تاريخ : 1391/08/23
کد مطلب: 340
سخنرانى حجة الاسلام و المسلمين سيّد موسى ابراهيمى، مدير حوزه علميه قزوين

سخنرانى حجة الاسلام و المسلمين سيّد موسى ابراهيمى، مدير حوزه علميه قزوين

بسم الله‏ الرحمن الرحيم. الحمد لله‏ ربّ العالمين و صلّى الله‏ على محمّد و آله الطاهرين.

  خير مقدم عرض مى ‏کنم به همه سروران عزيز، اساتيد حوزه و دانشگاه، روحانيون محترم، طلاّب عزيز و ساير اقشار دوستان و آشنايان. به کنگره بزرگداشت مرحوم عالم ربانى، شيخ عبد الجليل قزوينى رازى خوش آمديد. از روح پُرفتوح آن مرحوم استمداد مى ‏طلبيم که ما نيز راه مستقيم و تشيّع آن جناب را بپيماييم! خداوند به ما نيز توفيق بدهد تا همچون عبد الجليل، از دين مقدّس و از مذهب شيعه دفاع بکنيم. قزوين، جايگاه بزرگى در ميان شهرهاى ايران دارد. اصحاب ائمّه، چند نفرى قزوينى بودند. من مى ‏خواهم چند نفر از اصحاب ائمّه قزوينى را معرفى کنم. در ادامه هم اشکالى به اين عبارت «عبد الجليل رازى قزوينى» دارم، و شواهدى دارم که اگر اين‏ گونه بنويسيم، بهتر است: «عبد الجليل قزوينى رازى». دلايلش را هم عرض مى ‏کنم.

  از اصحاب ائمّه، «ابو غانم خادم» قزوينى است. ايشان از خدّام ابى محمّد حسن بن على عسکرى، امام هادى است. شيخ صدوق در کتاب اکمال الدين، با سندهايى که دارد، از ابى ‏غانم، چندين روايت نقل کرده است. «حارث قزوينى» هم از خدّام ابى محمّد حسن بن على عسکرى عليه ‏السلام است. وى و فرزند گرامى ‏اش «احمد بن حارث قزوينى» از کسانى هستند که با امام هادى عليه ‏السلام ملاقاتى داشتند و احاديثى را از ايشان نقل کرده ‏اند. محمّد بن يعقوب کلينى، از هر دو بزرگوار، حديث نقل مى ‏کند. «احمد بن عيسى علوى» از اصحاب على بن موسى الرضا عليه ‏السلام است که رافعى در التدوين، وى را معرفى کرده و احاديثى از امام رضا عليه‏ السلام و صحيفة الرضا را هم از ايشان نقل مى ‏کند. يکى ديگر از اصحاب امام هادى، «خيران بن اسحاق زاکانى» است. در رجال آية‏الله‏ خوئى (ج ۷، ص ۸۳) ايشان را معرفى فرموده است. «على بن عمرو بن عمر عطّار قزوينى» از اصحاب امام هادى عليه ‏السلام همان کسى است که لعن يکى از اصحاب قزوينى به نام فارس بن حاتم بن ماهويه قزوينى، به دست همين على بن عمرو عطّار قزوينى و به دستور امام هادى عليه ‏السلام اعلام شده است. مى ‏توان به «عزّت الله‏ قزوينى» اشاره کرد. از اصحاب ابى جعفر محمّد بن على باقر عليه ‏السلام در کتاب ضيافت اخوان (ص ۳۲) معرفى شده است. نفر بعدى، «ابو محمد قزوينى» از اصحاب امام رضا عليه ‏السلام است که وى نيز در ضيافت (ص ۹۱) معرفى شده است. داوود بن سليمان بن جعفر ابو احمد القزوينى هم که قبرش در مسجد سفته چنار واقع در خيابان نادرى، موجود است، از اصحاب امام رضا و از ناقلان صحيفة الرضا است. عبد الله‏ بن عبّاس قزوينى، از اصحاب امام رضاست که در جامع الرواة، وى را از اصحاب الرضا عليه ‏السلام نام برده.

  چهار برادر قزوينى هستند که دوتايشان مورد تأييد و دوتايشان ملعون هستند، احمد بن حاتم بن ماهويه قزوينى، از رجال ابى الحسن على بن محمّد، امام هادى است. طاهر بن حاتم بن ماهويه از اصحاب امام رضا عليه ‏السلام تا امام هادى عليه ‏السلام بوده. در ابتدا از اصحاب خوب بوده و در راه مستقيم قرار داشته؛ امّا بعدها جزء غاليان مى ‏شود و غلو مى ‏کند و مورد لعن قرار مى ‏گيرد. سعيد بن حاتم بن ماهويه، برادر همان احمد و طاهر، مورد تأييد است. فارس بن حاتم بن ماهويه هم مانند طاهر، ملعون و غالى و کذّاب است که امام حسن عسکرى عليه ‏السلام حکم به قتلش را داده و شخصى به نام جنيد، او را به قتل رسانده است.

  امّا اشکال به اين عبارت «عبد الجليل رازى قزوينى» که شواهدى هم دارم. مرحوم آقابزرگ تهرانى در الذريعة (ج ۳، ص ۷۸)، يکى از کتاب ‏هاى مرحوم عبد الجليل با نام البراهين فى إمامة أمير المؤمنين را معرّفى مى ‏کند و کتاب را «للمولا نصير الدين عبد الجليل بن ابى الحسين بن ابى الفضل القزوينى» مى‏ داند و ديگر هيچ پسوندى ندارد. در همان الذريعة (ج ۳، ص ۱۳۰) آورده: «در بعض مثالب االنواصب فى نقض بعض فضائح الروافض للشيخ المتکلم الواعظ الجليل نصير الدين عبد الجليل بن ابى ‏الحسين بن ابى الفضل القزوينى». حدود پانزده جاى ديگر هم با همين عبارات و با همين سبک و سياق ايشان را معرفى مى ‏کند؛ همه ‏اش «قزوينى» بدون «رازى» است. من نمى ‏گويم که ايشان رازى نيست. رازى هست؛ امّا علماى ما اين‏ گونه معرفى کرده ‏اند. در أمل الآمل (ج ۲، ص ۱۴۳)، شيخ حرّ عاملى آورده: «الشيخ الواعظ نصير الدين عبد الجليل بن ابى الحسين بن ابى الفضل القزوينى». در رياض العلما آمده: «الشيخ الواعظ نصير الدين عبد الجليل بن ابى الحسين بن الفضل القزوينى». در فهرست منتخب الدين که معاصر وى است و بايست قوى هم باشد. اين ‏گونه نوشته: «الشيخ الواعظ نصير الدين عبد الجليل بن ابى الحسين ابى الفضل القزوينى». در فوائد الرضوية (ص ۲۲۳)، شيخ عبّاس قمى آورده: «عبد الجليل بن ابى الحسين شيخ ابو الفضل القزوينى». در أعيان الشيعة (ج ۱۱، ص ۴۸۲) آمده: «الشيخ ابو الفضل عبد الجليل بن ابو الحسين قزوينى». يک جا هم دارد قزوينى و رازى. ابن شهر آشوب هم در معالم العلماء (ص ۱۳) اسم پدرش را اشتباه ذکر کرده و گفته: «شيخى الرشيد عبد الجليل بن عيسى بن عبد الوهاب». بايد محمّد مى ‏نوشت؛ امّا به اشتباه نوشته «عسيى بن عبد الوهاب رازى». همچنين در رجال آية ‏الله‏ خوئى آمده «الشيخ الواعظ نصير الدين عبد الجليل بن ابى الحسين ابى الفضل القزوينى» و در جامع الرواة اردبيلى «عبد الجليل بن ابى الحسين ابن ابى الفضل القزوينى الشيخ الواعظ». در کشف الظنون ـ که از کتب اهل سنّت است ـ آمده: «مثالب النواصب فى نقض بعض فضائح الروافض لنصير الدين عبد الجليل بن محمّد القزوينى الشيعى صاحب براهين». ايشان علماى شيعى را به قيد شيعى آورده؛ ولى ديگر علما را به عناوين يا مذاهب شان اشاره ‏اى نکرده است. مجالس المؤمنين (ج ۲، ص ۱۷۵) ـ که کلّى از اين کتاب استفاده کرده ـ، ده پانزده صفحه در شرح حال اين کتاب قلم زده و فرموده: «الشيخ الجليل الأجل عبد الجليل القزوينى الرازى». بنا بر اين، از ميان دوازده نفرى که شاهد آورديم، تنها دو نفر، قيد رازى را بعد از قزوينى آورده ‏اند و ده نفر بقيه، بدون قيد رازى. همه آنها گفته ‏اند: «قزوينى».

  از ميان همين افرادى که عبد الجليل را معرفى کرده‏ اند، کتاب ‏هايش را هم نوشته ‏اند که بنده همه را جمع کرده ‏ام: البراهين فى إمامة أمير المؤمنين؛ تنزيه العايشة عن الفواحش العظيمة که منظور از آن افکى است که در قرآن هم آمده، که ايشان دامنش از فاحشگى و زنا پاک بوده و قرآن هم او را پاک دانسته است، بر خلاف خود اهل سنّت که قضيه‏ اى را مستوفى بيان کرده‏ اند و خيلى از آن موارد را هم بعضى ‏هايشان رد نکرده ‏اند ـ؛ السؤالات و الجوابات در هفت جلد؛ مثالب النواصب فى نقض بعض فضائح الروافض که همين کتاب نقض ايشان است ـ؛ مفتاح التذکير ـ که در باره دعاست ـ؛ الأيّام و الأنام؛ مراتب افعال؛ مفتاح الراحات فى فنون الحکايات؛ جواب الملاحده.

  در پايان، باز هم خير مقدم عرض مى ‏کنم خدمت همه عزيزان مخصوصاً به ميهمان عزيز و گرامى ‏مان حضرت آية الله‏ سيّد محمّد حسينى قزوينى و همچنين نماينده محترم ولى فقيه، حضرت آية الله باريک بين، و ساير اساتيد حوزه و دانشگاه، روحانيون، و طلاّب محترم. خداوند همه ما را در راه و صراط مستقيم علماى بزرگ شيعه، مستقيم بدارد.