ديدار اعضاى كميته علمى كنگره با آية الله العظمى مكارم شيرازى
دبيرخانه علمى كنگره بين المللى بزرگداشت ثقة الاسلام كلينى براى هر چه بهتر برگزار شدن كنگره و استفاده از ديدگاه هاى مراجع، علما و صاحب نظران حوزه علوم دينى، ملاقات هايى با برخى از ايشان داشته و پس از ارائه گزارشى از چگونگى برپايى كنگره، نظراتشان را جويا شده و از راهنمايى هاى ايشان برخوردار شده است. آنچه در پى مى آيد، گزارشى از ديدار با آية الله العظمى ناصر مكارم شيرازى است و گزراش ديدار با آية الله العظمى سبحانى به دنبال آن درج مى شود.
حجةالاسلام والمسلمين مهريزى (دبير كميته علمى كنگره): مؤسسه علمى ـ فرهنگى دارالحديث، سلسله همايش هاى محدّثان و بزرگان رى را از سال ۱۳۸۰ش، شروع كرده است. اوّلين همايش، «كنگره بزرگداشت حضرت عبدالعظيم حسنى عليه السلام» بود كه در سال ۱۳۸۲ ش، برگزار شد. همايش خوبى بود؛ بسيارى از كتاب ها احيا شد، فهارس نسخه هاى خطى و سنگى كتابخانه آستان حضرت عبدالعظيم، تدوين گرديد و مجموع تأليفات، به حدود سى جلد رسيد.
دومين همايش، «كنگره بزرگداشت شيخ ابوالفتوح رازى» بود كه در سال ۱۳۸۴ش، برگزار شد. ابوالفتوح از متأخّران است؛ ولى به دليل قرآنى بودن موضوع، بزرگداشت وى مقدّم برگزار شد و در آن، بيست جلد كتاب و سه جلد فهارس فنى بسيار خوبى براى تفسير ابوالفتوح (چاپ آستان قدس رضوى) منتشر شد.
سومين همايش، «كنگره بين المللى بزرگداشت ثقة الاسلام كلينى» است كه ان شاء الله، در يک هزار و صدمين سال وفات كلينى برگزار مى شود. دو كنگره اوّل، داخلى بودند؛ ولى اين كنگره، بين المللى است.
همزمان با كنگره، تصحيح كتاب الكافي ـ كه از ده سال پيش در دارالحديث شروع شده ـ چاپ مى شود. براى اين تصحيح، هفتاد نسخه كهن از الكافي شناسايى شد؛ ولى چون تمام نسخه ها به صورت كامل از اول تا آخر كتاب را در برنداشتند، هر بخش، حداقل با ده نسخه كهن، تصحيح شده است. بسيارى از شرح ها و تعليقه هاى الكافي نيز كه تاكنون چاپ نشده، تصحيح مى شوند و همزمان با همايش منتشر مى گردند.
مقالاتى هم از داخل و خارج از كشور، به قلم علماى شيعه و مستشرقان، رسيده يا از آنها خواسته شده است. بخش ديگر، گفتگو با بزرگان حوزه و استفاده از راهنمايى هاى آنهاست. شما كلّياتى در اين باره مطرح بفرماييد، تا بعد، سؤالات مطرح شود.
آية الله العظمى مكارم شيرازى: بسم الله الرّحمن الرّحيم. برنامه اى را كه دنبال مى كنيد، بسيار مهم است. درباره شخصيتى است كه از افتخارات شيعه و از افتخارات اسلام است. ايشان محدّثى كم نظير و در بعضى از جهات، بى نظير است.
مرحوم كلينى، ويژگى هاى بسيارى داشت. يكى از آنها اين است كه او در احاديث، بسيار دقت داشته است. لذا وقتى روايات او معارض روايات ديگران شود، جمعى معتقدند دقّت كلينى ايجاب مى كند كه عند التعارض، نسخه الكافي انتخاب شود. يكى ديگر از ويژگى هاى ايشان، اين است كه اين كتاب را خيلى با حوصله و در مدّت زمان طولانى نوشته است. از ويژگى هاى ديگر منحصر به فرد او، اين است كه در عصر غيبت صغرا مى زيسته؛ يعنى نوّاب اربعه (عثمان بن سعيد، محمّد بن عثمان، حسين بن روح و على بن محمّد سمرى) را درک كرده است. وفات ايشان را سال ۳۲۸ ق، نوشته اند، در حالى كه وفات على بن محمّد (آخرين نائب) سال ۳۲۹ ق است.
گروهى عقيده دارند، بسيار بعيد است كه كلينى، با اين كه در آن زمان زندگى مى كرده، در تنظيم اين احاديث، هيچ ارتباطى با آن ناحيه مقدسه نداشته باشد. كسى كه تا حدّى، در به رويش باز است و به وسيله سُفرا، مى تواند ارتباطى با امام زمان عليه السلام داشته باشد، آيا مى توان باور كرد كه هيچ گونه رابطه اى در كار نبوده است؟! اين نظر (عدم ارتباط) بسيار ضعيف است. لذا اين احتمال، يک بهاى مضاعفى بر كتاب الكافي داده است.
ايشان مقدّمه اى تقريباً هفت ـ هشت صفحه اى براى كتابش نوشته، كه آن را اجمالاً پيش از اين، ديده بودم؛ ولى اخيراً از اوّل تا آخرش را مطالعه كردم. اين مقدمه، خيلى حساب شده است كه نشان از علوّ فكر و احاطه ايشان بر مسائل و احساس نياز به چنين كتابى در آن عصر، دارد. اين مقدمه، اديبانه و پر معناست و پيشنهاد مى كنم كه به دقّت، تجزيه و تحليل شود؛ چرا كه مى توان مطالب تازه اى از آن استخراج كرد. نديدم كسى دنبال آن برود؛ شايد شما انجام داده باشيد!
سوال. مرحوم ميرداماد، در كتاب الرواشح السماوية و همچنين ملاصالح مازندرانى، مقدمه الكافي را شرح داده اند؛ ولى به فارسى سليس نيست.
جواب. بله، ولى مى شود مسائل جديد تاريخى و اعتقادى از آن استخراج كرد و مى طلبد كه پژوهش كنند و با ديدن شرح ملا صالح و ميرداماد، مقاله خوبى ارائه دهند.
از ويژگى هاى ديگر كلينى، اين است كه به «اسناد» خيلى اهميت مى دهد، در حالى كه بعضى از بزرگان، اسناد را حذف مى كردند. مثلاً تحف العقول، كتابى است با روايات بسيار جالب و جاذب؛ امّا تمام اسناد آن حذف شده است. ولى كلينى، اسناد را چه متعدد و چه واحد، با دقت آورده است و البته روايت، اگر سند داشته باشند، اعتبار ديگرى پيدا مى كنند.
از ديگر امتيازات ايشان، كثرت اساتيد است. كلينى، ۳۶ استاد و كمتر از آن، شاگرد داشته است. به خوبى روشن است، كسى كه به اين همه استاد دسترسى داشته، مى تواند كتاب پربارى را ارائه بدهد.
امتياز ديگر الكافي، اين است كه شروح خوب و زيادى بر آن نوشته شده است؛ دوازده شرحش، معروف و مشهور است كه احتمالاً بيش از اينها هم نوشته شده است. شرح بخشى از كتاب الكافي هم شايد بيش از اينها باشد كه نشان مى دهد. بزرگان، اهمّيت ويژه اى براى كتاب الكافي قائل بوده اند. شما گفتيد كه از هفتاد نسخه كهن، استفاده شده است. اين مطلب، خود، دليل ديگرى است كه اين كتاب، هميشه مورد توجّه بوده است. كمتر كتابى يافت مى شود كه ما بتوانيم اين تعداد نسخه در باره آن به دست آوريم.
ويژگى مهم ديگرى هست كه پيش از اين، به آن توجّه داشتم؛ ولى اخيراً كه حديث امام كاظم عليه السلام را خطاب به هشام بن حكم در كتاب العقل و الجهل الكافي، فراز به فراز بحث كرده ايم ـ كه اگر آن را جمع كنيم، كتاب خوبى مى شود ـ، به اين فكر فرو رفتم كه چرا كتاب الكافي از كتاب عقل و جهل شروع شده است؟ چرا از توحيد يا امامت، شروع نشده است؟
مرحوم كلينى، كتابش را از عقل و عقلانيت شروع كرده تا در برابر گروهى بايستد كه حجيت عقل را باطل مى دانستند و مى گفتند، عقل را به احكام راهى نيست. جالب اين كه بعضى از محدّثان اخبارى متأخّر هم حجّيت عقل را منكر شده اند؛ امّا كلينى، ۱۱۰۰ سال قبل، پايه هاى حجّيت عقل را محكم كرده و اين، نشانه بيدارى اين مرد بزرگ است. نكته اى كه در اين جا نبايد از آن غفلت كرد، اين است كه الكافي مثل صحيح البخارى و صحيح مسلم يا ديگر صحاح نيست كه همه احاديثش را صحيح بدانيم. گاهى مخالفان، به حديثى از الكافي استناد مى كنند و احاديث ديگر را ناديده مى گيرند. من در جواب مى گويم: ما در كنار كتاب الكافي، كتاب هاى رجال و درايه داريم. كلينى كه اسناد را ذكر مى كند، معنايش اين نيست كه من مى گويم همه اين احاديث، صحيح اند. اسناد را ببينيد، هر چه پذيرفتيد، قبول، هر چه نپذيرفتيد، بماند. بنابراين، كسى نبايد توقّع داشته باشد كه تمام احاديث الكافي، صحيح باشند. يكى از برادران اهل سنّت در سفرى در مدينه گفت : شما يک كتابى بنويسيد كه صحيح باشد، مثل صحيح ما (مسلم و بخارى). گفتم : من اگر بنويسم، با اجتهاد خودم اسناد را بررسى مى كنم. ممكن است كسى بگويد كه اين اسناد، مورد قبول نيست. ما مثل شما چنين كتابى نداريم كه چشم و گوش بسته بگوييم هر چه فلان كتاب بگويد، صحيح است. برنامه ما از اوّل، اين نبوده و الآن هم نيست.
شيخ حر عاملى، بيست سال براى نوشتن كتاب وسائل الشيعة، زحمت مى كشد و آخرش هم شروع مى كند يک رجال فشردهاى از راويان صحيح و غير صحيح و ... مى نويسد. اين، دليل بر اين است كه رجال اين كتاب بايد مورد بررسى قرار گيرد. اگر ما درباره كتاب الكافي، اين همه تجليل مى كنيم، معتقديم كه مثل صحيح البخاري و صحيح مسلم، از نظر اعتقاد آنها به اين كتاب ها نيست. ما اعتقاد آنها را هم درست نمى دانيم. در صحيحين، مسائلى هست كه هيچ عقلى نمى تواند آن را باور كند؛ ولى آنها جمع آورى كرده اند. اين، نكته اى ضرورى است كه بايد مورد توجّه قرار گيرد.
از ويژگی هاى ديگر اين كتاب، اين است كه ايشان به معارضات مشكل و غير معتبر، اهمّيتى نمى دادند و نقل نمى كردند كه حجم كتاب را پر كند؛ مثل معارضاتى كه با اصول مذهب سازگار نيست؛ متشابهاتى است كه در مقابل محكمات، تاب و توان مقاومت ندارند. اينها را در بعضى از كتب، نقل كرده اند و حق هم همين است؛ ولى عرضه محكم بر متشابه و عرضه احاديث بر كتاب الله، لازم است. با استناد به روايات معروف، تعارض اينها را بايد به كتاب الله عرضه كنيم، بعد موافق عامه، موافق مشهور و امثال اينها را از احكام تعارض حديث، انجام دهيم. اينها ويژگى هايى است كه مرحوم كلينى در الكافي به آن توجه داشته است و اگر همه اينها را فهرست كنيم، مقدار قابل ملاحظه اى مى شود.
سوال. به نظر حضرت عالى، اكنون اگر بنا باشد در مورد كتاب الكافي از نظر شرح ها، منهج ها و متنى و سندى، كارى صورت گيرد، چه مواردى، اهميت بيشترى دارند؟
جواب. يكى از كارهايى كه مى شود انجام داد، گلچينى از الكافي است. اين كتاب به همين صورت براى علما قابل مطالعه است، امّا مناسب است توده هاى مردم هم از اين كتاب، استفاده بيشترى كنند. احاديث نابى را از كتاب عقل و جهل، كتاب حجّت، كتاب توحيد و ... انتخاب كنند و در يك جلد با ترجمه خوب فارسى، عرضه شود. اين كه آمدند و همه كتاب را با ترجمه فارسى منتشر كرده اند، تصوّر نمى كنم همه آن براى توده غير اهل علم، قابل فهم باشد! امّا اگر اين احاديث، با سليقه خوبى گلچين شوند و با ترجمه عالى، حتّى به زبان هاى مختلف عرضه شود، براى آنها قابل فهم و استفاده مى گردد. مثل مباحث اخلاقى كه در جلد دوم الكافي آمده است، كه اگر از هر فصلش يک روايت گلچين شود، چيز جالبى مى شود.
سوال. ما تاكنون مجموعه «گزيده متون حديثى» از سه كتاب تحف العقول، غرر الحكم و شهاب الأخبار را در قطع رقعى و در حدود ۱۵۰ صفحه، مثل گزيده متون فارسى، منتشر كرده ايم كه از آنها خيلى هم استقبال شده است. در مورد كتاب الكافيهم مى توان در چند جلد آماده كرد. مثلاً گزيده بخش اخلاق، بخش اعتقادات، روضه يا حتى تلفيقى از فروع مثل خوراكى ها، آشاميدنى ها، احكام مسافر و بيان موضوعاتى كه مى تواند براى مردم، مفيد باشد.
جواب. اين، كار بسيار خوبى است. به عقيده من، از جمله كارهايى كه مى توان الكافي را در سطح عموم مردم، وارد كرد، همين ترجمه هاى روان است.
سوال. با توجّه به نكته اى كه در مورد عدم صحّت تمام آنچه كه در كتاب الكافي است، فرموديد، اين سؤال، مطرح شده كه با توجه به مقدمه آن، آيا درست است كه بگوييم ما به تمام آنچه كه در الكافياست ـ از آموزه هاى كلى گرفته، تا عناوين اخلاقى و آنچه كه به عنوان نماد تشيع هست ـ، پايبند هستيم؟
جواب. بله! ما مى گوييم به اين كلّيات و عناوين، پايبند هستيم و اين مذهب ماست.
سوال. با آن اشاره اى كه در ابتداى صحبت داشتيد، سؤالم اين است كه بين متون اربعه ـ كه منابع مهم روايى ما هستند و جوامع متأخّر هم از آنها بيشتر استفاده كرده اند ـ، چه نقش خاصى را براى كتاب الكافي در فقاهت و اجتهاد قائل هستيد؟ يعنى اگر در عمل، بين كتب اربعه و همچنين الكافيو ديگر كتب، نسبت بندى كنيد، چه نقشى را براى اين كتاب قائل هستيد؟
جواب. ما الكافي را اَدقّ، اَمتن و اَضبط مى دانيم. مخصوصاً با توجه به آنچه كه عرض كردم كه اين كتاب در زمان خاصى تأليف يافته كه به امام زمان عليه السلام دسترسى بوده و اين باعث مى شود كه هنگام تعارض ها، به آن بيشتر اهمّيت بدهيم.
سوال. اينكه بعضى معتقدند در تعارض، الكافيمقدّم است، يعنى چه؟
جواب. بله، در تعارضِ نُسَخ، مقدّم است.
سوال. درباره ويژگى عصرى كه كلينى در آن مى زيسته، يک سؤال پيش مى آيد و آن اين كه در تاريخ، ثبت شده كه حسين بن روح، كتابى داشته به نام كتاب التأديب و اين كتاب را براى قمى ها مى فرستد، قمى ها اين كتاب را ارزيابى مى كنند و به آن، اشكال هايى مى گيرند و بر مى گردانند.۱ آيا اين نكته، نشان نمى دهد كه نوّاب، اصلاً بناى بر اين نداشتند كه بر مطالب علمى و نگاشته هاى ديگران، نظارت مستقيم داشته باشند؟
جواب. ما نمى گوييم نظارت مستقيم. روايتى از ناحيه مقدّسه درباره ذكرى كه بعد از سجده دوم (وقتى بلند مى شويم) داريم كه بحول الله و قوّته بگوييم يا تكبير بگوييم. اهل سنّت، تكبير مى گويند؛ ولى امام بيان نمى كند كه كدام يک درست است؛ مى فرمايد : دو روايت در اين باره وارد شده است. مفاد روايت ناحيه مقدّسه، اين است كه مجازيم به هر كدامشان عمل كنيم. اين نشان مى دهد كه در آن زمان، مى خواستند يک قواعد كلى بدهند كه براى زمان غيبت كبرا، نافع باشد.
بنابراين، ما نمى توانيم بگوييم كه تمام اين روايات، عرضه شده اند؛ هيچ كس هم نمى تواند چنين ادّعايى كند؛ ولى نمى تواند انكار كند كه هيچ رابطه اى نبوده است.
سوال. چرا هيچ نشانه و اثرى از نقل روايت از نوّاب اربعه در كتاب الكافى وجود ندارد؟
جواب. بله! چه بسا به خاطر رعايت تقيّه بوده كه اگر ايشان فاش مى كرده، اين كتاب به دست اشخاص مختلفى مى افتاده و دردسرهايى ايجاد مى شده است. بايد توجه داشت كه كلينى هم در شرايط خاصى زندگى مى كرده است.
سوال. آيا به جهت عدم شأنيت علمى وسيع براى اكثر نوّاب و صرفا نيابت در امور دنيوى نبوده است؟
جواب. الآن در آن امر مشهور، نمى توانيم خدشه وارد كنيم؛ بايد آن مشهور را بگيريم و بر اساس آن عمل كنيم.سوال. آيا به نظر شما درست است كه در تصحيح و احياى كتاب الكافى، مواردى كه خلاف اصول و باورهاى عمومى هست، در پاورقى اشاره كنيم و به مصادر مهم ترى ارجاع دهيم، مثل بحث تحريف يا روايت ائمه بيش از اثنى عشر؟
جواب. خوب است و هيچ اشكالى ندارد.
سوال. آيا نكته اى كه درباره آوردن اسناد فرموديد، به معناى اين است كه خود كلينى، همه را آورده است؟
جواب. بله! اگر مقصود كلينى، اين است كه به تشخيص من عمل كنيد، ذكر اسناد از ناحيه ايشان براى چيست؟!سوال. آيا نقد احاديث الكافى مجاز است يا خير؟
جواب. نكته اين است كه مشابه بعضى از اين روايات، در كتب اهل سنّت هم هست.
سوال. راهكار نقد اين گونه احاديث چيست؟
جواب. به هر حال ما كلينى را با تمام عظمت، معصوم نمى دانيم و نقد آثار او را مشكل نمى دانيم. مرحوم علامه مجلسى، يک كار متضادى در ظاهر انجام داده است. بحارالأنوارى نوشته است به آن گستردگى؛ امّا وقتى مى رسد به مرآت العقول، حدود هفتاد درصد روايات را زير سؤال مى برد. در مرآت العقول، در ارتباط با كتاب الكافي، موشكافى مى كند و متّه به خشخاش مى گذارد، حتى بيش از آنچه ما قبول داريم، ايشان قائل مى شود. اينها در مقام بسط، آن چنان بوده اند و در مقام قبض، اين چنين هر كجا مطابق با برنامه اى كه داشته اند، عمل كرده اند، ولا يشغلهم هذا الشأن عن هذا الشأن.
سوال. مسأله روايات تحريف قرآن، يكى از مسائل مهم است. نظر شما درباره اين روايات چيست؟
جواب. در مورد روايات تحريف، در كتاب انوار الاُصول، مفصلاً و در تفسير نمونه، به صورت فشرده، بحث كرده ام.
درباره روايات كتاب الكافي، دقيقاً نمى توانم بگويم، مگر اين كه آن را جداگانه ببينم؛ ولى بسيارى از روايات تحريف، به دو چيز بازگشت مى كنند: يكى تفسير امام در مورد آيه ۶۷ سوره مائده است كه «بلّغ ما انزل إليك فى علىٍ» است كه در واقع، اين مثل آن است كه ما وسط عبارت، پرانتز مى گذاريم. اينها تصوّر كردند كه «فى علىٍ» بوده و حذف شده است. ديگرى، بيان مصداق «اهل الذكر» در آيه «فسئلوا اهل الذكر» است كه آمده است: آل محمد؛ ما «اهل الذكر» را محدود نمى دانيم؛ ولى مصداق اتمّ آن را ائمه اهل بيت عليهم السلام مى دانيم.بين تفسيرها و بيان مصاديق و اصل متون قرآنيه، اشتباه شده و تصوّر كردند كه اين، تحريف است.
سوال. يک مورد، اين است كه عدد هفده هزار را ذكر مى كند كه قابل اين توجيهات نيست، ولى بعضى ها را مى شود به حساب تفسير يا مصداق يا وضع گذاشت كه البته چهار روايت بيشتر نيست.
جواب. بعضى از روايات است كه واقعا يقين به مجعول بودنش داريم، مثل روايت معروفى كه درباره آيه: «وَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تُقْسِطُواْ فِي الْيَتَامَى فَانكِحُواْ مَا طَابَ لَكُم مِّنَ النِّسَاء مَثْنَى وَثُلاَثَ وَرُبَاعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُواْ فَوَاحِدَةً أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ ذَلِكَ أَدْنَى أَلاَّ تَعُولُواْ»،۲ مى گويد : سقط ما بينهما اكثر من ثلث القرآن، معناى آن اين است كه قرآن كه الآن سى جزء است، بيش از چهل جزء بوده است. ده جزء، كجا رفته است؟ قرآنى كه شب و روز مى خواندند، قرآنى كه همه حفظ مى كردند، قرآنى كه در نمازها مكرّر مى خواندند، قرآنى كه در ماه رمضان، چند بار ختم مى كردند. اين كتاب با اين عظمت و اين همه مدافع و صاحب، نمى شود يک سوم آن حذف شود و هيچ كس با خبر نشود.
ما يقين داريم كه امثال اين روايات، مجعول اند و دست هاى دشمنان، در كار است. بعضى از اين گونه روايات، اگر چه در كتاب الكافى هم فرضاً باشد (كه نيست)، بايد به مجعول بودن آن اعتراف كرد. بعضى روايات تحريف قرآن، اشتباه تفسير يا مصاديق است و بعضى هايش قطعاً باطل است. روايات تحريف را مى شود به نوعى درجه بندى كرد كه ما در أنوار الاُصول انجام داده ايم.اميدوارم موفّق و مؤيّد باشيد. إن شاء الله!
-----------------------------------
۱. فكتبوا اليه: إنه كله صحيحٌ و ما فيه شىء يخالف الا قوله فى الصاع فى الفطرة نصف صاع من طعام والطعام عندنا مثل الشعير من كل واحد صاع (الغيبة للطوسى، ص ۳۹۰، ش ۳۵۷).۲. سوره نساء، آيه ۳.