شخصیت، آثار و زمانه سید مرتضی در گفتگو با آیة الله استادی
اشاره
آیة الله رضا استادی مقدّم (تهرانی) در سال ۱۳۱۶ ش، در تهران تولد یافت. درسهای دورۀ ابتدایی و نیز دورۀ مقدماتی درسهای حوزه را در تهران آموخت. سپس برای تکمیل درسهای حوزوی راهی قم شد و از محضر درس سطح حضرات آیات: ستوده، مشکینی، میرزا حسین نوری، خزعلی، محمد شاه آبادی، سبحانی، منتظری، مکارم شیرازی, سلطانی بروجردی و آذری قمی بهره برد.
درس خارجِ فقه و اصول را از آیات عظام: سیّد محمّد محقّق داماد یزدی، سیّد محمّدرضا گلپایگانی، سیّد کاظم شریعتمداری، شیخ محمّدعلی اراکی و سیّد موسی شبیری زنجانی فرا گرفت. همچنین چند ماهی که در نجف حضور داشت، از درس امام خمینی، آیة الله خویی و شهید سیّد محمّدباقر صدر بهره برد.
آیة الله استادی، در کنار تحصیل، به امر تبلیغ هم اهتمام داشت و از تدریس نیز غافل نبود. امّا به کار پژوهش و تصحیح و احیای میراث مکتوب گذشتگان، علاقهای ویژه داشت. بر این اساس، آثار قلمی وی، بیشتر در حوزههای: فهرستنویسی نُسَخ خطّی، شرح حال بزرگان از علما و تصحیح و تحقیق کتاب و رساله است. وی تا کنون مسئولیتهای اجرایی گوناگونی را تجربه کرده است: مدیریت حوزۀ علمیّه قم، عضویت در شورای نگهبان، نمایندگی مجلس خبرگان رهبری, عضویت در هیئت امنای دایرة المعارف بزرگ اسلامی، عضویت در هیئت مدیرۀ مؤسسۀ در راه حق، عضویت در شورای عالی حوزههای علمیّه و امامت جمعۀ قم.
آیة الله استادی، در حال حاضر، ریاست کنگرۀ بین المللی بزرگداشت سیّد مرتضی علم الهدی را نیز بر عهده دارد. به همین مناسبت، پرسشهای زیر را با ایشان در میان گذاشتیم:
جایگاه سیّد مرتضی را در میان عالمان شیعه چگونه ارزیابی میکنید؟
ویژگیها و اختصاصات سیّد مرتضی را بیان فرمایید.
ابتکارات علمی سیّد مرتضی را بیان فرمایید.
سیّد مرتضی چه تأثیری در جامعۀ شیعی زمان خود داشته است؟
برای روزگار ما، کدام بخش از اندیشهها و منش سیّد مرتضی را بیشتر مفید میدانید؟
عوامل مؤثر بر تربیت شخصیتهایی چون سیّد مرتضی و تأثیرگذاری آنان را چه میدانید؟
در مواجهۀ با اختلافات نظری عالمان و اندیشمندان، مانند اختلافات قمیها و بغدادیها، چه اموری را توصیه میفرمایید؟
حضرتعالی به عنوان رئیس کنگره، چه انتظاری از برگزاری آن دارید؟
چه توصیههایی به کمیتۀ علمی و دست اندرکاران اجرایی کنگره دارید؟
و ایشان در پاسخ، چنین نوشتند:
بسم الله الرحمن الرحیم
در پاسخ به چند سؤال اوّل شما عرض میکنم:
لازم است قبلاً، تا حدودی با شرایط آن روز شیعه، یعنی دوران سیّد مرتضی و سیّد رضی و برخی اساتید و شاگردان آنها و نیز نیازها [ی آن دوره] و این که در حوزۀ اهل سنّت [آن روز] چه میگذشت، آشنا شویم و از حدّ و حدود آزادی شیعیان در آن زمان در بیان اعتقادات خود و نیز تبلیغ آن آگاه باشیم. همچنین بدانیم چه آسیبهایی در صورت عدم اقدام فوری و محکم و مستند، شیعه را تهدید میکرد و فقط با توجه به این مقدمات است که میتوان دربارۀ جایگاه سیّد مرتضی _ رحمه الله _ و اقران او داوری نمود.
۱. با این که طبق تحقیقی که مرحوم سیّد حسن صدر ارائه داده، پایهگذاران اولیّۀ علوم اسلامی، اغلب از علمای شیعه بودهاند، امّا از یک نکته نباید غافل شد که تا دوران شیخ کلینی و شیخ مفید و سیّد مرتضی _ رحمهم الله _ در شیعه، دامنۀ تألیفاتی که با جامعیت سر و سامان داده شده باشد، گسترده نبوده و در بخشی از معارف، از این جهت، احساس کمبود میشده است. دیگران به خاطر حمایت حکومتها و نیز برخی علل دیگر، زودتر برای شکل دادن به آنچه داشتهاند، دست به کار شده و از نظر ظاهر، بنیانِ تقدم یافته بودند. مثلاً بخاری، (م ۲۵۶ ق) و مسلم بن حجّاج، (م ۲۶۱ ق)، به اصطلاح خودشان مؤلف صحیحین هستند؛ امّا در شیعه، کتاب الکافی شریف و کتاب من لا یحضره الفقیه دهها سال بعد سامان پیدا کرده است. این مورد را از باب نمونه یاد کردم. برخی علوم دیگر هم همینطور بودند. مثلاً تفسیر طبری پیش از سال ۳۱۰ ق تألیف شده در حالی که در آن تاریخ، تفسیری که بتواند با تفسیر طبری مقابله کند، در شیعه نداشتیم. مواد همۀ علوم با استفاده از احادیث اهل بیت علیهم السلام به طور متفرق و با موضوعات و سرفصلهای محدود در اختیار بوده؛ امّا این که به صورت یک تألیف گسترده و در عین حال با نظم و نظام خاص ارائه شده باشد، کمتر به چشم میخورد.
مقصودم از این مقدمه این بود که یکی از کارهای بسیار مهم و لازم برای دانشمندان شیعه در آن زمانها، ارائۀ تألیفاتی بوده که از ابتکارات ویژه و استحکام مقبول برخوردار باشد و این بهانۀ واهی را از مخالفان بگیرد که میگفتند اینها تألیفاتی ندارند و نیز شیعیان و دانشمندان شیعه را با معارف اهل بیت در قالب تألیفاتِ خوب آشنا سازند.
در این زمینه، کارهای بسیار ممتازی انجام گرفت. تفسیر حقائق التأویل برادر سیّد مرتضی _ که متأسفانه یک دهم آن در اختیار است و بقیه از بین رفته است _ در برابر برخی از تفاسیر دیگران، موجب آبرو و سربلندی شیعه است و همین طور کتاب عظیم نهج البلاغه در کنار الکافی و کتاب من لا یحضره الفقیه، خدمتی بس بلند به اسلام و مکتب تشیّع و جهانیان بوده است. با مقایسۀ صحیح البخاری با الکافی شیخ کلینی، اگر داوری منصفانه باشد، روشن میگردد که تفاوتی مانند تفاوت طلا و مس در کار است.
سیّد مرتضی در این زمینه سهم به سزایی دارد، و الأمالی سیّد مرتضی، همانند حقائق التأویل برادرش سیّد رضی است و میتوان او را با کمی مسامحه، تفسیر قرآن مجید دانست؛ تفسیری که در همۀ موارد، با دفاع از مکتب و معارف اهل بیت و نیز احیاناً ابطال مطالب دیگران توأم است.
هنوز فقه ما، المبسوط پُرفرع شیخ طوسی را نداشت که سیّد مرتضی دست به ابتکاری زد که ویژگیهای مخصوص فقه _ به اصطلاح نانوشتۀ شیعه را _ با کتاب ارزندۀ الانتصار به حوزۀ شیعه تحویل داد. توجّه دارید که تألیف کتابی مانند الانتصار بدون احاطۀ کامل به فقهِ دیگران و فقه اصیل شیعه، امکان ندارد. تعدادی از تألیفات سیّد مرتضی، از ابتکارات و نیز وسعت دانش او حکایت دارد. الذریعة در اصول فقه _ با این که با این گستردگی سابقه نداشته_، رساله در بیان اعجاز قرآن از راه صرفه و الشافی در پاسخ به المغنی _ که شاید اهل سنّت به آن میبالیدند _، از آثار مهم مرحوم سیّد مرتضی است.
۲. واضح است در دورهای که شیعه و سنی به فکر جمعآوری روایات هستند و برای حدیث، ارزشی فوق العاده قائل هستند، مشکلاتی پیش میآید. مشکل اوّل این که برخلاف دانشمندان شیعه _ که بخشی از روایاتی را که از طریق راویانی غیر شیعه نقل شده، با برخی از راستیآزماییها میپذیرند_، دانشمندان اهل سنّت به خاطر یک اشتباه و احیاناً به خاطر امور سیاسی و یا غرضورزی، روایاتی را که از طریق راویان شیعه نقل شده، یک جا رد میکنند و به اصطلاح خودشان به جهت شیعه بودن برخی از راویان، روایت را از درجۀ اعتبار ساقط میدانند. نتیجه این میشود که علاوه بر این که از دو طرف، روایاتِ بی اصل در میان روایات قرار میگیرند، از حیث محتوا هم مطالبی به دین نسبت داده میشود که واقعیت ندارند. در چنین زمانی، بررسی و تهذیب و به عبارتی پاکسازی مجموعههای روایی لازم است و در موارد بیشماری هم توضیح مضمون روایات و حفظ آن از تحریف معنوی، ضرورت مییابد. کار حدیثیِ ثقة الاسلام کلینی و شیخ صدوق [و دیگران] در این راستاست؛ چون بیشتر به سند توجّه دارند. امّا کار سیّد مرتضی و برخی دیگر، بیشتر توضیح متن و إبداء احتمالات متعدّد و انتخاب گونههای سازگار با مبانی اصلی مکتب اهل بیت است. نمونۀ این کار را، هم میتوانید در الأمالی ملاحظه فرمایید و هم در ضمن پاسخهایی که آن بزرگوار به سؤالات کلامی داده است.
۳. در آن زمانها، مباحث کلامی _ به عللی که در جای خود بیان شده است_، بازار گرمی داشت و همه، به ویژه دانشمندان اهل سنّت و گهگاه مخالفان، در هر مقولهای از مقولاتِ اعتقادات اسلامی وارد میشدند و اظهار نظرهایی _ که گاهی هم بسیار سست و ناروا بود _ ، میکردند. در این زمان اگر این بازار پرهیاهو و توخالی به حال خود گذاشته میشد، آسیبی جدّی برای اسلام و مکتب اهل بیت بود. شیخ مفید، سیّد مرتضی و پسینیان آنها، از وظایف خود میدانستند که در حدّ توان خود، در این مباحثِ به اصطلاح عقلی و یا مطالبی که دربارۀ اعتقادات اصیل اسلامی است، ورود پیدا کنند و جلوی این آسیب را بگیرند. یکی از کارهای علمی مرحوم سیّد مرتضی که به عنوان پاسخ به سؤالات و یا احتجاج و مناظره و یا به صورت کتاب _ مانند تنزیه الانبیاء_ انجام شده، همین دفاعیات از مکتب است.
۴. احترام به حدیث و گرایش به آن، در عین این که وظیفه و لازم است، امّا محترمتر از آن، اصل دین و مکتب است. از این رو گاهی به استناد برخی روایات، مطلبی به عنوان عقیدۀ شیعه مطرح میشد که پایۀ محکمی نداشت. سیّد مرتضی از کسانی است که در این قبیل موارد، با صراحت، گاهی روایت را _ که حتماً یقینی نیست _ و گاهی گفتار برخی از علمای صاحبنام را_ گر چه شیعه باشد _ زیر سؤال برده و لااقل ایجاد تردید کرده است، تا دیگران بررسی کنند و با دقت بیشتر، مسئله را پیگیری نمایند. حتماً تصدیق میکنید که در این مسیر، شجاعت، صراحت و عدم هراس از برخی مخالفتها _ که حتی ممکن است از خودیها باشد _ ، لازم است و سیّد مرتضی، این ویژگی را داشته است.
۵. دنیاطلبی و حبّ ریاست برخی از صحابه پس از رحلت رسول خدا صلی الله علیه و آله مسیری را که آن بزرگوار ترسیم کرده بود، به انحراف کشاند و دودستگی ایجاد کرد. و [این،] روز به روز گسترش پیدا کرد. اقلیت شیعه و اکثریت اهل سنّت، همواره از جهات مختلف گرفتار درگیریها بودند و به شیعه، ظلم مضاعفی شد. نتیجۀ این درگیریها، دشمنی، بدگویی و تهمتها شد و این اختلاف در زمان شیخ مفید و سیّد مرتضی و قبل از آن هم به شدّت ادامه داشت و جز ضرر و زیان برای اسلام، حاصلی نداشت. آنچه میتوانست محیط را آرام کند و بدون بدگویی و درگیریِ لفظی و فیزیکی، در مورد عقاید بحث و مباحثه شود، این بود که عالمانی بزرگ، در شرایط خاصی که پیش میآمد و تا حدّی دست شیعه باز میشد، به جای بدگویی و تکفیر در تألیفات خود، با منطق و استدلال، عقاید شیعه را بیان و تحکیم نمایند و بهانه را از دست مخالفان بگیرند. یعنی تفسیر قرآن بنویسند و آیات مربوط به اهل بیت را به خوبی بیان نمایند و واقعیات را در اختیار خواننده _ که شاید هم سنّی باشد _ قرار دهند و از این راه، مکتب اهل بیت، مذهبی منطقی، مستند به قرآن و روایات اصیل و عقل معرفی شود.
یکی از کسانی که این راه را انتخاب کرد، سیّد مرتضی بود. شما بهترین دفاعیات را درتألیفات ایشان میبینید؛ امّا غالباً مسائل را گونهای بیان میکند که حساسیتبرانگیز نباشد. البته نباید به بهانۀ حساسیت برانگیز بودن، از بیان واقعیات صرف نظر کرد. شما نهج البلاغه را ملاحظه کنید، سیّد رضی همهگونه ملاحظه کرده است؛ امّا بالأخره خطبۀ شقشقیه را هم آورده و از سیّد مرتضی هم رساله مانندی در توضیح همین خطبه در دست است، ولی فکر نمیکنم کسی در بارۀ تفسیری به نام تفسیر قمّی و تفسیر مجمع البیان یک نحو داوری کند. امین الاسلام، تفسیرش را به گونهای سامان داده که هم حقانیت مکتب اهل بیت بیان شود و هم بتواند در حوزههای علمی _ دینی اهل سنّت مطرح گردد، که مطرح شد؛ امّا تفسیر قمّی به صورتی [است] که برخی از اهل سنّتِ احساساتی را به نتیجهای غیر قابل ذکر میکشاند. البته برای همۀ آنان طلب رحمت میکنیم.
۶. در پایان این قسمت، این یادآوری را لازم میدانم که بزرگانی مانند سیّد مرتضی، این منطق را اساس کار [خود] قرار دادند و به ما هم آموختند که: «نحن ابناء الدلیل و إلی ما مال نمیل». این منطق حتماً به نفع دین است. باید سؤال و جواب مطرح باشد؛ باید راه بحث و گفتگو باز باشد؛ باید میان دانشمندان یک مذهب هم، اجتهاد و تحقیق مطرح باشد، نه تقلید صِرف. این که شیخ مفید به کتاب الاعتقادات شیخ صدوق _ با همۀ عظمتی که دارد _ حاشیه میزند و گاهی ایراد میگیرد، با صرف نظر از این که سخن کدام مطابق با واقع است، خودِ این کار، موجب عظمت دین است. سیّد مرتضی هم بدون این که وحشتی داشته باشد، گاهی با علمای بزرگ شیعه وارد بحث میشود و در صدد اصلاح برخی گفتههای آنان بر میآید. البته این را هم باید گفت، که گاهی هم اشتباهات فاحشی برای وی پیش میآید. و المعصوم من عصمه الله تعالی.
در بارۀ سؤالهای بعد هم باید عرض کنم، انتظار حقیر به پیروی از سایر دلسوزان این است که تمام آثار مرحوم سیّد مرتضی که در دست است، به صورت صحیح، به عنوان یک موسوعه ارائه شود. آثاری که پیشتر، به صورت مطلوب چاپ شده، به همان صورت و با حفظ حقوق محقّقان آنها، چاپ گردد. نه این که به بهانۀ چند غلط، که با یک غلطنامۀ یک صفحهای جبران میگردد، اصل کار از سر گرفته شود و به نام محقّقی جدید ارائه گردد.
در بارۀ شرح حال آن بزرگوار، یک کتاب تحلیلی و مستند لازم است و جای آن شاید خالی باشد؛ امّا تکرار مکرّرات که تازگی هم رسم شده، نه سودمند است و نه مطلوب.
در مورد مقالات، فکر میکنم از نظر کیفیت باید عمیق باشد، گر چه عدد مقالات کم باشد. برای قبول مقاله هم، حتماً دقت لازم به عمل آید که اگر نوآوری دارد، با مبانی اصیل در تضاد نباشد.
به نظر حقیر در کارهای فرهنگی _ دینی که با هزینۀ بیت المال و دولت انجام میگیرد، کمال صرفهجویی باید بشود و به عنوان یک کار علمی _ دینی و انجام وظیفه دیده شود، نه خدای نکرده راه درآمد. این که دیگران برای تحقیق و تصحیح، مبالغ هنگفت میگیرند، نباید بهانه شود و کار ما حوزویان را از معنویت لازم تُهی کند.
بنده اوّل به خودم نصیحت و موعظه میکنم که اگر کارهای به اصطلاح علمیِ نو را با زحمات بسیار فراوان و رنج گذشتگان مقایسه کنند، آیا از جهت معنوی شباهتی با هم دارند؟! آیا صاحب وسائل با بیست سال تلاش، ثقة الاسلام کلینی با بیست سال کار، شیخ صدوق با آن همه مسافرت با وضع و شرایط آن روز، حقّ الزحمۀ خود را از چه کسی جز خدای متعال و اهل بیت علیهم السلام میطلبیدند؟! به خود میگویم: باید سعی کنی که دستکم شباهتی با آنان داشته باشی تا _ گر چه در درجات بسیار پایینتر _ ، همردیف آنها قرار گیری!
نکتۀ آخر
در مورد موسوعۀ سیّد مرتضی، یک جلد فهارسِ همهجانبه برای کلّ آن، بسیار لازم و سودمند است. معاصرانش شناخته میشوند؛ کتابهای مورد استفاده او معیّن میگردد؛ اگر محقّقان بخواهند از کلّ آثار موجودِ او جمعبندی داشته باشند، کارشان آسان میگردد؛ همچنین برای تفسیر قرآن نیز آیاتی که در آثار او مطرح اند، میتوانند راهگشا باشند.
کتاب الشافی با همۀ عظمتی که دارد، از جهت عبارات و نظم و نظام، گویا مشکلی داشته و دارد که شیخ طوسی دست به تلخیص و تنظیم آن زده است. از این رو باید این تلخیص هم در کنار تألیفات او چاپ شود و چاپ [حاضر] آن هم بسیار مطلوب است و کار جدیدی لازم ندارد.
السلام علیکم و رحمة الله و برکاته