّت ديگر «الکافى»، اين است که کلينى گر چه در اوّل کتاب، کلمه حدّثنا را به کار برده، امّا بعد که وارد نقل احاديث مى شود، ديگر از لفظ حدّثنا استفاده نمى کند و معلوم نيست که اينها به صورت سماعى است که معمولاً محدّثان «حدّثنا» مى گويند، يا به صورت قرائت بر استاد است که «أخبرنا» مى گويند، يا به صورت هاى اجازه، که کلينى، اجازه کتابى را داشته و از آن کتاب نقل مى کرده که غالب احاديث کلينى، اينگونه است، در حالى که «بصائر الدرجات»، تمام اينها را با لفظ حدّثنا مى گويد، و اين حدّثنا، يعنى اين که او اين احاديث را از اساتيد شنيده است.
من پنج حديث را مقايسه کرده ام، اوّلاً در يک حديث اگر در «الکافى» سه ـ چهار باب است (مثلاً فضل العلم) در «بصائر الدرجات»، ده ـ پانزده خبر است. اين جا چهار خبر است، آن جا ده ـ پانزده خبر با سندهاى مختلف. بعضى سندها هم که مشابه است، مثلاً به ابراهيم بن هاشم مى رسد، کلينى به واسطه پدرش از او نقل مى کند و صفّار، بلاواسطه از ابراهيم بن هاشم نقل مى کند. هم در سندها خيلى اختلاف است، يعنى کلمات معلوم است که تبديل شده اند، هم در متن. به طور حتم اگر «کتاب تعليم و تعلّم»، و کتاب «بصائر الدرجات» را کسى بخواهد دقيقاً بررسى کند، بايد آن احاديث را با احاديث «بصائر الدرجات»، تطبيق کند. اگر آن دوره کتاب هاى حديث درباره فقه، از ايشان به دست مى بود ـ که فکر نمى کنم باشد ـ بسيار به ما کمک مى کرد. فقط فهرستش وجود دارد که آن هم محقّق در اوّل «بصائر الدرجات» آورده است.
امّا مسئله بعدى، جلد دوم اصول، با عنوان «ايمان و کفر» است. به قول بعضى معاصران، اين عنوان، ابتکار مرحوم کلينى است که مسائل اخلاقى را تحت عنوان ايمان و کفر آورده است. کلّ حسنات و محسّنات اخلاق، از فروع ايمان به خداست و کلّ سيّئات اخلاقى، از فروع کفر است. اين را هم نمى دانيم که آيا صفّار، چنين کتابى داشته يا نه؟ يا اين که اين، ابتکار خود مرحوم کلينى است و بعد، بزرگانى مثل مرحوم مجلسى و فيض کاشانى، همين عنوان را در مسائل اخلاقى حفظ کردند؟ شايد بتوان گفت که استفاده از اين عنوان، ابتکار خاص مرحوم کلينى است. پس بايد روايات مشابهى را که در «بصائر الدرجات» هست، با روايات «الکافى» تطبيق داد، بخصوص در دو کتاب حجّة و علم. به احتمال قوى، ابراهيم بن هاشم، از دو نفر نقل کرده و صفّار، يک نفرش را از آن طريق و کلينى از طريق ديگر نقل کرده است.
والسلام عليکم و رحمة الله و برکاته!