ياد کرد زنده ياد دکتر عسکر حقوقى
تفسير ارجمند روض الجِنان و رَوح الجَنان از همان عصر تأليف به عنوان يکى از برترين آثار ترجمانِ کلام الهى و ذخاير گرانقدر گنجينه اَدب فارسى مورد توجّه و اقبال قرار گرفت و اساتيد و دانشمندانِ بسيارى در اطراف اين کتاب سترگ دست به تأليف، تحقيق، تصحيح و گزينش زدند.
اکنون که به مدد الهى ديگر بار اين تفسير شريف مدار تحقيقِ جمعى از فضلا قرار گرفته، مناسب است از پيش آهنگان اين عرصه يادى شود و از زحمات ايشان تقدير گردد که «الفضل للمبتدى و إن احسن المقتدى».
از کسانى که ساليان طولانى با تفسير ابوالفتوح محشور و مألوف بوده و تحقيقات زيادى درباره آن انجام داده دکتر عسکر حقوقى است که تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازى، اثر اين استاد، براى همه پژوهندگان آثار ابوالفتوح نامى آشناست.
مرحوم حقوقى خود قصه آشنايى و اُنسش را با تفسير ابوالفتوح، چنين نوشته است:
... پدر، مرا به هديتى عزيز و گرانبها مباهى داشت و آن، که تا به امروز چون جانِ شيرينِ خويش، عزيز و گراميش داشته و مى دارم، کتاب مستطاب تفسير کبير روض الجِنان و روح الجَنان، معروف به تفسير ابوالفتوح رازى بود، که از آن تاريخ، روز و شب، در سفر و حضر، با آن دمخور و دمسازم و دماغِ دل و مشامِ جان را، به روايح خوش بويش تر و تازه مى دارم. از آن پس هرگاه فراغتى دست داد، به مطالعه آن سرگرم شدم و از آن گنجينه گرانبهاى معارف اسلامى بهره ها بردم و يادداشت هايى فراهم نمودم.۱
تولد و تحصيلات
عسکر حقوقى در هفتم خرداد ۱۲۹۹ برابر با نيمه شعبان ۱۳۳۸ در بابل به دنيا آمد. پدرش، مهدى حقوقى از وکلاى پايه يک دادگسترى، مردى خوش نام خدمتگزار و مورد احترام مردم بابل بود. على حقوقى، وکيل، مدير روزنامه «مازيار» و بانى تعميرات مسجد المحدثينِ بابل، محمّد حقوقى، سياستمدار و صاحب منصب در وزارت امور اقتصادى و دارايى و مهندس شمس الدين حقوقى، سه فرزند ديگر مهدى حقوقى هستند که همه به رحمت الهى پيوسته اند.۲
عسکر حقوقى دوره ابتدايى را در بابل گذراند و متوسطه را در دبيرستان احمدى و دانش سراى تهران به پايان رساند و در سال ۱۳۱۸ از اين دانش سرا فارغ التحصيل شد. با دريافت ديپلم اَدبى به استخدام وزارت فرهنگ درآمد و به تدريس در دبيرستان هاى تهران مشغول شد. در همين سال ها در دانش سراى عالى تحصيلات خود را ادامه داد تا در سال ۱۳۲۴ در رشته زبان و ادبيات فارسى ليسانس گرفت و در دوره فوق ليسانس زبان و ادبيات فارسىِ دانشکده ادبيات دانشگاه تهران شرکت کرد و سپس با گذراندن دوره دکترى در سال ۱۳۳۵ش، از رساله خود دفاع نمود و به درجه دکترى مفتخر گرديد.
ايشان درباره رساله خود مى گويد:
در سال ۱۳۲۸ هجرى شمسى، آن ايام که به تحصيل در دوره دکترى زبان و ادبيات فارسى دانشکده ادبيات و علوم انسانىِ دانشگاه تهران اشتغال داشتم، با موافقت استاد فريد و دانشمند ارجمند جناب آقاى بديع الزمان فروزانفر، موضوع «سبک و خصوصيات دستورى و لغوى تفسير ابوالفتوح رازى» را براى پايان نامه دوره دکترى خويش برگزيدم و به راهنمايى آن استاد گرانمايه و تعليمات بى دريغ دوست ارجمند و استاد فاضل، جناب آقاى دکتر ذبيح اللّه صفا، به تکميل و تنقيح يادداشت هاى خود پرداختم و سرانجام، در سال ۱۳۳۵ هجرى خورشيدى، رساله مذکور را تسليم دبيرخانه دانشکده نمودم و پس از تشکيل جلسه دفاع، هيأت ممتحنه، بعد از اصغاءِ سخنان من که درباره اهميّت اين تفسير معروض گرديد و تشريح و توضيح شيوه تحقيق در تهيه و تدوين آن رساله، مرا در ارديبهشت ماه همان سال به احراز درجه دکترى زبان و ادبيات فارسى مفتخر داشت.۳
از نيک بختىِ مرحوم حقوقى در دوران تحصيل، آشنايى و استفاده از دانشمند پاک نهاد مرحوم آقا سيدعبدالرسول صدرايى۴ است. آن عالم پرهيزکار جلسه قرائت و تفسير قرآن داشت و با بيان رساى خود دل و جان مشتاقانِ کلامِ وحى را آبيارى مى کرد.
حقوقى از خوشه چينان آن محضر است. خود درباره تأثير سخن استاد نوشته است:
... آن سيّد فاضل و شاعر عارف مرا به تلاوت کلام رب العزه، دعوت فرمود؛ در اجراى دستورش با هراس و بيم به خواندن چند آيه پرداختم، که خوشبختانه مقبول افتاد. او به ترجمه و تفسير آن آيات، لب به سخن گشود و با شور و جذبه اى به گزارش آيتى از قرآن و بيان عقيدت بزرگان دين و استنباط خويش، سخن ها گفت، که همگىِ ما را، هر کس به قدر فهم خويش، مفيد واقع گرديد. قدرت و مهارت آن مرد وارسته، در ترجمه کلام خدا و بيان مقصود، آن چنان جذّاب و دلپذير بود، که تا اعماق وجود من کارگر افتاد و تا به امروز سخنان دلنشين آن فقيرِ منزوى را همچنان در پرده هاى گوش دلم، طنين انداز مى بينم ... پدرم سرانجام بر آن شد که يکباره برادرم و مرا، به آن پيرِ داناىِ گداخته دل بسپارد و از وى بخواهد که جداگانه، ما را تحت تعليمات خويش قرار دهد. آن پير سوخته دل و عارف ربانى نيز، ما را به شاگردى خويش مفتخر داشت ... هر بار که به محضرِ استاد مى شتافتم و نغمه هاى خدايى را از زبان گويا و سخنانِ شيواى آن مردِ خدا، به گوش دل مى شنودم، ولَعَى بيشتر در خويشتن احساس مى کردم ... .۵
مشاغل و مناصب فرهنگى
دکتر عسکر حقوقى در حين تحصيل و بعد از آن علاوه بر تحقيق و فعاليت هاى علمى به تدريس و خدمات فرهنگى اهتمام داشت و سمت هاى متعددى را عهده دار بود. قبل از اخذ دکترى، رياست اداره انتشارات و تبليغات وزارت فرهنگ را عهده دار بود و بعد از سال ۱۳۳۵ نيز به دانشگاه تهران منتقل شد و رياست دانشکده ادبيات را پذيرفت. در سال ۱۳۴۱ از طرف دانشگاه تهران براى تصدى کرسى زبان و ادبيات فارسى دانشگاه استراسبورگ به فرانسه رفت. در مدّتِ اقامت در اين کشور، علاوه بر تدريس موفق شد «انستيتو زبان، فرهنگ و تمدن ايرانى» را با کمک جمعى از دانشجويان ايرانى، افغانى، فرانسوى و عرب، تأسيس نمايد و بعد از آن بود که درس زبان فارسى در مدارس فرانسه رسميت يافت. ايجاد کتابخانه اى در پنج زبان و انتشارات دو زبانه فارسى و فرانسه، همچنين برگزارى نمايشگاه بزرگ آثار هنرى ايران در دانشگاه کهنسال و معتبر استراسبورگ، از فعاليت هاى اين انستيتو است.۶
او در ۱۳۴۵ به ايران بازگشت و پس از مدت کوتاهى براى تصدى کرسى زبان و ادبيات فارسى در دانشگاه بيروت عازم لبنان شد، ولى به خاطر تيرگى روابط سياسى دو کشور اقامت وى دوامى نيافت، به ايران آمد و در دانشکده ادبيات دانشگاه تهران مشغول به تدريس شد. در ۱۳۵۱ به سمت استادى دانشکده علوم سياسى و اجتماعى انتخاب شد و مدت هفت سال فلسفه سياسىِ اسلام و ديگر دروس را تدريس مى کرد.
مرحوم حقوقى در سال ۱۳۵۸، مجددا به فرانسه رفت و طى اقامت خود با استفاده از منابع گسترده کتابخانه ملى پاريس، کتاب چهره راستينِ محمّد صلى الله عليه وآله را تدوين کرد. او در دانشگاه سوربن سخنرانى هايى در رابطه با معارف اسلامى به زبان فرانسه و فارسى داشته است. پس از مدّتى به آمريکا رفت و رياست دانشکده مطالعات و تحقيقات اسلامىِ لوس آنجلس را عهده دار شد. طى سال هاى اقامت در امريکا، موفق به ايراد سخنرانى ها و کنفرانس هاى متعدد در زمينه هاى ادبيات فارسى، عرفان و متون اسلامى بود. از توفيقات الهى که شامل حال وى شد، آن است که بيش از صد نفر در سال هاى اقامت او در فرانسه و آمريکا با تشويق و راهنمايى ايشان مسلمان شدند.۷
در آبان ۱۳۷۰ به تقاضاى نماينده ايران در سازمان ملل متحد و در چهارچوب دعوت از نخبگان ايرانى، به وطن بازگشت و بلافاصله در دانشکده ادبيات و علوم انسانى، دانشکده حقوق و علوم سياسى دانشگاه تهران و دانشکده حقوق و علوم سياسى دانشگاه آزاد اسلامى مشغول تدريس شد.۸ ايشان همچنين عضو هيأت علمى دانشکده حقوق و علوم سياسى دانشگاه آزاد اسلامىِ تهران مرکز بود.
آثار و تأليفات
استاد حقوقى از سال هاى جوانى و روزگار تحصيل در دانشکده ادبيات از قلم زدن غافل نبود و در موضوعات اسلامى، ايرانى و فرهنگ بلندِ اين مرز و بوم در وادى تحقيق، تأليف و تصحيح، دست داشت. مى توان او را در شمار يکى از پرکارترين دانش آموختگان و اساتيد سال هاى اخير به شمار آورد. از وى حدود دويست عنوان کتاب، رساله و مقاله علمى در زمينه هاى اسلام شناسى و ايران شناسى به زبان فارسى و فرانسه به جاى مانده است که در اين مختصر به برخى از آثار چاپ شده اشاره مى کنيم.
۱. تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازى،
جلد اوّل، تهران: دانشگاه تهران، ۱۳۴۶، ۲۵۰ص، وزيرى.
جلد دوم (احاديث)، تهران: دانشگاه تهران، ۱۳۴۶، ۵۲۶ص، وزيرى. جلد سوم، (قصص)، تهران: دانشگاه تهران، ۱۳۴۸، ۵۳۱ص، وزيرى.
۲. فلسفه سياسى اسلام، [بى جا]، [بى نا]، ۱۳۵۴، ۴۱۲ص، وزيرى ؛ تهران: هيرمند، ۱۳۷۴، ۲۶۴ص، وزيرى، با نام: تاريخ انديشه هاى سياسى در ايران و اسلام.
۳. حقوق بشر در اسلام، تهران: دانشگاه آزاد اسلامى، ۱۳۷۶.
۴. مذهب تشيع و آرمان هاى ملى ايرانيان، تهران: [بى نا]، ۱۳۵۳، ۱۴۴ص.
۵. سهم ايران در سياست کشوردارى، تهران: [بى نا]، ۱۳۵۴.
۶. آيين سخنورى و نگارش و روش تحقيق، تهران: مؤسسه عالى علوم سياسى، ۱۳۵۳.
۷. شرح بر حديقه سنايى غزنوى، تهران: [بى نا]، ۱۳۴۶ ؛ هيرمند، ۱۳۷۳.
۸. شرح حال و سخنان بايزيد بسطامى، تهران: [بى نا]، ۱۳۲۴.
۹. تاريخ اجتماعى و سياسى و جغرافيايى عربستان سعودى، تهران: وزارت خارجه، ۱۳۳۸.
۱۰. فهرست نسخه هاى خطى کتابخانه دانشگاه استراسبورگ، فرانسه: دانشگاه استراسبورگ، ۱۹۶۳م.
۱۱. تصحيح و تعليق شرح گلشن راز شبسترى، تهران: دانشگاه تهران، اوّل، ۱۳۴۴ ؛ هيرمند، سوم، ۱۳۷۲.
۱۲. داستان داود و سليمان، تهران: امير کبير، ۱۳۴۹.
و لغات و ترکيبات رودکى، هنر در اسلام و در ايران، هنر موسيقى، نبرد شريعت و طريقت، سهم فرهنگ ايران در پيشرفت بشريت، سيماى راستين محمد صلى الله عليه وآله و ... .
دکتر عسکر حقوقى در اوّل آبان ۱۳۸۰ درگذشت و در بهشت زهرا رخ در نقاب خاک کشيد.
منابع و مآخذ
۱. فهرست مشخصات کتابشناسى پايان نامه هاى دکترى دانشکده ادبيات و علوم انسانى، احمد رضايى، تهران: دانشکده ادبيات، ۱۳۶۶.
۲. تاريخ انديشه هاى سياسى در ايران و اسلام، عسکر حقوقى، تهران: هيرمند، ۱۳۷۴.
۳. فلسفه سياسى اسلام، عسکر حقوقى، تهران، [بى نا]، ۱۳۵۴.
۴. چهره ها در تاريخچه نظام آموزش عالى حقوق و عدليه نوين، عباس مبارکيان، تهران: نشر پيدايش، ۱۳۷۷.
۵. بابل شهر زيباى مازندران، جعفر نياکى، تهران: رامرنگ، ۱۳۷۹.
۶. آشنايى با فرزانگان بابل، عبدالرحمن باقرزاده بابلى، قم: مبعث، ۱۳۷۷.
۷. تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازى، عسکر حقوقى، تهران ؛ دانشگاه تهران، ۱۳۴۸ ـ ۱۳۴۶ ـ ۱۳۴۸.
۸. اثرآفرينان، زندگينامه نام آوران فرهنگى ايران، زير نظر سيدکمال حاج سيدجوادى، تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگى، ۱۳۷۷ ـ ۱۳۸۰.
۹. مؤلفين کتب چاپى، خانبابا مشار، تهران: نگين، ۱۳۴۱.
۱. تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازى، ج ۱، ص شصت.
۲. بابل، شهر زيباى مازندران، جعفر نياکى، ص ۶۲۹.
۳. تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازى، ج ۱، ص شصت و شصت و يک.
۴. ايشان در ۱۲۶۱ش، در بابل به دنيا آمد و پس از گذراندن مقدمات و سطح به نجف اشرف رفت و از خرمن دانش اساتيد به نامى چون: صاحب کفايه، صاحب عروه، شيخ عبداللّه مازندرانى و ميرزا محمدتقى شيرازى استفاده کرد. به بابل بازگشت و در محله سر حمام کاظم بيک ساکن شد و در مدرسه حاج کاظم بيک تدريس مى کرد و به اقامه جماعت و افاضه و تبليغ اهتمام داشت. او در ۱۳۲۳ش در ۶۲ سالگى درگذشت و در امام زاده قاسم بابل مدفون گرديد. ر.ک: آشنايى با فرزانگان بابل، ص ۱۹۱.
۵. تحقيق در تفسير ابوالفتوح رازى، ص پنجاه و هشت تا شصت.
۶. تاريخ انديشه هاى سياسى در ايران و اسلام، مقدمه.
۷. چهره ها در تاريخچه نظام آموزش عالى حقوق و عدليه نوين، ص ۳۰۶.
۸. همان، ص ۳۰۷.