مصاحبه با آية الله رضا استادی
خبرنامه کنگره حضرت عبدالعظيم عليه السلام مصاحبه اى مکتوب با حضرت آية الله استادى ترتيب داده و در آن سؤالهايى درباره شخصيت حضرت عبدالعظيم حسنى عليه السلام مطرح نموده است. اينک متن مصاحبه تقديم خوانندگان مى شود.
خبرنامه: از نظر شما مطالبى که در کتاب نورالافاق۱ درباره حضرت عبدالعظيم عليه السلام آمده تا چه حدّ اعتبار دارد؟
آية الله استادى: کتابى که به نام نورالافاق (در برخى مصادر به اشتباه فوز الافاق خوانده شده) در ۱۰ ۱۱۹ صفحه جيبى و در سال ۱۳۴۴ چاپ سنگى شده، از کتابهايى است که به هيچ وجه نمى توان به مطالب نقل شده در آن اعتماد و استناد کرد.
براى شاهد عرضم يکى، دو نمونه از مطالب آن را ياد مى کنم و فکر مى کنم همين نمونه ها کافى باشد.
نمونه اول
در صفحه ۳۵ رساله نور الافاق آمده است:
«حرز حضرت امام محمّد تقى عليه السلام که سيد بن طاووس رحمه الله معنعا در صحاح از ادعيه مجربه از حضرت عبدالعظيم، روايت مى نمايد که در مدينه طيبه حضور مبارک حضرت امام محمّد تقى عليه السلام مشرف بودم، قنداقه حضرت امام على النقى عليه السلام را آوردند. حضرت از جاى برخاسته، قنداقه را گرفته و بوسيد و اين حرز را نوشته، همراه آن حضرت کرد و فرمود: اى عبدالعظيم، به شيعيان ما بگو [اگر] اين حرز را همراه خود و اولاد خود کنند، از آفات ارضيه و سماويه در امان خداند متعال خواهند بود».
عبارت بالا ترجمه اين عبارت مهج الدعوات سيد بن طاووس است:
«حرز لمولانا على بن محمّد النقى ـ عليهما افضل الصلوات و اکمل التحيات ـ قال الشيخ على بن عبدالصمد ... قال حدثنا عبدالعظيم بن عبدالله الحسنى: ان ابا جعفر محمّد بن على الرضا عليهما السلام کتب هذه العوذة لابنه ابن الحسن على بن محمّد عليهما السلام و هو صبى فى المهد و کان بعوذه بها و يأمر اصحابه بها».
توجه داريد که در اين عبارت جمله هاى زير که در نورالافاق آمده نيست:
۱. در صحاح از ادعيه مجرّبه.
۲. قنداقه حضرت امام على النقى عليه السلام را آوردند، حضرت از جا برخاسته، قنداقه را گرفت و بوسيد.
۳. اى عبدالعظيم، به شيعيان ما بگو [اگر] اين حرز را همراه خود و اولاد خود کنند، از آفات ارضيه و سماويه در امان خداوند متعال خواهند بود.
بنابراين، مؤلف نورالافاق جملاتى را به خواست خود به روايت افزوده است.
صاحب نورالافاق در صفحه ۳۶ مى نويسد:
«مرحوم مجلسى رحمه الله در جلد نوزدهم بحارالانوار ـ که تمامى آن ادعيه است ـ در عوذات الائمه فى الايام مى نويسد: اين حرز حضرت امام محمّد تقى عليه السلام را ـ که راوى او سيد جليل کريم محدث عليم، حضرت عبدالعظيم حسنى عليه السلام است ـ کسى که بخواند روز جمعه تا جمعه آتيه از آجال معلقه نخواهد مرد».
عبارت بالا ترجمه اين دو عبارت بحارالانوار است:
۱. «عوذة يوم الجمعه ... و هذه العوذة کتبها ابو جعفر محمّد بن على عليهما السلام لابنه ابى الحسن، و هو صبّى فى المهد و کان يعوذه بها؛ رواها عبدالعظيم الحسنى عليه السلام»۲
۲. «عوذة يوم الجمعة فى مصباح المتهجد: اخبرنا جماعة ... عن عبدالعظيم ابن عبدالله الحسنى ـ رضى الله عنه ـ : ان ابا جعفر محمّد بن على کتب هذه العوذة لابنه ابى الحسن و هو صبىّ فى المهد و کان يعوذه بها يوما فيوما»۳
در اين عبارت هم جمله زير ـ که در نورالافاق آمده ـ نيست:
«کسى که بخواند روز جمعه تا جمعه آتيه از آجال معلقه نخواهد مرد».
و صاحب کتاب از خود اين جمله را به روايت افزوده است؟!!
نمونه دوم
در صفحه ۱۰۰ مى نويسد:
«بديل بن ورقاء خزاعى صحابى که از صحابه حضرت اميرالمؤمنين بوده است».
با اينکه بديل از اصحاب رسول الله صلى الله عليه وآله است. به قاموس الرجال ذيل بديل رجوع شود.
در صفحه ۱۰۱ مى نويسد:
«شيخ عبدالجليل قزوينى رازى مى نويسد: خواجه ابوالفتوح رازى مصنف بيست مجلد تفسير قرآن بوده که تمام علما طالب و راغب خواندن آنها شدند [و مى لنگد در فهم او پاى صاحبان فهم و اغلب آنها عربى است و تفسير فارسى داشته]».
سطر آخر به عبارت کتاب نقض، ج ۱، ص ۲۱۲ افزوده شده و خلاف واقع است.
در صفحه ۱۰۲ مى نويسد:
«ابن شهرآشوب مازندرانى در کتاب معالم مى نويسد: شيخ ابوالفتوح بن على رازى صاحب کتاب تفسير بوده موسوم به روض الجنان و روح الجنان فى تفسير القرآن که به فارسى تفسير فرموده و فارسى عجيبى است».
عبارت بالا ترجمه تحريف شده اين عبارت معالم العلماء، صفحه ۱۲۸ است:
شيخ ابوالفتوح بن على الرازى عالم، له روض الجنان و روح الجنان فى تفسير القرآن فارسى، الا انه عجيب.
ترجمه جمله آخر اين است که تفسير عجيبى است، نه فارسى عجيبى است.
در صفحه ۱۰۲ مى نويسد: «شيخ منتجب الدين بن بابويه قمى در فهرست مى نويسد ...».
سپس همان عبارت معالم العلما، را نقل مى کند، با اينکه در فهرست منتجب الدين، ص ۷۸ آمده است:
«الشيخ الامام جمال الدين ... عالم، واعظ، مفسّر دين، له تصانيف منها التفسير المسمى روض الجنان و روح الجنان ...».
و در همان صفحه مى نويسد: «شيخ فقيه عبدالله بن حمزه طوسى مى نويسد: شيخ ابوالفتوح عالم و واعظ و مفسر است ...».
و اين عبارت فهرست منتجب الدين است که به اشتباه به عبدالله بن حمزه طوسى، صاحب کتاب ايجاز المطالب ـ که از او مطلب ديگرى درباره ابوالفتوح در حديقة الشيعة ياد شده ـ نسبت داده است.
و در صفحه ۱۱۱ مطلبى را از ابن حمزه در کتاب ايجاز المطالب نقل کرده که مدرک آن حديقة الشيعة ج ۲، ص ۸۰۲ است و با مراجعه به عبارت نورالافاق و عبارت حديقة الشيعة معلوم مى شود که چقدر در عبارت تحريف شده است.
در صفحه ۱۱۳ مى نويسد: «درباره آن حضرت (عبدالعظيم حسنى) کتب کثيره تأليف شده: أخبار العظيميه شيخ صدوق رحمه الله و رساله صاحب بن عباد، ترجمه صدر المتألهين ملاصدرا شارح اصول کافى ...».
براى آشنايان با ملاصدرا و آثار او بسيار روشن است که رساله صاحب بن عباد را ايشان ترجمه نکرده است و اين نسبت خلاف واقع است.
در صفحه ۱۱۵ مى نويسد: «ابوعبدالله ياقوت حموى، صاحب معجم البلدان مى نويسد: در سنه ششصد از هجرت وارد رى شدم، شهر بزرگى ديدم؛ انهار جاريه و اشجار کثيره و مدارس متعدده و اعظم ايشان مدرسه سيد ابوالفتوح رازى بوده که چهارصد مرد فقيه در آن تدريس مى کردند و تمام مدرسه از کاشى کبود بود و درب مدرسه رو به قبله، مقابل محل سکة الموالى ـ که از محلات معظم رى بوده که تمام سکنه آن شيعيان بودند ـ و تشريف فرمايى حضرت عبدالعظيم عليه السلام هم در همان محله شده ...».
با اينکه حموى در معجم البلدان ج ۳، ص ۱۱۷ مى نويسد: «کانت مدينة عظيمة خربت اکثرها و اتفق اننى اجتزت فى خرابها فى سنة ۶۱۷...».
و از مدارس متعدده و مطالب ياد شده در نورالافاق، در عبارت حموى اثرى ديده نمى شود.
خبرنامه: نظر شما در باره روزهايى که به عنوان زادروز و وفات حضرت عبدالعظيم عليه السلام ياد و مشهور شده چيست؟
آية الله استادى: تنها مدرک اين دو تاريخ همان کتاب نورالافاق است که از دو کتاب ناشناخته ديگر نقل کرده است و از اين کتاب به آثار ديگر نيز راه پيدا کرده است و به نظر يک محقق يا مورخ و يا محدّث اين قبيل نقل ها نمى تواند مورد استناد قرار گيرد.
البته اوليّن بارى که بنده از يکى از اساتيدم تاريخ وفات حضرت عبدالعظيم را به نقل از کتاب بدايع الانساب لاهوتى شنيدم، برايم تازگى داشت و جالب بود؛ امّا با رجوع به کتاب بدايع الانساب روشن شد که مدرک ايشان هم همين نقل مؤلف نورالافاق است.
خبرنامه: در برخى از منابع، از کتابى به نام کتاب عبدالعظيم ياد شده است. شما از آن چه اطلاعى داريد؟
آية الله استادى: حتماً مقصودتان همان کتابى است که در تأليفات شيخ صدوق رحمه الله ذکر شده است. از تأليفات شيخ صدوق آنچه در دست است، همه چاپ شده و ساير تأليفات او ـ که تعداد آنها هم زياد است ـ از جمله همين کتب، از بين رفته و يا لااقل اطلاعى از آنها در دست نيست.
خبرنامه : محتواى کتابهاى يوم و ليله و خطب اميرالمؤمنين از تأليفات حضرت عبدالعظيم عليه السلام چه بوده است؟
آية الله استادى: در رساله صاحب بن عباد دو کتاب حضرت عبدالعظيم با عنوانهاى کتاب يوم و ليلة و کتاب روايات عبدالعظيم الحسنى، و در فهرست نجاشى هم کتاب خطب اميرالمؤمنين معرفى شده است.
مرحوم علامه تهرانى (الذريعة، ج ۲۵، ص ۳۰۳) بيست و پنج اثر به عنوان کتاب يوم و ليلة معرفى کرده و در برخى از آنها تصريح نموده که در اعمال روز و شب و عبادات شبانه روزى است. بنابراين حدس قوى مى زنيم که کتاب يوم و ليلة حضرت عبدالعظيم هم در همين زمينه بوده است.
کتاب روايات عبدالعظيم هم حتماً به تعبيرى مسند عبدالعظيم بوده؛ يعنى شامل رواياتى بوده که وى از ائمه عليهم السلام يا اصحاب ائمه روايت کرده است.
درباره کتاب خطب اميرالمؤمنين عرض مى کنم در کتاب «بحثى کوتاه پيرامون مدارک نهج البلاغه» که حدود سى سال قبل چاپ شده نوشته ام:
«پيش از تأليف نهج البلاغه کتابهايى مانند آن تأليف شده و در آنجا علاوه بر خطب اميرالمؤمنين حضرت عبدالعظيم هشت اثر ديگر با همين عنوان ياد شده است».
و متأسفانه هيچ کدام از اين نُه اثر در دست نيست و مفقود شده اند؛ همانطور که دو کتاب ديگر حضرت عبدالعظيم يعنى يوم و ليله و روايات عبدالعظيم هم مفقود شده است.
خبرنامه: حضرت عبدالعظيم عليه السلام چند نفر از امامان معصوم عليهم السلام را درک کرده است؟
آية الله استادى: عبدالعظيم حسنى عليه السلام از حضرت جواد عليه السلام و حضرت هادى روايات فراوانى دارد و در برخى کتابها يک روايت از وى از امام رضا عليه السلام و نيز يک روايت از وى از امام عسکرى عليه السلام نقل شده است که درباره اين دو روايت گفته شده: احتمال مى رود در اولى ابوالحسن الهادى به ابوالحسن الرضا اشتباه شده باشد و در دومى هم مقصود از عسکرى، امام هادى باشد؛ زيرا به ايشان هم عسکرى گفته مى شده است.
در هر صورت، از نظر سن و تاريخ تقريبى تولد (۱۸۰) و تاريخ وفات (۲۵۲) حضرت عبدالعظيم، ايشان در سال هاى پايانى عمر امام موسى بن جعفر عليهما السلام تا چند سال به رحلت امام عسکرى عليه السلام در قيد حيات بوده است، اما روايت کردن وى از غير از امام جواد و امام هادى عليهما السلام مورد ترديد است.
خبرنامه: در روايتى ثواب زيارت حضرت عبدالعظيم به منزله زيارت حضرت امام حسين عليه السلام دانسته شده، علت آن چيست؟
آية الله استادى: آنچه مى توانم عرض کنم اين است که همين حديث باعث شده است که قبر حضرت عبدالعظيم بعد از قبور ائمه عليهم السلام يکى از چند مزارى باشد که بيش از همه زيارتگاههاى ديگر مورد توجه مؤمنان، به ويژه علما و اولياى خدا قرار گرفته است؛ امّا در مورد محتواى حديث چيزى جز تشويق و ترغيب به نظر نمى رسد، و هو العالم.
خبرنامه: اگر رى شهر شيعيان بوده، به چه علت حضرت عبدالعظيم در رى مخفيانه زندگى مى کرد؟
آية الله استادى: حموى در معجم البلدان مى نويسد: «هنگامى که مهدى عباسى در زمان خلافت منصور عباسى وارد رى شد، شهر رى را بازسازى و در آن مسجد جامع ساخت که در سال ۱۵۸ بناى مسجد به پايان رسيد». اگر مردم رى همه يا غالباً شيعه بودند، حتماً مورد خشم و غضب خلفاى عباسى قرار مى گرفتند، نه اينکه در شهرشان مسجد جامع بنا کنند. و اگر اين وضع تا قرن سوم ادامه پيدا کرده باشد ـ که ظاهراً اين طور است ـ نبايد بگوييم رى شهر شيعيان بوده است و از سويى ممکن است حضرت عبدالعظيم به خاطر تحت تعقيب بودن مخفيانه زندگى مى کرده است و بهتر اين است که بگوييم خصوصيات زندگى آن بزرگوار براى ما روشن نيست و در تواريخ در اين زمينه ها مطلبى ديده نمى شود.
خبرنامه: در برخى از روايات حضرت عبدالعظيم عليه السلام از تحريف قرآن سخن به ميان آمده است. تکليف ما با اين قبيل روايات چيست؟
آية الله استادى: فعلاً نمى دانم مقصود شما کدام روايت يا روايات است و در صورتى که روايتى در اين زمينه از آن حضرت باشد و توجيه قابل قبولى نداشته باشد، حتماً آن روايت مردود است؛ زيرا توجه داريد که روايات مرويه از حضرت عبدالعظيم عليه السلام مانند ساير روايات بايد يک يک از حيث سند و محتوا مورد بررسى قرار گيرد و اين طور نيست که هرچه به آن بزگوار نسبت داده شده، صحيح باشد و نيز اين طور نيست که همه مشايخ و راويان وى شناخته شده و مورد تأييد باشند، بلکه برخى از آنان مجهول و ناشناخته و برخى هم مورد نکوهش قرار گرفته اند.
حضرت آقاى عطاردى در کتاب گرانقدر عبدالعظيم الحسنى مى نويسد: «يکى از مشايخ حضرت عبدالعظيم، حسين بن سياح است و ابن غضايرى گفته است وى از غاليان است و روايات او قابل اعتنا نيست». آقاى عطاردى مى افزايد: «اين شخص از جمله کسانى است که برخى از اخبار مربوط به تحريف قرآن از او نقل شده است».
۱. نورالآفاق، تأليف حاج شيخ جواد شاه عبدالعظيمى م ۱۳۵۸ ق يكى از كتابهاى فارسى است كه به شرح حال حضرت عبدالعظيم حسنى عليهالسلام پرداخته است. وى كتاب و ديگرى در همين موضوع به نام الخصائص العظيمية تأليف كرده است. ر. ك: الذريعه، ۷، ص ۱۶۹ و ج ۱۶، ص ۳۶۷ و ج ۲۴، ص ۳۵۵؛ فهرست كتب فارسى چاپى، ح ۱، ص ۱۱۹۵.
۲. ج ۹۱، ص ۲۰۴.
۳. ج ۸۷، ص ۱۳۶.