یک کتاب در یک مقاله «التذکرة العظیمیة»
فضیلت و برتری خاندان رسول اکرم صلی الله علیه و آله و لزوم محبت ایشان از آیات و روایات بسیاری مستفاد است. شیخ صدوق میگوید:
اعتقاد ما امامیّه دربارۀ سادات و اولاد علی علیه السلام آن است که ایشان آل محمّدند و دوستی ایشان واجب است؛ چرا که اجر رسالت است، به مضمون آیه شریفۀ که: «قُل لَّا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى»۱. و صدقۀ واجب بر ایشان حرام است؛ چرا که آن از اوساخ و آلودگیهای دستهای مردم است, و پاکیزگی از برای ایشان است.
یکی از کسانی که لایق دوستی و محبت مردماند حضرت عبدالعظیم علیه السلام است که بنابر روایات معتبر, سلسله نسب او به چهار واسطه به حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام میرسد: عبدالعظیم بن عبدالله بن علی بن حسن بن زید بن الحسن المجتبی علیهم السلام. زید بن حسن از طبقۀ دوم تابعان است و تولیت صدقات حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله در عهدۀ کفالت او بوده است و حسن بن زید ـ که او را حسن امیر مینامیدند ـ از کبار مشایخ سادات بنی الحسن است, که پس از وفات در نزدیکی مدینه مدفون گردید.
یکی از فرزندان زید بن حسن، نفیسه خاتون است که در مصر مدفون شده و مزارش زیارتگاه خاص و عام بوده، به طاهره و کریمة الدارین مشهور است.
حضرت عبدالعظیم با دختر عموی خویش، یعنی دختر قاسم بن حسن همان امامزاده قاسم مدفون در طرف شمال تهران است.
عبدالعظیم از اصحاب و شیعیان خلّص بوده و مطیع و منقاد آل محمّد، بلکه فانی در اطاعت و انقیاد ایشان بوده است. یکی از دلایل مدعای فوق، خبری است که صاحب بن عباد، وزیر شیعی فخرالدوله دیلمی نقل نموده است:
عبدالله بن موسی رویانی گفت: ابا حمّاد رازی میگفت: در سرّ من رأی بر حضرت امام علی النقی علیه السلام وارد شدم و از مسائل حلال و حرام سؤال نمودم و جواب شنیدم. چون خواستم وداع کنم، فرمود: اگر چیزی از امر دینت بر تو مشکل شود، در آن حدود بلد، پس تو سؤال کن از عبدالعظیم بن عبدالله حسنی و سلام مرا به او برسان.
از این خبر، جلالت قدر و رفعت منزلت حضرت عبدالعظیم از جهت کمال دین و امانت در امر دنیا و دین و حضور ایشان در زمان امامت امام علی النقی علیه السلام در ری و نیز نهایت لطف و مرحمت امام نسبت به آن جناب فهمیده میشود.
حضرت عبدالعظیم با دو بال علم و عمل به اوج ملکوت اعلی پرواز فرموده، اگر چه قرب و خویشی با این خاندان، مقام شامخی است ولکن مقام علمیاش که بنابر روایات منقول، درک صحبت و استفاضه از چهار امام نموده، اول حضرت رضا و دیگر، امام محمّد تقی و امام علی النقی و امام حسن عسکری علیهم السلام را قبل از زمان امامت درک نموده و در ظل ولایت و انوار مقدس ایشان نشو و نما نموده و تربیت شده است.
عبدالعظیم در سفر و حضر مورد الطاف و افضال آل اطهار علیهم السلام بوده است. او کاتم اسرار، بلکه مخزن اسرار و ناشر اخبار آل رسول صلی الله علیه و آله بوده و از این جهت مرضی و مطبوع و منظور نظر مهر انور ایشان گردیده و در مدینه مشرفه و در بغداد و سرّ من رأی، حضراً و سفراً به خدمت خاصۀ ائمۀ دین اشغال داشت و چون آن جناب را رکن رکین اصحاب حضرت هادی علیه السلام دانستند، در مقام اذیت وی برآمدند. پس امام علیه السلام ملازمت خدمت ایشان را بدل به هجرت فرمود، از خوف سلطان جائر (معتز بالله) به سوی ری توجه نمود و در آنجا ساکن شد.
یکی از اقدامات قابل توجه حضرت عبدالعظیم عرض دین خود بر امام هادی علیه السلام است. او خود میگوید:
بر حضرت ابی الحسن سوم، امام علی النقی الهادی علیه السلام وارد شدم. چون مرا دید، فرمود: مرحباً به تو ای اباالقاسم، تو دوست ما هستی از روی حقیقت. پس عرض کردم خدمت آن بزرگوار: ای فرزند رسول خدا! من میخواهم دین خود را بر شما عرضه دارم، اگر مرضی و پسندیده است در نزد خدا و رسول و شما، بر آن ثابت باشم تا خدا را با همان دین ملاقات کنم.
فرمود: ای ابوالقاسم، بیاور آن دین را.
پس عرض کردم: من میگویم: خداوند یکی است و مثلی برای او نیست، و چیزی مثل او نیست، و از حدّ ابطال و تشبیه خارج است، و خداوند سبحان جسم و صورت و عرض نیست، بلکه خداوند جسم کنندۀ اجسام و صورت کننده صورت است و خلق کننده عرض و جوهر است و پروردگار هر چیزیست، و هر چیز را حقّ احداث و جعل کرده و مالک هر چیزی است.
عقیدۀ من بر آن است که محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله بندۀ خداست و از جانب حق بر خلق پیغمبر است و نبوّت به وی تمام شد که تا روز قیامت بعد از او پیغمبری نخواهد آمد، و بعد از پیغمبر پیشوا و خلیفه و متولّی امر نبوّت آن جناب، شاه ولایت علیّ بن ابی طالب است.
سپس حسن و بعد حسین و بعد علی بن حسین و بعد محمّد بن علی و بعد جعفر بن محمد، سپس موسی و بعد علی بن موسی و بعد محمّد بن علی و سپس تو ای مولای من.
پس آن حضرت به او فرمود که: بعد از من امام تو فرزندم حسن عسکری است، پس چگونه خواهد بود حال مردمان در آن زمان با فرزند خلفم که بعد از حضرت عسکری است و از صلب او خواهد بود؟
عرض کردم: چگونه خواهد بود ای مولای من؟
فرمود: شخص وی دیده نمیشود و اسمش هم از بین نمیرود تا وقتی که ظاهر شود، پس زمین را پر از قسط و عدل کند چنانچه پر از ظلم و جور شده باشد.
اقرار کردم و میگویم: دوست ائمه دوست خداست و دشمن ایشان دشمن خداست، و اطاعت امر ایشان اطاعت امر خدا و نافرمانی آنها نافرمانی خداست.
میگویم: به درستی که معراج حق است و سؤال نکیرین حق است و بهشت حق است و آتش حق است و میزان حق است و قیامت میآید و شکی نیست در آن و خداوند برانگیزاند کسانی را که در قبرها هستند.
میگویم: مقدّرات واجبه بعد از قبول ولایت اولیاء الله، نماز است و زکات و روزه و حج و جهاد و امر به معروف و نهی از منکر.
پس فرمود امام علی النقی علیه السلام: ابی اباالقاسم، به خدا قسم این همان دین است که راضی شده خداوند از برای بندگانش، پس ثابت باش بر آن و خدا ثابت بدارد تو را بر آن اقرار و عقیده ثابت در دنیا و آخرت.
حضرت عبدالعظیم به مضمون آیۀ «وَمَن يُهَاجِرْ فِي سَبِيلِ اللّهِ يَجِدْ فِي الأَرْضِ مُرَاغَمًا كَثِيرًا وَسَعَةً»۲، در زمان معتز بالله از من رأی هجرت فرمود و به خطۀ ری نزول اجلال نمود و دلیل حرکت ایشان هم امر و حکم امام بوده است. و چون اخص اصحاب حضرت جواد و از خیار و کبار محبان و مقربان حضور مهر ظهور ابو الحسن ثالث، امام علی النقی بود، معتز بالله نهایت خوف از آن بزرگوار داشته، از این جهت در مقام اذیت و قتل وی برآمد، ناعلاج به امر امام، آن سید بزرگوار از جوار فیض آثار ایشان مهاجرت نموده و از عیالات و وطن خود مفارقت کرد.
آن حضرت در ری مخفی بود و کسی آن جناب را نمیشناخت تا آنکه دوستان و شیعیان در خفا به خدمت او رسیدند و از حالات نیکوی آن حضرت اطلاع پیدا نمودند و مسائل حلال و حرام خودشان را سؤال کردند، و چون کمال تقرب آن جناب را به امامین همامین یافتند، بر ارادت ایشان اقرار و نگذاردند آن حضرت حرکت فرماید.
مرحوم صدوق کتابی حاوی اخبار روایت شده از عبدالعظیم را گردآوری نمود که اکنون در دست نیست، امّا برخی از احادیث آن در کتابهای دیگر به چشم میخورد. غیبت نعمانی، عیون الأخبار، کافی، معانی الاخبار، اکمال الدین، علل الشرایع، امالی صدوق، دعوات، بحارالأنوار، حیاة القلوب و تحفة الزائر، و کتابهایی است که روایات عبدالعظیم در آنها آمده است.
مزار و مدفن حضرت عبدالعظیم در ری واقع شده است. ری آن گونه که در منابع کهن آمده است، شهری بوده که جمعی از اهالی آن شیعه و جمعی دیگر سنی، حنفی و شافعی بودهاند. ماجرای وفات عبدالعظیم در کتابهای مختلف، متفاوت نقل شده است، برخی او را شهید و برخی غیر شهید دانستهاند. احمد بن محمّد بن خالد برقی گوید:
حضرت عبدالعظیم علیه السلام فرار کرد از سلطان جابر زمان و در شهر ری وارد شد و در سردابی که زیر زمین بوده است مخفی شد در خانه مردی از شیعیان، در کوچه]ای[ که معروف به سکة الموالی بوده منزل گرفته و گویا سکة الموالی نامیدند آن کوچه را، برای آنکه حضرات شیعه که دوستان اهل بیت بودند در آن منزل داشتند و در کوچههای دیگر اهل مذهبین حنفی و شافعی خانههای عالیه بنا نموده بودند.
و حضرت عبدالعظیم در همان سرداب روزها روزه میگرفت و شبها به عبادت مشغول بود، وقتی که از محل خود حرکت میکرد و بیرون میآمد از آن سرداب، به طریق مخفی و پنهان به زیارت قبری که الحال مقابل قبر اوست و سمت مرقد شریف آن حضرت است میرفت و میفرمود این قبر مردی از اولاد موسی بن جعفر است ـ و در این حدیث ذکر نشده که آن جناب فرموده باشد این قبر حمزة بن جعفر است ـ . پس به هر یک از دوستان و شیعیان که در آن محل بودند خبر او رسید تا آنکه اکثراً آن بزرگوار را شناختند و خدمتش شرفیاب میشدند و اخذ دین و مسائل و احکام مینمودند.
پس مردی از شیعیان در خواب دید حضرت رسول صلی الله علیه و آله را که فرمود: یکی از اولاد من از سکة الموالی حمل و نقل میشود و در نزدیک درخت سیبی که در خانه عبدالجبار بن عبدالوهاب است دفن خواهد شد، پس به دست مبارک خود اشاره به آن مکان فرمود. پس آن شیعه از خواب برخاست و رفت نزد صاحب باغ و درخت، تا آنکه آن باغ و آن درخت را بخرد، سؤال نمود از برای چه میخری این باغ را؟ پس خواب خود را نقل نمود. صاحب باغ گفت: من هم مثل این خواب را دیدم، پس صاحب باغ آن را وقف نمود بر حضرت عبدالعظیم و تمام شیعه که در آن مدفون شوند.
پس حضرت عبدالعظیم مریض شد و از دنیا رحلت نمود، چون این بزرگوار را برهنه نمودند که غسل دهند در گریبان آن جناب رقعه]ای[ یافتند که ذکر نسب خود را فرموده بود به این بیان: «أنا عبدالعظیم بن عبدالله بن علی بن حسن بن زید بن حسن بن علی بن أبیطالب علیه السلام».
طریحی در المنتخب گوید:
از اولاد ابی طالب کسی که زنده مدفون شد، حضرت عبدالعظیم حسنی است و محمّد بن عبدالله، و در مدّت کوتاهی در بیضۀ اسلام باقی نماند مگر در آن طالبی (اولاد ابی طالب یا شیعه) کشته شد.
به هر حال، چه عبدالعظیم زنده به گور شده باشد و چه اجر شهید را برده باشد، مزار شریفش دارای آثار بسیاری است، که روا شدن حاجتها و اجابت دعوات و کفایت مهمات و شفای امراض از آن جمله است.
زیارت حضرت عبدالعظیم را ثواب بسیار است. چنان که شیخ صدوق روایتی را در ثواب الأعمال نقل نموده است که:
حمزة ابن قاسم علوی خبر داد که او گفت: محمّد ابن یحیی عطّار خبر داد از کسی که بر حضرت امام علی النقی علیه السلام وارد شد از اهل ری، پس آن شخص گفت: بر آن حضرت وارد شدم، فرمود: کجا بودی؟
عرض کردم: به زیارت حسین مشرّف شدم.
فرمود: امّا تو اگر زیارت میکردی قبر حضرت عبدالعظیم را که نزد شماست، هر آینه مثل کسی بودی که قبر حسین علیه السلام را زیارت کرده است.
و در کتاب روضات الجنات از شهید ثانی در تعلیقی که بر خلاصۀ علامه نوشته، نقل نموده است که:
به تحقیق حضرت رضا علیه السلام تنصیص فرموده کسی که زیارت کند او را، واجب میشود از برای او که خداوند او را بهشت دهد.
حال که ثواب زیارت ایشان دانسته شد، باید گفت که زوار قبر حضرت عبدالعظیم باید مراعات آداب ظاهری و باطنی زیارت بنمایند تا از آن ثواب و اجر موعود بهرهمند شوند. بعضی از آداب زیارت در اینجا بیان میشود:
اول، آنکه اوقات شریف شب و روز جمعه، اول ماه، و اوقات شریف رجب، شعبان و رمضان را غنیمت داشتند. دوم، آنکه زیارت را با طهارت انجام دهند. سوم، آنکه مردان زائر خود را معطر نمایند. لازم به ذکر است که برای آن جناب زیارت مخصوصی وارد نشده و آنچه در زیارت نامه آمده مجهول است.
قبۀ مبارک حضرت عبدالعظیم به دست مجد الملک ابوالفضل اسعد بن محمّد بن موسی براوستانی قمی بنا شده است. براوستانی، مستوفی سلطان برکیارق بن ملکشاه سلجوقی بود. مجد الملک شیعی صحیح الاعتقاد بوده و با عدل و داد در شهر ری حکمرانی میکرد و در ترویج مذهب تشیع جدیت داشت. او آثار خیر بسیاری دارد که یکی بنای بقعۀ حضرت عبدالعظیم است.
قاضی نورالله شوشتری مینویسد:
از آثار مجد الملک، مشهد سید عبدالعظیم حسنی است در شهر ری و غیر آن از مشاهد سادات علوی و اشراف فاطمی نیز از آثار اوست. و از حسن خاتمۀ اوست که بعد از فیض شهادت . . . جنازۀ او را به کربلا بردند و در جوار فیض انور امام حسین علیه السلام قرار یافت.
علمای اعلام و مجتهدان فخام در جلالت قدر و شرافت حضرت عبدالعظیم کلمات و سخنان بسیاری دارند. صدوق در حق او گفته که عبدالعظیم عبادت کننده برای خدا و با تقوا و پرهیزکار و کسی است که خلق و خالق از او راضی باشند.
صاحب روضات الجنات او را صاحب ورع و دین، عابد و معروف به امانت و راستگویی و علام به امور دین و قایل به توحید و عدل دانسته است. شیخ حرّ عاملی عبدالعظیم را عابد و پرهیزکار میداند، و میرداماد نیز عباراتی نزدیک به آن دارد.
در جوار حضرت عبدالعظیم برخی از امامزادگان لازم التعظیم آرمیدهاند که یکی از ایشان، حضرت حمزة بن موسی بن الکاظم است. نقل شده که شاه طهماسب صفوی مقر سلطنتش در دارالسلطنۀ قزوین بوده و گاهی برای زیارت امامزاده حمزه میآمده و آن بقعۀ رفیع هم از بناهای اوست.
برای امامزاده حمزه هم چون زیارت مخصوصی وارد نشده، اگر مؤمنان سورۀ حمد و سورههای دیگر و هفت مرتبه سورۀ قدر نزدیک مرقد شریفش بخوانند، روح مقدس آن حضرت شاد و مسرورتر خواهد شد؛ چه آنکه بهترین هدیهها قرآن است، و حاجات خود را نزد قبر آن حضرت بخواهند. ان شاء الله تعالی رواست.
علاوه بر امامزاده حمزه، امامزادگان دیگری نیز به ری وارد شدهاند که شرح حال و نامشان در کتابهای انساب ذکر شده است.
یکی از عالمان بزرگواری که در ری مدفون گردیده است جناب شیخ صدوق است. او اهل قم بوده ولکن توطّن وی در ری بوده است. . و چون آنچه در کتب خود از امامین همامین صادقین نقل و روایت نموده، از روی صدق و راستی بوده و ذهن شریف مستقیم او از معانی و حقایق الفاظ و روایات خطا نرفته، به صدوق شهرت یافته است. نقل نمودهاند که وی سیصد کتاب تصنیف و تألیف نموده که در کتب دیگر نام آنها ثبت شده است.
آنچه گذشت گزارش گونهای بود از کتاب تذکرة العظیمیة، نوشتۀ شیخ محمّد ابراهیم کلباسی. این کتاب به کوشش فاضل محترم آقای علیرضا هزار برای انتشار در مجموعه آثار کنگرۀ بزرگداشت حضرت عبدالعظیم علیه السلام آماده و در ضمنِ این مجموعه در ۳۸۴ صفحۀ وزیری به همراه فهرستهای آیات، احادیث، اعلام، اماکن، کتابها و موضوعات به چاپ رسیده است.
۱. سورۀ شوری، آیۀ ۲۳.
۲. سورۀ نساء، آیۀ ۱۰۰.