رساله های شرح حدیث
جايگاه بلند کتاب الکافى در ميان دانشمندان شيعه، باعث شده است همواره اين اثر سترگ مورد توجه، شرح، ترجمه و حاشيه قرار گيرد. به طور معمول، اين شروح و حاشيه ها از ابتداى الکافى شروع مى شوند و مؤلف قصد داشته است همه کتاب و يا لااقل بخش عمده اى از آن را شرح کرده يا حاشيه بنگارد. اگر چه ممکن است موفق به انجام کار نشده باشد و يا دست نوشته آن به دست ما نرسيده باشد، اما برخى علما يک يا چند روايتِ مشخص از احاديث اين کتاب را شرح کرده اند. اين احاديث، از جهاتى داراى نکاتِ مبهمى لااقل از ديد شارح بوده است. اين رساله ها شامل نکات فقه الحديثى، کلامى، عرفانى، فقهى و گاهى مباحث رجالى است. بر آن شديم تا اين رساله هاى پراکنده را در مجموعه اى گرد آوريم. پس از تهيه فهرست نامه اى، تلاش کرديم تا دست نوشته هاى اين رساله ها را از گوشه و کنار کشور و از کتابخانه هاى عمومى و خصوصى تهيه کنيم. آنچه در پى مى آيد، فهرست مختصرى از اين رساله ها و شرح حال کوتاه مؤلفان آنها است. در بخش نخست، رساله هايى را که تصحيح شده است، ذکر مى کنيم و در نهايت فهرستى از عناوين ديگر را که به دلايل مختلف نتوانستيم به تحقيق و تصحيح آن بپردازيم، ذکر مى کنيم. اين مجموعه از آن جهت که مى رساند چه احاديثى نزد حديث پژوهان و عالمان مورد دقت و موشکافى بوده است، حائز اهميت است.
ابتدا حديثى را که شرح شده است، مى آوريم و سپس شارح يا شارحين آن را معرفى مى کنيم.
الف. شروح و رساله هايى که تصحيح و تحقيق شده است:
۱. حديث «إِنَّمَا الاُمُورُ ثَلاثَةٌ أمْرٌ بَيِّنٌ رُشْدُهُ فَيُتَّبَعُ وَأمْرٌ بَيِّنٌ غَيُّهُ فَيُجْتَنَبُ وَأمْرٌ مُشْکلٌ يُرَدُّ عِلْمُهُ إِلَى اللهِ...».۱
شارح: شيخ حر عاملى
شيخ حر عاملى در شب جمعه، هشتم رجب سال ۱۰۳۳ق در روستاى مشغره جبع لبنان به دنيا آمد.
او تحصيل را در همين روستا آغاز کرد و سال هاى طولانى در محضر اساتيد و دانشمندان روزگار، مراتب کمال را طى کرد و خود به مقام بلند استادى نائل شد. تا ۱۰۷۳ق در جبع بود، ولى در اين سال به علت فشارى که از طرف حاکمان عثمانى به شيعيانِ اين منطقه وارد مى شد و منجر به مزاحمت شديد، براى علما گرديد، شيخ ابتدا جهت زيارت عتبات عاليات به عراق مسافرت کرد و آنگاه به ايران آمد و در جوار آستان ملک پاسبان امام ثامن عليه السلام مقيم شد. او در ۱۱۰۴ ق درگذشت.
اين شرح را شيخ حر در جواب شيخ ابراهيم حسنا بر حديث تثليث نوشته و محمد رحيم بن محمد هراتى ـ شاگرد شيخ حر ـ نيز پاسخى بر جواب شيخ حر نگاشته که به نام «جواب الجواب» در الذريعة۲ معرفى شده است. اين رساله با استفاده از نسخه کتابخانه ملى تصحيح شده است.۳
۲. حديث «کتبت إِلَى أبِي الحَسَنِ الرِّضَا عليه السلام... اتَّفَقَ الجَمِيعُ لا تَمَانُعَ بَيْنَهُمْ أنَّ المَعْرِفَةَ مِنْ جِهَةِ الرُّوءْيَةِ ضَرُورَةٌ فَإِذَا جَازَ أنْ يُرَى اللهُ بِالْعَيْنِ وَقَعَتِ المَعْرِفَةُ ضَرُورَةً...».۴
شارح: صدرالدين قزوينى
از تولد او اطلاعى نداريم. شيخ حر عاملى در امل الآمل او را چنين معرفى مى کند:
الامير صدرالدين محمّد بن محمّد صادق قزوينى، فاضلٌ عالمٌ معاصرٌ، له شرح تشريح الأفلاک للشيخ بهاء الدين.۵
صاحب رياض العلماء، ذيل کلام شيخ حر عاملى مى نويسد:
اقول: هو من تلامذة الآقا رضى القروينى، وله حاشية على حاشية العدة للفاضل القزوينى و رسائل اخرى، منها فى صلاة الجمعة و هى فى رد الفاضل القزوينى المذکور.۶
صدرالدين قزوينى، در علوم مختلفى چون: فقه، اصول، حديث، رجال، تراجم و صرف و نحو داراى آثارى است که برخى از آنها عبارت اند از:
۱. صلاة الجمعة يا الرسالة الصدرية،
۲. نقد کلام ملاخليل قزوينى،
۳. دفع اشکال رکنية السجدة،
۴. الحاشية على حاشية الخليلية على عدة الاُصول،
۵. تفريح الإدراک فى توضيح تشريح الأفلاک،
۶. صرف الصرف و لب اللباب،
۷. لباب مغنى اللبيب عن کتب الأعاريب،
۸.حاشية لسان الخواص،
۹. شرح حديث « اتفق الجميع لاتمانع بينهم من جهة الرؤية». (رساله حاضر)،
۱۰. رد على رد اعتراضات شارح الشرح.
قزوينى در اين رساله، که بيشتر صبغه کلامى دارد، گفته هاى ملا خليل قزوينى را در شرح اين حديث که در ضمن شرح مفصل او بر الکافى آمده است، نقد و رد مى کند.
تنها نسخه اين رساله، در کتابخانه آية الله مرعشى نجفى، به خط مؤلف موجود است که اساس تصحيح قرار گرفته است.۷
۳. شرح حديث «عَنْ أبي عَبْدِ اللهِ عليه السلام... أمَرَ اللهُ وَلَمْ يَشَأْ وَشَاءَ وَلَمْ يَأْمُرْ أمَرَ إِبْلِيسَ أنْ يَسْجُدَ لآِدَمَ وَشَاءَ أنْ لا يَسْجُدَ وَلَوْ شَاءَ لَسَجَدَ وَنَهَى آدَمَ عَنْ أکلِ الشَّجَرَةِ وَشَاءَ أنْ يَأْکلَ مِنْهَا وَلَوْ لَمْ يَشَأْ لَمْ يَأْکلْ».۸
شارح: ميرزاى قمى
او در «جاپلق» لرستان به دنيا آمد و کودکى را در همان جا بود. مقدمات علوم را نزد پدر گرامى اش فراگرفت و پس از آنکه به سنين رشد رسيد، راهى خوانسار شد.
در اين شهر از محضر مير سيد حسين خوانسارى (د ۱۱۹۱ق) ۹ چند سالى فقه و اصول را فرا گرفت و موفق به اخذ اجازه از وى شد.۱۰ ميرزا با خواهر استاد ازدواج کرد و راهى عتبات عاليات شد.
ايشان در جوار بارگاه ملکوتى سلطان اوليا، حضرت سيد الشهدا ـ ارواحنا فداه ـ وارد جرگه شاگردان استاد کل، وحيد بهبهانى (د ۱۲۰۶ ق) شد و از خرمن دانش آن استاد فرزانه، خوشه چينى کرد و موفق به دريافت اجازه اجتهاد و روايت از ايشان شد.
ميرزاى قمى همچنين از شيخ محمّد مهدى فتونى نجفى (د ۱۱۸۳ ق) و آقا محمّد باقر هزار جريبى (د ۱۲۰۵ ق) اجازه روايت دارد.۱۱
اساتيد فرزانه، استاد يگانه پرورش دادند و ميرزاى قمى با رسيدن به مقام بلندِ دانش و علم، به زادگاه خود بازگشت و در درّه باغِ جاپلق و سپس قلعه بابو در همان حوالى، مقيم شد. ايشان در جاپلق به تدريس و تحقيق مشغول بود و سپس راهى اصفهان شد و در مدرسه کاسه گران، محفل درس برقرار کرد و جمع زيادى از طلاب از محضرش استفاده کردند.
به جهت اختلافاتى که پيش آمد، ايشان به شيراز رفت و بار ديگر به اصفهان بازگشت و پس از مدتى به روستاى قلعه بابو در جاپلق رفت و در نهايت به قم آمد. ميرزا در حدود ۱۲۳۱ق درگذشت.
اراده تکوينى و اراده تشريعى ذات الهى و چگونگى ارتباط به اين دو، از مباحث مربوط به کلام اسلامى است. روايت سوم «باب المشية والإرادة» از کتاب التوحيد الکافى اشاره به اين دو نوع اراده دارد، که مورد توجه برخى دانشمندان واقع شده است.
کسى از محقق قمى حل و توضيح اين روايت را طلب کرده است. ايشان با چند مقدمه در بيان معناى اراده، کراهت، مشيت، اختيار و همچنين استدلال و استشهاد به برخى ديگر از رواياتى که در باب مشيت الهى وارد شده است، به شرح حديث مورد بحث مى پردازد. وى به مناسبت، مطالبى را در مورد علم الهى، بَداء، نسخ و طلب نيز متذکر شده است.
محقق قمى در نهايت، «نهى آدم عن اکل الشجرة و شاء ان لايسجد» را به «خذله ولم يوفِّقه» تفسير مى کند که مراد، واگذاشتن و توفيق ندادن است. اين رساله در روز سه شنبه، چهاردهم صفر ۱۲۱۶ق در قم به پايان رسيده است.
جناب آقاى استادى، تصوير نسخه اى از اين اثر را که نزد يکى از نوادگان ميرزا در تهران و ضمن جامع الشتات بوده است، در اختيار داشته اند و براساس همان تصوير، اين رساله را تصحيح کرده اند.۱۲
نسخه اى در کتابخانه آيت الله مرعشى نجفى رحمه الله، ضمن مجموعه اى از رساله هاى مختلف معرفى شده که اساس تصحيح جديد اين رساله قرار گرفته است.۱۳
۴. شرح حديث «... سَألْتُ أبَا عَبْدِ اللهِ عليه السلام عَنِ الحَلالِ وَالحَرَامِ، فَقَالَ: حَلالُ مُحَمَّدٍ حَلالٌ أبَداً إِلَى يَوْمِ القِيَامَةِ وَحَرَامُهُ حَرَامٌ أبَداً إِلَى يَوْمِ القِيَامَةِ لا يَکونُ غَيْرُهُ وَلا يَجِيءُ غَيْرُهُ وَقَالَ: قَالَ عَلِيٌّ عليه السلام: مَا أحَدٌ ابْتَدَعَ بِدْعَةً إِلاّ تَرَک بِهَا سُنَّةً».۱۴
شارح: محمدباقر بن محمد جعفر همدانى
مصلح الدين مهدوى درباره او نوشته است:
حاج ميرزا محمد باقر بن محمد جعفر بن محمد صادق بن عبد القيوم بن اشرف بن محمد ابراهيم بن محقق سبزوارى.
عالم فاضل، از روسا و علماى شيخيه در اصفهان و کرمان تحصيل کرده و از طرف حاج محمد کريم خان کرمانى به عنوان پيشوايى شيخيه به همدان رفته، در سال ۱۳۱۵ به نائين مهاجرت کرده و بر سر رياست شيخيه با حاج محمدخان کرمانى مخالفت کرده، سرانجام در ۱۳ شعبان سال ۱۳۱۹ وفات يافته (تولد ۱۰ ربيع الاول ۱۲۳۹) است. وى را کتب و تأليفات زيادى است از آن جمله:
۱. الاجتناب به فارسى، مطبوع به سال ۱۳۰۷ق، ۲. اسرار الشهادة، فارسى، مطبوع، ۳. بشارات، فارسى، مطبوع، ۴. پرسش بر پاسخ ميرزا اسحاق خان، تاريخ تأليف ۱۲۹۵ق، ۵. تحفة النجفية به عربى، ۶. جواب شبهات وارده بر شيخ احمد، ۷. جهاد اکبر، مطبوع، ۸. الدرة النجفية، فارسى، دو جلد، مطبوع، ۹. رسالة شرح نفس رحمانى، ۱۰. رساله در معاد به عربى، ۱۱. شرح مشاعر، تاريخ تأليف شب شنبه اول جمادى الاولى سال ۱۲۷۶ق، ۱۲. کفاية المسائل به فارسى، رساله عمليه به مذاق اخبارى ها، تاريخ تأليف ۱۳۰۴ق، ۱۳. کليات و اصطلاحات حکمت، به عربى، ۱۴. مشاعر، ۱۵. الميزان، مطبوع، ۱۶. موضح، ۱۷. النعل الحاضرة و غيره.
فرزندش ملا عبدالله نيز از علماى شيخيه ساکن همدان بوده، و به طورى که مرحوم حاج شيخ مهدى عماد فهرستى مى نويسد، کتاب اسرار الشهادة از تأليفات اوست. در کتاب آشنايى با چند نسخه خطى (ص ۱۹۴) مى نويسد: سيد محمد باقر بن محمد جعفر طباطبايى شيخى که يقيناً مقصود صاحب عنوان است و کلمه سيد اشتباه و طباطبايى احتمالاً به جهت انتساب مادرى است و العلم عند الله تبارک و تعالى.۱۵
روايت «حلال محمد حلال الى يوم القيامه و حرامه حرام الى يوم القيامه»، باعث شده است برخى تصور کنند، اگر حلال و حرام، مؤبد و دائمى است تا روز قيامت، پس اختلاف علما و فقها در حليت و حرمت براى چيست؟ و اگر چيزى داخل حرام است بايد تا قيامت حرام باشد و تغيير نکند و اختلافى نباشد.
مؤلف در مقام جواب به اين شبهه و رفع غبار از ظاهر اين روايت، ابتدا بحث مذهب مصوبه و مخطّئه را مطرح مى کند و همچنين اشاره به نسخ در روايات مى کند و با استدلالِ به احاديث، مطالب خود را تحرير مى کند.
او راه نجات از حيرت در زمان غيبت را، فقط تمسک به اخبار و سنت ائمه اطهار عليهم السلام مى داند. اين رساله در اول ذيقعده سال ۱۲۸۴ق در همدان به پايان رسيده است.
نسخه اى از اين کتاب در کتابخانه آية الله گلپايگانى رحمه الله نگهدارى مى شود.۱۶
۵. شرح حديث «عن أبى عبدالله عليه السلام فى زيارة الحسين عليه السلام ... قُلْ صَلَّى اللهُ عَلَيْک يَا أبَا عَبْدِ اللهِ تُعِيدُ ذَلِک ثَلاثاً ...».۱۷
شارح: محمدباقر بن محمد جعفر همدانى
مختصرى از شرح حال او گذشت.
بهارى در ابتداى اين شرح، متذکر مى شود که نقل اين زيارت، در کتب کلينى، صدوق، شيخ حر عاملى و علامه مجلسى، ما را از پرداختن به سند آن بى نياز مى کند و نيازى به توثيق روات آن توسط افرادى چون کشى نيست. او بعد از مقدمه اى کوتاه در تبيين اين مبنا و تاختن به کسانى که حديث را به انواع چهارگانه صحيح، موثق، حسن و ضعيف تقسيم کرده اند، شروع به شرح فقرات زيارت مى کند. بهارى در اين رساله اگر چه از برخى اخبار و احاديث نيز استفاده مى کند، ولى بيشتر مطالب او ذوقى و اشارى است.
اين اثر در ۲۷ ربيع الثانى سال ۱۳۱۵ق به پايان رسيده است. تنها دست نوشته اى که از شرح زيارة الحسين عليه السلام در دست داريم، نسخه موجود در کتابخانه آية الله مرعشى نجفى است.۱۸
۶. شرح حديث «... عَنْ أبِي عَبْدِ اللهِ عليه السلام قَالَ: سِتَّةُ أشْيَاءَ لَيْسَ لِلْعِبَادِ فِيهَا صُنْعٌ المَعْرِفَةُ وَالجَهْلُ وَالرِّضَا وَالغَضَبُ وَالنَّوْمُ وَاليَقَظَةُ».۱۹
شارح: محمد بن حسن شروانى
محمّد بن حسن، معروف به محقق يا مدقق شروانى، فقيه، اصولى، متکلم و محقق برجسته اواخر عصر صفويه، در حدود سال ۱۰۳۳ق در شروان به دنيا آمد. پس از طى دوران کودکى و نوجوانى و فراگيرى مقدمات علوم، به مرکز علمى روزگار خود، يعنى اصفهان آمد و در آن حوزه ارجمند به آموختن علوم اسلامى مشغول شد.۲۰
او در بدو ورود به اصفهان، جذب مجلس درس آقا حسين خوانسارى (د ۱۰۹۹ق) شد و مورد توجه ويژه وى قرار گرفت. تنکابنى در قصص العلماء جريانى را از اولين روز شاگردى شروانى نزد آقا حسين خوانسارى نقل کرده است.
همو قضاياى ديگرى را نيز از مباحثه و مجادله اين استاد و شاگرد نقل مى کند.۲۱ او در ۱۰۹۸ ق درگذشت.
شروانى در اين رساله، معرفت و جهل، رضا و غضب، خواب و بيدارى، ميزان دخالت و عدم دخالت يا اختيار و عدم اختيار انسان نسبت به اين سه حوزه را بررسى مى کند. او گاهى به برخى روايات مرتبط نيز استدلال کرده است. نسخه هاى متعددى از اين اثر به جاى مانده است.۲۲
کهن ترين دست نوشته اى که به آن دست يافتيم، نسخه کتابخانه آية الله مرعشى نجفى رحمه الله، به خط نسخ محمد زکى بن ملا جعفر همدانى است.۲۳ اين نسخه را اساس (الف) قرار داده ايم. نسخه ديگر که با علامت (ب) از آن ياد مى شود، نسخه موجود در کتابخانه مدرسه فيضيه قم است.
در انتهاى نسخه مدرسه فيضيه چنين آمده است: «و کان تاريخ النسخة التى کتبت عليه هذه النسخة سنة ثلاث وتسعين بعد ألف فى شهر صفر، و کان کتابته من خطه رحمه الله».۲۴
اين جمله نشان مى دهد، تاريخ تأليف اين رساله قبل از صفر سال ۱۰۹۳ ق بوده است.
شرحى ديگر از: محمد باقر بن محمد تقى مجلسى، علامه ( ۱۱۱۰ ق)
اين رساله ضمن رسائل اعتقادى علامه مجلسى با تصحيح سيد مهدى رجايى به چاپ رسيده است.۲۵
نسخه ها: ۱. قم، مرعشى: ۱۸۷، آغاز و انجام: برابر نمونه، نسخ، بدون نام کاتب، ۱۱۲۵ق، رساله يازدهم مجموعه، «۷۵پ ـ ۷۷ر» ۳ برگ [فهرست کتابخانه آية الله مرعشى نجفى: ۱/۲۰۹]؛ ۲. تهران، دانشگاه تهران: ۴۴۵۳، آغاز و انجام: برابر نمونه، نسخ، محمد کاظم بن محمد باقر، محرم ۱۱۲۶ق،رساله هشتم مجموعه، «۵۱پ ـ ۵۶ر» ۶ برگ [فهرست دانشگاه تهران: ۱۳/۳۴۰۹]؛ ۳. تهران، ملک: ۴۶۵۸، آغاز: برابر نمونه، بدون نام کاتب، بدون تاريخ کتابت، رساله دوازدهم مجموعه، «۸۳ ر ـ ۹۰پ» ۸ برگ [فهرست ملک: ۷/۴۸۳].
۷. شرح حديث «... إِنَّ اللَّهَ تَبَارَک وَ تَعَالَى جَعَلَ لآِدَمَ فِي ذُرِّيَّتِهِ مَنْ هَمَّ بِحَسَنَةٍ وَ لَمْ يَعْمَلْهَا کتِبَتْ لَهُ حَسَنَةٌ وَ مَنْ هَمَّ بِحَسَنَةٍ وَ عَمِلَهَا کتِبَتْ لَهُ بِهَا عَشْراً وَ مَنْ هَمَّ بِسَيِّئَةٍ وَ لَمْ يَعْمَلْهَا لَمْ تُکتَبْ عَلَيْهِ سَيِّئَةٌ وَ مَنْ هَمَّ بِهَا وَ عَمِلَهَا کتِبَتْ عَلَيْهِ سَيِّئَةٌ».۲۶
شارح: احمد بن صالح بحرانى
از عالمان و مراجع سده سيزدهم هجرى در «قطيف»، احمد بن صالح بن سالم بن طوق قطيفى است.
شيخ على بلادى در شرح حال او آورده است:العالم العامل الفاضل الاوحد الصالح الشيخ احمد بن المرحوم الشيخ صالح بن طوق القطيفى، کان؛ من افاضل عصره علما و عملاً.۲۷
پدر او ـ شيخ صالح ـ نيز از علماى عصر خود بوده و برخى مسائل فقهى را از شيخ احمد احسايى (د ۱۲۴۱ق) پرسيده که ضمن جوامع الکلم به چاپ رسيده است.۲۸
اين شرح در جواب سؤال و درخواست شيخ محمّد بن مبارک بن على، تدوين شده است.
مؤلف ابتدا، از مباحث مربوط به نيت و اقسام آن سخن گفته است و سپس شروع به شرح اين حديث کرده و مطالب خود را با استفاده از روايات و احاديث بيان مى کند.
بخش دوم رساله، بيشتر اختصاص به بيان مصنف درباره آراء ملاصالح مازندرانى در شرح الکافى دارد.
مازندرانى در شرح اين روايت، سه وجه و صورت براى نيت ذکر کرده است که بحرانى هر يک از اين وجوه را آورده و با عنوان «اقول» نظرات خود را درباره آنها بيان مى کند. اين رساله در عصر روز ۲۱ شوال سال ۱۲۴۳ ق پايان يافته است.
مجموعه اى از رسائل و آثار ابن طوق بحرانى در کتابخانه آية الله مرعشى نجفى نگهدارى مى شود.
اين مجموعه به نوشته فهرست نگار محترم، حاوى هفده رساله از آثار بحرانى است و رساله دوم آن تنها نسخه موجود از شرح حاضر است که به خط نسخِ زرع بن محمّد على بن حسين بن زرع خطى بحرانى کتابت شده است.۲۹
۸. شرح حديث «... سَمِعْنَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام يَقُولُ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله: قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: مَا تَرَدَّدْتُ فِي شَيْءٍ أَنَا فَاعِلُهُ کتَرَدُّدِي فِي مَوْتِ عَبْدِيَ الْمُوءْمِنِ إِنَّنِي لَأُحِبُّ لِقَاءَهُ وَ يَکرَهُ الْمَوْتَ فَأَصْرِفُهُ عَنْهُ وَ إِنَّهُ لَيَدْعُونِي فَأُجِيبُهُ وَ إِنَّهُ لَيَسْأَلُنِي فَأُعْطِيهِ وَ لَوْ لَمْ يَکنْ فِي الدُّنْيَا إِلاَّ وَاحِدٌ مِنْ عَبِيدِي مُوءْمِنٌ لَاسْتَغْنَيْتُ بِهِ عَنْ جَمِيعِ خَلْقِي وَ لَجَعَلْتُ لَهُ مِنْ إِيمَانِهِ أُنْساً لاَ يَسْتَوْحِشُ إِلَى أَحَدٍ».۳۰
شارح: ملا عبدالخالق بن عبدالرحيم يزدى
اين حديث قدسى، علاوه بر الکافى، در مصادر شيعه و سنى به سندهاى متعدد و واژه هاى مختلف نقل شده است۳۱ و افرادى به شرح آن پرداخته اند که از ايشان است، عبدالخالق يزدى.
او از شاگردان شريف العلماء مازندرانى و شيخ احمد احسايى است. مدتى در مشهد ساکن بوده و در رواق توحيدخانه به وعظ مى پرداخته است. معين الطالب، مصائب الأُمّه فى مصائب الأئمّه، بيت الأحزان، مناقب المعصومين و الدعوات و الزيارات از تأليفات اوست.۳۲ او در ۱۲۶۸ ق درگذشت.
۹. شرح حديث «... عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله: نِيَّةُ الْمُوءْمِنِ خَيْرٌ مِنْ عَمَلِهِ وَ نِيَّةُ الْکافِرِ شَرٌّ مِنْ عَمَلِهِ وَ کلُّ عَامِلٍ يَعْمَلُ عَلَى نِيَّتِهِ».۳۳
شارح: شيخ على بن حسين کربلايى
شارح از علماى عصر شاه سلطان حسين صفوى (۱۱۰۶ ـ ۱۱۳۵ق) است و به امر او، مراد المريد فى ترجمة مزار الشهيد را تأليف کرده است و همچنين در فلسفه، کلام، تفسير و حديث آثار و تأليفات دارد.
او از علامه مجلسى و شيخ فخر الدين طريحى به عنوان استاد ياد مى کند. از شاگردان او نيز مى توان به ملا محمد امين استرآبادى و ملا کلب على بن خان بابا شريف کرهرودى، اشاره کرد.
کربلايى قبل از ۱۱۳۰ ق درگذشته است.۳۴
شرحی ديگر از: آية الله حاج شيخ مرتضى آشتيانى
پدر وى آية الله حاج ميرزا محمّد حسن آشتيانى (د ۱۳۱۹ق) از مشاهير شاگردان شيخ انصارى بود و بحر الفوائد، مفصلترين و مهمترين حاشيه بر فرائد الاصول شيخ انصارى، از تأليفات اوست. ايشان در جريان تحريم تنباکو در سال ۱۳۰۹ ق، رهبرىِ مردم را در تهران، به عهده داشت.
در سال ۱۳۱۲ ق، ميرزاى آشتيانى به حج مشرف شد و در بازگشت، براى زيارت عتبات عاليات به عراق رفت. در اين سفر، حاج شيخ مرتضى که جوانى فاضل بود، به توصيه پدر در حوزه علميه نجف اشرف، ماندگار شد و از محضر بزرگانى چون آية الله آخوند خراسانى، آية الله حاج ميرزا حبيب الله رشتى و آية الله حاج ميرزا حسينِ حاج ميرزا خليل، در فقه و اصول و شيخ عبدالحسين صالحى در معقول، بهره مند گرديد و در سال ۱۳۱۷ ق، به ايران بازگشت و به تدريس و تحقيق پرداخت.
وى در ذيحجه ۱۳۶۵ ق در مشهد درگذشت و در دار السعاده آستان مبارک حضرت رضا عليه السلام دفن شد.
برخى از دانشمندان و علما، در مقام شرح اين حديث و حل شبهه اى که در ظاهر آن به نظر مى رسد، برآمده اند.
آشتيانى ابتدا چند مورد از آراء و نظرات آنها را نقل و نقد مى کند. فخر رازى، سيد مرتضى و ملا احمد نراقى، از کسانى هستند که مؤلف نظرات آنها را بدون ذکر نام آورده و رد کرده است.
ايشان بعد از اين مطالب، خود براى رفع غبار از ظاهر روايت، از اسباب صدور حديث استفاده مى کند و قضيه اى را که باعث صدور اين فقره شده است، نقل مى نمايد.
با استفاده از اين سبب صدور، ضمير موجود در «عمله» به مؤمن بر نمى گردد، تا مشکل و شبهه اى پيش آيد.
اين رساله به درخواست دانشمند فقيد، مرحوم احمد گلچين معانى، تحرير شده است و به خط آية الله آشتيانى، در مجموعه ارزشمند گلزار معانى به چاپ رسيده است.۳۵
شرحى ديگر از: سليمان ماحوزى بحرانى
سليمان بن عبدالله بن على ماحوزى سِتراوى، فقيه و محدث سدههاى يازدهم و دوازدهم، در بسيارى از علوم سرآمد بوده است.
وى در نيمه رمضان ۱۰۷۵ق در دونَج از حوالى ماحوز، در جزيره اُوالِ بحرين به دنيا آمد. در هفت سالگى قرآن کريم را حفظ کرده و در ده سالگى به آموختن علوم دينى مشغول شد. در حَجْر به نزديکى يَمامه، دوران تحصيل را گذرانده و به سرعت پيشرفت علمى کرده و در فقه صاحب نظر گرديد.۳۶
شيخ عبدالله بن صالح سماهيجى بحرانى (د ۱۱۳۵ق) شيخ سليمان بحرانى را در هوش، دقت، سرعت در جواب گويى، مناظره و بيان رسا، ستوده و وى را معتمد در نقل حديث خوانده است.۳۷
وى بعد از درگذشت سيد هاشم کتکانى (د ۱۱۰۷ يا ۱۱۰۹ ق) زعامت دينى پيدا کرد و سال ها به تدريس و افاده مشغول بود. به نقل صاحب حدائق، هر روز در خانه اش محفل درس برقرار بود و روزهاى جمعه بعد از نماز در مسجد، صحيفه سجاديه را تدريس مى کرد.
همو مى گويد:
اگر چه شيخ سليمان بحرانى به مسک اصولى بود، ولى در اواخر عمر بيشتر به اخبارى گرايى روى آورد.۳۸
بحرانى در ۱۷ رجب ۱۱۲۱ ق در سن چهل و پنج سالگى در گذشت و در زادگاه خود ـ دونج ـ در آرامگاه شيخ ميثم بحرانى، به خاک سپرده شد.۳۹
شيخ بهايى در الاربعين، نُه وجه براى حديث «نية المؤمن خير من عمله» آورده است. در نوشتار حاضر، شيخ سليمان ماحوزى بحرانى، پانزده وجه را ذکر و نقل مى کند. ماحوزى همچنين در اثر ديگر خود به نام الفوائد النجفية، تعداد اين وجوه را به نوزده مورد مى رساند.۴۰
او در رساله اى که ارائه مى گردد، براى هر وجهى، اشکالات و ايراداتى بيان مى کند و در نهايت معناى پانزدهم را مى پسندد.
اين رساله براساس دست نوشته موجود در کتابخانه دانشگاه تهران تصحيح شده است.
اين نسخه، رساله دوّم مجموعه اى به خط نسخِ محمد على بن محمد شريف بن محمد شفيع نوايى و داراى تاريخ کتابت جمادى الاول ۱۰۱۱ ق است.۴۱
۱۰. شرح حديث «... أبَانِ بْنِ تَغْلِبَ عَنْ أبِي عَبْدِ اللهِ عليه السلام قَالَ: سَألْتُهُ عَنِ الأرْضِ عَلَى أيِّ شَيْءٍ هِيَ؟ قَالَ: هِيَ عَلَى حُوتٍ. قُلْتُ: فَالْحُوتُ عَلَى أيِّ شَيْءٍ؟ هُوَ قَالَ: عَلَى المَاءِ. قُلْتُ: فَالْمَاءُ عَلَى أيِّ شَيْءٍ؟ هُوَ قَالَ: عَلَى صَخْرَةٍ. قُلْتُ: فَعَلَى أيِّ شَيْءٍ الصَّخْرَةُ؟ قَالَ: عَلَى قَرْنِ ثَوْرٍ أمْلَسَ. قُلْتُ: فَعَلَى أيِّ شَيْءٍ الثَّوْرُ؟ قَالَ: عَلَى الثَّرَى. قُلْتُ: فَعَلَى أيِّ شَيْءٍ الثَّرَى؟ فَقَالَ: هَيْهَاتَ عِنْدَ ذَلِک ضَلَّ عِلْمُ العُلَمَاءِ».۴۲
شارح: حکيم ملا على نورى
مجدد حکمت متعاليه در سده سيزدهم و از حکمايى است که بخش زيادى از عمر با برکت خود را در تحليل روايات گذارده است. برخى آثار حديثى او عبارت اند از: شرح حديث نورانيت، شرح حديث «هل رأيت رجلاً» و حاشيه بر تفسير صافى.
حکيم نورى در رجب ۱۲۴۶ ق در اصفهان درگذشت. حاجى کلباسى بر او نماز گذارد و سپس جنازه اش به نجف اشرف منتقل شد و در کفش کن آستان ملک پاسبان حضرت امير المؤمنين عليه السلام، در درگاه باب طوسى دفن شد.۴۳
۱۱. شرح حديث «جَاءَتْ زَيْنَبُ العَطَّارَةُ الحَوْلاءُ إِلَى نِسَاءِ النَّبِيِّ صلى الله عليه وآله وَ بَنَاتِهِ...»۴۴
شارح: حکيم ملا على نورى۴۵
۱۲. شرح حديث «... عَنْ أبِي عَبْدِ اللهِ عليه السلام قَالَ: إِنَّ اللهَ تَبَارَک وَتَعَالَى خَلَقَ اسْماً بِالْحُرُوفِ غَيْرَ مُتَصَوَّتٍ وَبِاللَّفْظِ غَيْرَ مُنْطَقٍ وَبِالشَّخْصِ غَيْرَ مُجَسَّدٍ وَبِالتَّشْبِيهِ غَيْرَ مَوْصُوفٍ وَبِاللَّوْنِ غَيْرَ مَصْبُوغٍ...».۴۶
شارح: شيخ احمد احسايى
احمد بن زين الدين بن ابراهيم بن صقر بن ابراهيم بن داغر آل سقر مطيرفى، معروف به شيخ احمد احسايى، در رجب ۱۱۶۶ق در روستاى مطيرفى، در اين خاندان به دنيا آمد.
شيخ احمد، تا بيست سالگى در «احسا» بوده و علوم دينىِ متداول را فرا گرفته است. او قرآن کريم را نزد پدرش و برخى کتب صرف و نحو را نزد شيخ محمّد بن محسن احسايى و ظاهرا مقدارى هم نزد عبدالله بن حسن احسايى تعليم ديده است.
غير از اين افراد، به درستى اساتيدِ احتمالى او را نمى شناسيم. شايد بتوان گفت او در مراحل بعد به صورت متعارف، استاد خاصى نداشته است که همين موضوع، از نکات پوشيده زندگى و شرح حال است.۴۷
او در ۱۱۸۶ق، مقارن با آشوب هاىِ ناشى از حملات عبدالعزيز ـ حاکم سعودىِ احساء ـ و گرفتارى هاى اين قضايا، راهى عتبات عاليات ـ کربلا و نجف ـ شد و به درس بزرگانى چون آقا محمّد باقر وحيد بهبهانى، سيد مهدى شهرستانى و سيد على طباطبايى ـ صاحب رياض ـ در کربلا و شيخ جعفر کاشف الغطاء و سيد محمّد مهدى بحرالعلوم در نجف اشرف حاضر شد. مدت و ميزان استفاده احسايى از اين بزرگان چندان روشن نيست و اصولاً وى از کسى به عنوان «استاد»، در آثار خود ياد نمى کند.۴۸
شيخ احمد احسايى، آثار فراوانى در زمينه هاى گوناگون دارد. براى شمارش اين نوشته ها، فهرست نامه هاى متعدد تدوين شده است.
فهرست تصانيف، از رياض طاهر، فهرست کتب مشايخ عظام،۴۹ از ابوالقاسم ابراهيمى، فهرست موسوعة مؤلفى الامامية۵۰ و اعلام هجر۵۱ از مهمترين منابعى است که آثار شيخ را شمارش کرده اند.
کتاب اخير، آثار احسايى را تا ۱۷۳ عنوان ذکر کرده است. نامدارترين تأليفات او چنين است:
۱. شرح الزيارة الجامعة الکبيرة، ۲. شرح الحکمة العرشية، ۳. شرح المشاعر، ۴. الفوائد الحکمية، ۵. حياة النفس فى حظيرة القدس.
بسيارى از رساله هاى مختصر شيخ، که معمولاً در پاسخ سؤال مريدان و شاگردان است، ضمن مجلدات جوامع الکلم و همچنين مجموعة الرسائل الحکمية به چاپ رسيده است.
احسايى اين شرح را به درخواست شيخ على بن صالح بن يوسف تحرير کرده است. او ضمن اشاره به اينکه حديث، حاوى نکات و دقايقى است که جز اهل عصمت از آن اطلاع ندارند، هر عبارت را مى آورد و طبق مذاق و روحيات خود به شرح و تأويل آن مى پردازد.
او در اين رساله به آيه و روايتى اشاره ندارد و از کسى نقل قول نمى کند و همه آنچه آورده است، از تراوشات ذهن خود اوست که البته اين رويه در بيشتر آثار وى ديده مى شود.
در پايان نيز مى گويد، آنچه در شرح اين حديث گفت، مطالب باطنى و مخفى است که کسى از شارحين ذکر نکرده است و مباحث مربوط به ظاهر و لغت حديث را بايد از شارحين و اهل لغت گرفت.
اين رساله در بيست و هفتم ماه صفر سال ۱۲۲۰ ق در کربلا تدوين شده است.
دست نوشته هاى زيادى از اين اثر موجود است و همچنين در مجموعه جوامع الکلم نيز به چاپ رسيده است. متن حاضر با استفاده از دو نسخه تصحيح شده است:
الف. نسخه کتابخانه آية الله مرعشى نجفى، که داراى تاريخ تحرير ۱۲۲۹ ق و به خط شيخ ابوالحسن يزدى است.۵۲
ب. نسخه مرکز احياء ميراث اسلامى، که داراى تاريخ ۱۲۳۷ ق و به خط شيخ محمّد حسين بن رستم استرآبادى است.۵۳
شرحى ديگر از: شيخ عبدالله سماهيجى
وى از همان اوان کودکى، زير نظر پدرش ـ که از دانشمندان و مجتهدين روزگار خود بود ـ فراگيرى دانش هاى اسلامى را آغاز کرد و به زودى به مقام والايى از علم و فضل نائل شد. در جريان حمله خوارج به بحرين، راهى اصفهان شد و سپس از آنجا به بهبهان رفت و تا پايان عمر در اين شهر ماند.
سماهيجى بر خلاف پدرش، مشى اخبارى داشت و در اين عقيده بسيار محکم و صريح بود و از طعن و رد اصوليان و تأليف کتاب و رساله عليه آنها هيچ دريغ نداشت. از مهمترين آثار او، منية الممارسين است. اين کتاب که در جواب سؤالات شيخ ياسين بن صلاح الدين بلادى به رشته تحرير در آمده است، حاوى چهل فرق بين اصولى و اخبارى و روش آنها در استفاده از منابع دينى است. بيشتر کسانى که به بحث اصولى و اخبارى پرداخته اند، به اين کتاب و مطالب آن اشاره کرده اند.۵۴
سماهيجى اين حديث را به درخواست بعضى دوستان و برادران دينى شرح کرده است. وى ابتدا تذکر مى دهد که اين حديث از متشابهات و مشکلات اخبار است و درک معنا و منظور دقيق آن را، جز خدا و راسخون در علم نمى دانند و بعد از اين مقدمه کوتاه، وارد شرح فقرات حديث و بيشتر از حيث لغوى مى شود.
او در اين رساله از ملا خليل قزوينى و علامه مجلسى و آثارشان الشافى فى شرح الکافى و مرآة العقول بسيار ياد مى کند.
مؤلف، اين شرح کوتاه را در ظهر روز پانزدهم ماه ذيحجه، سال ۱۱۱۷ ق به پايان رسانده است.
اين رساله براساس دست نوشته موجود در کتابخانه شخصى آية الله العظمى بروجردى رحمه الله در قم تصحيح شده است.۵۵
شرحى ديگر از: نويسنده ناشناخته۵۶
۱۳. شرح حديث «... قَالَ: إِنَّ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام حَدَّثَنِي أَنَّهُ قَرَأَ فِي بَعْضِ الْکتُبِ أَنَّ اللَّهَ تَبَارَک وَ تَعَالَى يَقُولُ وَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي وَ مَجْدِي وَ ارْتِفَاعِي عَلَى عَرْشِي لَأَقْطَعَنَّ أَمَلَ کلِّ مُوءَمِّلٍ [مِنَ النَّاسِ [غَيْرِي بِالْيَأْسِ وَ لَأَکسُوَنَّهُ ثَوْبَ الْمَذَلَّةِ...»۵۷
شارح: نصير الدين محمد لاهيجى
مؤلف اين اثر، خود را به نام «نصير الدين محمد اللاهيجى» معرفى مى کند. در کتب تراجم از اين نام، ترجمه اى يافت نشد، تنها تراجم الرجال وى را به نام ميرزا نصير الجيلانى شناسانده و چند سطرى در شرح حال او نوشته و مى گويد:
نصير الجيلانى فاضل، اديب، شاعر، من أعلام القرن الحادى عشر بالهند فى زمن الملک محمد اورنگ زيب. ذکره السيّد عباس المکى فى کتابه نزهة الجليس،۵۸ و وصفه بالفضل و انّه من أجلّ الأمراء الأعيان.۵۹
آنچه مسلم است، وى از ايران به هند مهاجرت کرده و اين رساله را در هند به پايان رسانده، چنان که خود او در انتهاى اين اثر، به اين نکته تصريح دارد. و نيز در خطبه اين رساله، اين اثرش را به پادشاه وقت هند «محمد اورنگ زيب عالمگير»، هديه مى کند.
لاهيجى اين شرح را به خواهش برخى از مؤمنين نوشته است و خود مى گويد: چيزى از کتب لغت، تفسير، رجال و حتى الکافى هم نزد من نيست تا از آنها استفاده کنم.
او اين روايت را با روش فلسفى و عرفانى شرح مى کند و در اثناى شرح، به صورت مکرر، از اشعار فارسىِ عرفانى استفاده مى کند. وى از حکيم ملاعلى نورى (د ۱۲۴۶ق) با تجليل فراوان و به عنوان «استادنا و استاد البشر» ياد مى کند.
مؤلف، اين رساله را، در شهر رشت و در مدرسه ابوالفتوح، به پايان رسانده است.
تنها نسخه شناسايى شده اين شرح، در کتابخانه مدرسه فيضيه قم موجود است.۶۰
۱۴. شرح حديث«... عَنْ أبِي عَبْدِ اللهِ عليه السلام قَالَ: خَلَقَ اللهُ المَشِيئَةَ بِنَفْسِهَا ثُمَّ خَلَقَ الأشْيَاءَ بِالْمَشِيئَةِ».۶۱
شارح: نويسنده ناشناخته
مؤلف، اين شرح را در پاسخ به سؤال و درخواست کسى نوشته است و با «قال ـ اقول» کلام خود را آغاز مى کند. از آنجا که از کسى نقل قول نمى کند و نام کتابى غير از الکافى را هم نمى برد، حدود زمان زندگى مؤلف را از اين راه، نمى توان تشخيص داد.
دو بيت شعر عربى در اين رساله آورده، که از قطب جيلى (د ۸۳۲ق) است. لذا مى توان گفت، شارح مربوط به بعد از اين تاريخ است.
البته خط نسخِ نسخه اين رساله، مربوط به قرون متأخرِ سيزدهم و چهاردهم هجرى است و از آنجا که متن داراى خط خوردگى هايى است که ممکن است از مؤلف باشد، مى توان حدس زد مؤلف مربوط به همين قرون است.
مصنف در شرح روايت، به برخى احاديث استشهاد کرده، ولى بيان وى، بيشتر رنگ فلسفى و عرفانى دارد. تنها نسخه اين اثر در کتابخانه مرحوم آية الله گلپايگانى رحمه الله نگهدارى مى شود.۶۲
۱۵. شرح حديث «... عَنْ هِشَامِ بْنِ الحَکمِ فِي حَدِيثِ الزِّنْدِيقِ الَّذِي أتَى أبَا عَبْدِ اللهِ عليه السلام وَکانَ مِنْ قَوْلِ أبِي عَبْدِ اللهِ عليه السلام لا يَخْلُو قَوْلُک إِنَّهُمَا اثْنَانِ مِنْ أنْ يَکونَا قَدِيمَيْنِ قَوِيَّيْنِ أوْ يَکونَا ضَعِيفَيْنِ أوْ يَکونَ أحَدُهُمَا قَوِيّاً وَالآخَرُ ضَعِيفاً فَإِنْ کانَا قَوِيَّيْنِ فَلِمَ لا يَدْفَعُ کلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا صَاحِبَهُ وَيَتَفَرَّدُ بِالتَّدْبِيرِإِنْ زَعَمْتَ أنَّ أحَدَهُمَا قَوِيٌّ...».۶۳
شارح: محمّد بن عبدالله بحرانى
از جمله فضلاى بحرين، محمّد بن عبدالله بحرانى است. نسب او چنانچه خودش در منظومة فى الرجال آورده است، چنين است:
محمّد بن عبدالله بن على بن حسن بن يوسف بن محسن بن على بن عبدالمهدى بن صالح بن سبت بن جعفر بن ابراهيم بحرينى.۶۴
از شرح حال و زندگى او اطلاعى نداريم، ولى از آثار اندک به جاى مانده از وى در لابلاى دست نوشته هاى خطى، معلوم مى شود در علم رجال و شرح حديث، دستى داشته است. از تأليفات او تاکنون چيزى به چاپ نرسيده است. اميدواريم در آينده نزديک، ديگر شرح هاى او بر احاديث، تقديم علاقه مندان گردد.
محمّد بن عبدالله بحرانى، به گواهى رساله اى که در شرح يک روايت دارد و تاريخ اتمام آن، ماه رمضان ۱۱۷۳ق است، تا اين تاريخ زنده بوده است.۶۵
شرح و بسط بيان امام صادق عليه السلام با زنديق است که در آن حضرت، اثبات يگانگى و وحدانيت ذات الهى کرده و تعدد را نفى فرموده اند.
بحرانى هر فقره از روايت را ذکر مى کند و از ديدگاه کلامى و منطقى آن را توضيح مى دهد.
اين رساله ضمن مجموعه اى از تأليفات بحرانى در کتابخانه دانشکده الهيات مشهد موجود است.
اين رساله داراى تاريخ تأليف نيست؛ ولى رساله قبل و بعد از آن، که هر دو تأليف همين بحرانى است، تاريخ ۱۱۷۳ ق را دارد.۶۶
تصحيح اين اثر، براساس همين نسخه منحصر، انجام شده است.
۱۶. شرح حديث «... عَنْ أبي عَبْدِ اللهِ عليه السلام قَالَ: لا جَبْرَ وَلا تَفْوِيضَ وَلَکنْ أمْرٌ بَيْنَ أمْرَيْنِ قَالَ قُلْتُ وَمَا أمْرٌ بَيْنَ أمْرَيْنِ قَالَ مَثَلُ ذَلِک رَجُلٌ رَأيْتَهُ عَلَى مَعْصِيَةٍ فَنَهَيْتَهُ فَلَمْ يَنْتَهِ فَتَرَکتَهُ فَفَعَلَ تِلْک المَعْصِيَةَ فَلَيْسَ حَيْثُ لَمْ يَقْبَلْ مِنْک فَتَرَکتَهُ کنْتَ أنْتَ الَّذِي أمَرْتَهُ بِالْمَعْصِيَةِ».۶۷
شارح: شيخ محمّد بن محمّد صالح روح افزايى دماوندى
شهر و شهرستان دماوند، از نواحى کهن ايران است، که با نام قله دماوند و اساطير باستانى ايران، عجين شده است. محمّد بن محمّد صالح بن نصرالله روح افزايى دماوندى ـ از دانشمندان اواخر سده دوازدهم و اوايل سده سيزدهم هجرى قمرى ـ از مردمان اين منطقه است.
از شرح حال، زندگى، اساتيد، تولد و فوت او آگاهى نداريم و تنها منبع براى اطلاع از حال او، چند نسخه خطى از آثار اوست که ضمن آنها، آثار و تأليفات ديگر خود را نام مى برد.
از آنجا که رساله اى در صلاة الجمعه و به عنوان حاشيه بر مطالب محقق قمى ـ صاحب قوانين ـ در اين بحث دارد و خودش در اين رساله به نوشته ديگرى در همين مبحث اشاره مى کند، معلوم مى شود در فقه صاحب نظر بوده است.
از برخى ديگر از آثار او، مانند التوشيعات و صک نامه که در اخلاق و عرفان است، مشخص است او در اين مباحث نيز دستى داشته است.
دماوندى شعر نيز مى گفته و به «عبرت» تخلص مى کرده و چند کتاب و رساله در شرح لغات ديوان شعرا تأليف کرده است.
از در گذشت او آگاهى نداريم، ولى کتاب صلاة الجمعه را در ۱۲۱۶ ق به پايان رسانده است.۶۸
مؤلف در اين رساله که به روش عرفانى و ذوقى تحرير يافته است، در يک مقدمه، يک باب و يک خاتمه مباحث مربوط به حديث را کاويده است. او اين کتاب را کوه و کتلِ راه علم نام نهاده است.
وى ابتدا مسلک اشاعره و معتزله و قدريه را در بحث جبر و تفويض آورده و به رد و نقد آنها مى پردازد.
نسخه موجود در کتابخانه آستان قدس رضوى، اساس تصحيح بوده است.۶۹
۱۷. شرح حديث «... سَألْتُ أبَا عَبْدِ اللهِ عليه السلام کمْ کانَ طُولُ آدَمَ عليه السلام حِينَ هُبِطَ بِهِ إِلَى الأرْضِ وَکمْ کانَ طُولُ حَوَّاءَ قَالَ: وَجَدْنَا فِي کتَابِ عَلِيِّ بْنِ أبِي طَالِبٍ عليه السلام أنَّ اللهَ عَزَّ وَجَلَّ لَمَّا أهْبَطَ آدَمَ وَزَوْجَتَهُ حَوَّاءَ عليه السلام إِلَى الأرْضِ کانَتْ رِجْلاهُ بِثَنِيَّةِ الصَّفَا وَرَأْسُهُ دُونَ أُفُقِ السَّمَاءِ وَأنَّهُ شَکا إِلَى اللّهِ مَا يُصِيبُهُ مِنْ حَرِّ الشَّمْسِ فَأوْحَى اللهُ عَزَّ وَجَلَّ إِلَى جَبْرَئِيلَ عليه السلام: أنَّ آدَمَ قَدْ شَکا مَا يُصِيبُهُ مِنْ حَرِّ الشَّمْسِ فَاغْمِزْهُ غَمْزَةً وَصَيِّرْ طُولَهُ سَبْعِينَ ذِرَاعاً بِذِرَاعِهِ وَاغْمِزْ حَوَّاءَ غَمْزَةً فَيَصِيرَ طُولُهَا خَمْسَةً وَثَلاثِينَ ذِرَاعاً بِذِرَاعِهَا.»۷۰
شارح: علامه مجلسى (د ۱۱۱۰ق)
علامه مجلسى در اين اثر، بعد از ذکر دو سند خود براى اين روايت، ابهامات ظاهرى آن را توجيه و تأويل مى کند.
سه نسخه از اين کتاب مى شناسيم، که دو نسخه از آنها اساس تحقيق بوده است.۷۱۱۸. شرح حديث «... وَ کانَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله... يَقُولُ إِذَا فَرَغَ مِنْ صَلَاتِهِ اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِي مَا قَدَّمْتُ وَ مَا أَخَّرْتُ وَ مَا أَسْرَرْتُ وَ مَا أَعْلَنْتُ وَ إِسْرَافِي عَلَى نَفْسِي وَ مَا أَنْتَ أَعْلَمُ بِهِ مِنِّي.»۷۲
شارح: محمّد بن عبدالله بحرانى
مختصرى از شرح حال او گذشت.
بحرانى در اين رساله، دعايى را که پيامبر اکرم صلى الله عليه و آله بعد از نماز صبح مى خواندند، شرح و بسط داده است. او ابتدا پنج نکته و علت در مورد اينکه چرا دعا با «اللهم» شروع شده است و همچنين وجوهى را براى توجيه علت طلب مغفرت پيامبر صلى الله عليه و آله ـ با داشتن مقام عصمت ـ ذکر مى کند و پس از آن، به شرح همه کلمات دعا مى پردازد.
مؤلف به مناسبت هر فقره اى، روايات زيادى را ذکر مى کند و گاهى نيز به مباحث لغوى و ادبى و به صورت نادر، به مسائل عرفانى پرداخته است.
از نکات قابل توجه اين رساله، استفاده شارح از نسخه هاى متعدد کتاب هاى حديثى است. او در برخى موارد اختلاف، نسخه هايى را از الکافى و ديگر کتاب ها نقل مى کند و مشکل يک فقره را با نسخه ديگرى حل مى نمايد.
اين رساله با سه فايده، به عنوان خاتمه به پايان مى رسد. تاريخ تکميل آن نيز ۱۱ رمضان المبارک ۱۱۷۳ق است.
تنها نسخه اى که از اين اثر مى شناسيم، نسخه موجود در مجموعه کتابخانه دانشکده الهيات و معارف اسلامى دانشگاه مشهد است.۷۳
۱۹. شرح حديث «... سمعت ابا جعفر عليه السلام يقول: العِلْمُ عِلْمَانِ فعلم عند الله مخزوم لم يطلع عليه احدا... مَا يَشَاءُ وَيُوءخِّرُ مِنْهُ مَا يَشَاءُ وَيُثْبِتُ مَا يَشَاءُ».۷۴
شارح: نويسنده ناشناخته
براساس ظاهر روايت مذکور الکافى، براى خداوند دو علم متصور مى شود: يکى علم مکنون و مخزون است که کسى را به آن راه نيست و ديگرى علمى که خداوند، ملائکه، انبيا و ائمه اطهار عليهم السلام را از آن بى نصيب نگذاشته است.
اينکه آيا اين دو علم، هر دو عين ذات هستند يا غير ذات و يا تفصيلى وجود دارد؟ و آيا اين علوم حادث هستند و يا قديم، و مباحث مربوط به آن، مورد پرسش و شبهه واقع شده است. مؤلف در مقام جواب اين سائل، ضمن استشهاد به آيات و روايات، از مباحث کلامى نيز بهره گرفته است؛ از قاضى بيضاوى در تفسيرش و همچنين از الصافى فيض کاشانى مطالبى نقل مى کند.
مؤلف در پايان مى نويسد: «قد فرغ من تسويد هذه الاوراق الفلان فى يوم الفلان، اجابة لمسألة بعض الاخوان».
اين بيان مى رساند، مؤلف به عمد خود را ناشناس گذاشته است. چنانچه گفتيم، چون از الصافى نقل کرده است، مى توان گفت متأخر از فيض کاشانى (د ۱۰۹۱ق) است، اگر معاصر نباشد. تنها نسخه اين رساله در کتابخانه آية الله گلپايگانى رحمه الله نگهدارى مى شود.۷۵
۲۰. شرح حديث «... قال لى أبو عبدالله عليه السلام: يوما يَا حَمَّادُ تُحْسِنُ أَنْ تُصَلِّيَ... الذُّلُّ».۷۶
شارح: محمّد بن حسين خوانسارى، رضى الدين (د ۱۱۱۳ ق)
وی برادر کوچکتر آقا جمال خوانسارى است و در فقه و کلام و شعر دستى داشته است. برخى از آثار اوست: رسالة الاطعمة والاشربة، حاشية على حاشية الخفرى، تتميم شرح الدروس، آداب الصلاة (رساله حاضر).۷۷
۲۱. شرح حديث «... إِنَّ عَبْدَ اللهِ الدَّيَصَانِيَّ سَأَلَ هِشَامَ بْنَ الْحَکمِ، فَقَالَ لَهُ أ لَک رَبٌّ؟ فَقَالَ بَلَى، قَالَ أ قَادِرٌ هُوَ قَالَ: نَعَمْ، قَادِرٌ قَاهِرٌ، قَالَ: يَقْدِرُ أَنْ يُدْخِلَ الدُّنْيَا کلَّهَا الْبَيْضَةَ،...».۷۸
شارح: محمد محمّد بن حسين خوانسارى، رضى الدين (د ۱۱۱۳ق)۷۹
۲۲. شرح حديث «أنا الله لا إله إلا أنا خلقت الخلق و خلقت الخير...».۸۰
شارح: محمد مؤمن بن قوام الدين محمد حسينى (قرن ۱۲ ق)
شرح مختصرى بر اين حديث قدسى است که، بنا به درخواست جمعى از متدينين تفليس نوشته شده و در آن از خلق افعال، سخن رفته و به آيات، احاديث و گفته هاى دانشمندان فلسفه و کلام استشهاد شده است.۸۱
نسخه: قم، مرعشى: ۱۸۳۳، نستعليق، بدون نام کاتب، بدون تاريخ کتابت، رساله هفتم مجموعه، «۱۰۰پ ـ ۱۰۳پ»، ۳ برگ [فهرست کتابخانه آية الله مرعشى نجفى: ۵/۲۲۰].
۲۳. شرح حديث «... إِذَا قَرَأْتُ الْقُرْآنَ فَرَفَعْتُ بِهِ صَوْتِي... تَرْجِيعاً».۸۲
شارح: شيخ حر عاملى
مختصرى از شرح حال ايشان گذشت.
اين حديث، مورد بحث بسيارى از فقها در مباحث مربوط به غنا قرار گرفته است. شيخ حر عاملى نيز اين روايت را در يک رساله مستقل شرح و توضيح داده است.
اين رساله مانند بسيارى از آثار شيخ حر، داراى دوازده فصل است.
ايشان در اين رساله به ادله قائلين به جواز غنا، اعتراض کرده و استدلال به اين روايت را براى آنها وافى به مراد نمى داند.۸۳
ب. شروح و رساله هايى که تصحيح نشده اند:
آنچه ذکر شد، رساله هايى است که نسخه هاى آنها به دست آمده و تحقيق و تصحيح شده است و يا قبلاً به صورت پراکنده به چاپ رسيده است. برخى رساله ها، يا نسخه آن، به رغم تلاش ما، به دست نيامد۸۴ و يا به جهت اندراس و فرسودگى، يا نقص دست نوشته، و يا حجم ناچيز، قابل تصحيح نبود. براى تکميل اين فهرست، فقط به ذکر نام اين شروح بسنده مى کنيم:
۲۴. شرح حديث «عن الفتح بن يزيد الجرجانى عن أبى الحسن عليه السلام قال: سمعته يقول عليه السلام: و هو اللطيف الخبير السميع البصير الواحد الاحد الصمد لم يلد و لم يولد و لم يکن له کفوا أحد، لو کان کما يقول المشبهة لم يعرف الخالق من المخلوق و لا المنشىء من المنشأ لکنه المنشىء، فرق بين من جسمه و صوره و أنشأه إذ کان لا يشبهه شىء و لا يشبه هو شيئا...».۸۵
شارح: نويسنده ناشناخته
آغاز: قوله عليه السلام، ثبتک الله، إنما التشبيه فى المعانى فأما فى الأسماء فهى واحدة دالة الى المسمى.
نسخه: تهران، دانشگاه تهران: ۸۷۴، نسخ، بدون نام کاتب، بدون تاريخ کتابت،کامل، رساله ششم مجموعه، «۱۷۰ر ـ ۱۷۱پ»، ۲ برگ [فهرست دانشگاه تهران: ۵/۱۳۷۴ و ۳/۱۳۴].
۲۵. شرح حديث «... عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ: سُئِلَ عَنِ الْمَيِّتِ يَبْلَى جَسَدُهُ قَالَ: نَعَمْ حَتَّى لاَ يَبْقَى لَهُ لَحْمٌ وَ لاَ عَظْمٌ إِلاَّ طِينَتُهُ الَّتِي خُلِقَ مِنْهَا فَإِنَّهَا لاَ تُبْلَى تَبْقَى فِي الْقَبْرِ مُسْتَدِيرَةً حَتَّى يُخْلَقَ مِنْهَا کمَا خُلِقَ أَوَّلَ مَرَّةٍ».۸۶
شارح: ملا احمد نراقى (د ۱۲۴۴ق)
نسخه: خوانسار، فاضل خوانسارى: ۱۵۲، در اول اين رساله به ملا مهدى نراقى نسبت داده شده است، نسخ، سيد ابو القاسم موسوى اصفهانى، ۱۳۲۳ق، رساله نهم مجموعه، «۶۲پ ـ ۶۶ ر»، ۵ برگ [فهرست کتابخانه فاضل خوانسارى: ۱/۱۱۳].
۲۶. شرح حديث «... عَنْ هِشَامِ بْنِ الحَکمِ قَالَ: الأشْيَاءُ کلُّهَا لا تُدْرَک إِلاّ بِأمْرَيْنِ بِالْحَوَاسِّ وَالقَلْبِ وَالحَوَاسُّ إِدْرَاکهَا عَلَى ثَلاثَةِ مَعَانٍ إِدْرَاکاً بِالْمُدَاخَلَةِ إِدْرَاکاً بِالْمُمَاسَّةِ...».۸۷
شارح: محمد شفيع حسينى (قرن ۱۱ق)
نسخه: تهران، کتابخانه ملک: ۵۷۰۸، محمد شفيع حسينى، ۱۱۱۵ق، ۳۵ برگ [فهرست ملک: ۱/۳۱۴].
۲۷. شرح حديث «... عَنْ أبِي عَبْدِ اللهِ عليه السلام قَالَ: إِنَّ اللهَ تَبَارَک وَتَعَالَى خَلَقَ اسْماً بِالْحُرُوفِ غَيْرَ مُتَصَوَّتٍ وَبِاللَّفْظِ غَيْرَ مُنْطَقٍ وَبِالشَّخْصِ غَيْرَ مُجَسَّدٍ وَبِالتَّشْبِيهِ غَيْرَ مَوْصُوفٍ وَبِاللَّوْنِ غَيْرَ مَصْبُوغٍ...».۸۸
شارح: محمد بن عبدالنبى نيشابورى (د ۱۲۳۲ق)
نسخه: تهران، دانشگاه تهران: ۹۲۲، آغاز: برابر نمونه، نستعليق، بدون نام کاتب، بدون تاريخ کتابت، رساله هشتم مجموعه [فهرست دانشگاه تهران: ۵/۱۶۷۷].
۲۸. شرح حديث «... عَنْ أبِي عَبْدِ اللهِ عليه السلام قَالَ: خَلَقَ اللهُ المَشِيئَةَ بِنَفْسِهَا ثُمَّ خَلَقَ الأشْيَاءَ بِالْمَشِيئَةِ».۸۹
شارح: محمد هاشم ذهبى شيرازى(د ۱۲۹۹ق)
نسخه: تهران، ملک: ۵۶۹۰، بدون نام کاتب، بدون تاريخ کتابت، ضمن ديوان درويش، رساله سوم مجموعه، «۱۴۷پ ـ ۱۴۹پ» ۳ برگ [فهرست ملک: ۸/۴۶۷].
۲۹. شرح حديث «... عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عليه السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ حُنَفاءَ لِلّهِ غَيْرَ مُشْرِکينَ بِهِ قَالَ الْحَنِيفِيَّةُ مِنَ الْفِطْرَةِ الَّتِي فَطَرَ اللَّهُ النَّاسَ عَلَيْهَا لاَ تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ... قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله:کلُّ مَوْلُودٍ يُولَدُ عَلَى الْفِطْرَةِ يَعْنِي الْمَعْرِفَةَ بِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَالِقُهُ کذَلِک قَوْلُهُ وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الأَْرْضَ لَيَقُولُنَّ اللهُ».۹۰
شارح: محمد هادى بن محمّد نقى حسنى حسينى (قرن۱۳ق)
نسخه: تهران، کتابخانه کاخ گلستان: ۱۹۵۶، محمدهادى حسينى، ۱۲۵۹ق [فهرست کاخ گلستان، ادبى و عرفانى، ص ۵۷۶].
۳۰. شرح چهارده حديث از کتاب التوحيد اصول کافى
شارح: نويسندۀ ناشناخته
در اين رساله، ابتدا چهار حديث از (باب بيست و يکم) کتاب التوحيد اصول الکافى راجع به روح آمده و شرح شده و بعد هفت حديث مختصر در بدا از (باب بيست و چهارم) کتاب توحيد نقل گرديده است و بالاخره مطالبى از بابه اى بيست و سوم و بيست و دوم آن بيان شده است.
آغاز: حديث اول: سألت أبا عبد الله عليه السلام عن الروح التى فى آدم.
نسخه: تهران، ملى تهران: ۲۲۳۴/ف، نسخ، بدون نام کاتب، قرن ۱۲ق، رساله يازدهم مجموعه، «ص۲۰۱ ـ ۲۲۷» ۱۴ برگ [فهرست ملى تهران: ۵/۳۵۴].
۳۱. شرح حديث «إن الله خلق آدم على صورته».۹۱
شارح: نويسنده ناشناخته
آغاز: بسمله. کلام فى قوله إن الله خلق آدم على صورته فصل إن قيل ما معنى إن الله خلق آدم على صورته قلنا الصورة.
انجام: فمهما طلع بالحقيقة على هذه الموازنة عرف معنى قوله صلى الله عليه و آله خلق آدم على صورته و معرفة ترتيب افعال الله غامضة يحتاج فيه إلى تحصيل علوم کثيرة.
نسخه: تهران، مجلس شوراى اسلامى: ۱۸۰۳، بدون نام کاتب، بدون تاريخ کتابت، رساله بيست و پنجم مجموعه، «ص۲۷۳»، ۱ برگ [فهرست مجلس: ۹ / ۳۰۶].
۳۲. شرح حديث «إن الله عزوجل لما أراد أن يخلق آدم عليه السلام...».۹۲
شارح: احمد بن زين الدين احسايى، شيخ ( ۱۲۴۱ ق)
آغاز: قال شيخنا الأحسائى رحمه الله فى تأويل حديث مروى عن أبى عبد الله عليه السلام: إن الله عزّ و جلّ لما أراد أن يخلق آدم بعث... أقول يريد بأول ساعة من يوم الجمعة.
نسخه ها: ۱. مشهد، آستان قدس رضوى: اهدايى رهبرى ۱۰۳۲، بدون نام کاتب، ۱۲۶۷ق، رساله سوم مجموعه [فهرست اهدايى رهبرى: ۳۲۷]؛ ۲. سمنان، مدرسه صادقيه: ۶، آغاز: برابر نمونه، نستعليق، بدون نام کاتب، بدون تاريخ کتابت، رساله هفتم مجموعه، «۱۷۲پ»، ۱ برگ [مجله آينه پژوهش: ۵۳/۱۲۰؛ فهرست مدرسه صادقيه].
۳۳. شرح حديث «إن أولياء اللّه سکتوا...».۹۳
شارح گويا: زين العابدين گلپايگانى (۱۲۸۹ ق)
شرحى است بر حديث نبوى: «من عرف الله و عظمه منع فاه من الکلام و بطنه من الطعام و عنى نفسه بالصيام و القيام. قالوا: بآبائنا و اُمهاتنا يا رسول الله، هؤلاء أولياء الله! قال: إن أولياء الله سکتوا فکان سکوتهم فکرا و تکلموا فکان کلامهم ذکرا و نظروا فکان نظرهم عبرة و نطقوا فکان نطقهم حکمة ...».
آغاز: الحمد لله رب العالمين و الصلاة و السلام على أشرف الأنبياء ... روى الشيخ الصدوق ثقة الاسلام و المسلمين عن الإمام جعفر بن محمد الصادق ... قال: قال رسول الله صلى الله عليه و آله: من عرف الله و عظمه منع فاه من الکلام.
نسخه: قم، گلپايگانى: ۴۲/۳۴/۶۶۷۲، آغاز: برابر نمونه، نستعليق، محمد حسين آقا زاده، ۱۳۱۵ق، با حواشى «منه ره»، رساله دوم مجموعه، ۱۸ سطر [فهرست کتابخانه آية الله گلپايگانى، رايانهاى؛ فهرست کتابخانه آية الله گلپايگانى، جديد].
۳۴. شرح حديث «إن المهر ما تراضيا عليه الناس».۹۴
شارح: محمد بن محمد بن نعمان بغدادى (شيخ مفيد) (۴۱۳ ق)
آغاز: ذکرت إعجابک أيها الأخ الفاضل بجواب ذلک الشيخ الفاضل.
انجام: و فيما بينّاه و شرحناه کفاية لمن ترک الهوى و أنصف من نفسه.
نسخه: قم، مرعشى: ۲۵۵، نسخ، عبد الحميد بن محمد مقيم خطيب عبد العظيمى، ۱۷ ربيع الثانى ۱۰۵۶ق، رساله اول مجموعه، «۲پ ـ ۷پ»، ۶ برگ [فهرست کتابخانه آية الله مرعشى نجفى: ۱/۲۸۱].
۳۵. شرح حديث «خير الصفوف فى الصلاة المقدم».۹۵
شارح: نويسنده ناشناخته
آغاز: قال صلى الله عليه و آله: خير الصفوف فى الصلاة المقدم و خير الصفوف للنساء.
نسخه: تهران، مجلس شوراى اسلامى: ۳۱۵۰، نسخ، شمس الدين گيلانى، قرن ۱۳ق، رساله سوم مجموعه، «صفحه ۱۲۰»، ۱ برگ [فهرست مجلس: ۱۰/۷۳۰].
۳۶. شرح حديث «فرجه».۹۶
شارح: خليل بن محمد زمان قزوينى (قرن ۱۲ق)
شرح حديثى است در اثبات توحيد که از امام صادق عليه السلام نقل شده و به حديث «فرجه» مشهور است:
«کان من قول أبى عبد الله عليه السلام: لا يخلو قولک: إنهما اثنان من أن يکونا قديمين قويين أو يکونا ضعيفين أو يکون أحدهما قويا و الآخر ضعيفا، فإن کانا قويين فلم لا يدفع کل واحد منهما صاحبه و يتفرد بالتدبير و إن زعمت أن أحدهما قوى و الآخر ضعيف ثبت أنه واحد کما نقول، للعجز الظاهر فى الثانى، فإن قلت: إنهما اثنان، لم يخل من أن يکونا متفقين من کل جهةٍ أو مفترقين من کل جهةٍ فلما رأينا الخلق منتظما، و الفلک جاريا، و التدبير واحدا و الليل و النهار و الشمس و القمر دل صحة الأمر و التدبير و ائتلاف الأمر على أن المدبر واحد. ثم يلزمک إن ادعيت اثنين فرجة ما بينهما حتى يکونا اثنين فصارت الفرجة ثالثا بينهما قديما معهما فيلزمک ثلاثة... الحديث».
اين شرح به صورت فلسفى برگزار شده و در سال ۱۱۳۷ق به پايان رسيده است.۹۷
آغاز: الله أحمد على ما فرج لى فى حل حديث الفرجة بعد ما مضى على عدم انحلاله قرب ألف سنين.
نسخه ها:۱. تهران، دانشگاه تهران: ميکروفيلم ۲۹۸۶، شيخ آقا بزرگ محمد محسن تهرانى، ۱۳۶۵ق، از روى نسخه مورخ ۱۱۹۷ تحرير شده، رساله اول مجموعه، «۳ر ـ ۱۲ر»، ۱۰ برگ [فهرست ميکروفيلمهاى دانشگاه تهران: ۱/۷۵۰]؛ ۲. قم، مرعشى: ۱۰۲۱۲، آغاز: برابر نمونه، نسخ و نستعليق، بدون نام کاتب، بدون تاريخ کتابت، در فهرست به قاضى محمد سعيد بن محمد مفيد قمى نسبت داده شده است، رساله دوم مجموعه، «۱۱ر ـ ۱۹پ»، ۸ برگ [فهرست کتابخانه آية الله مرعشى نجفى: ۲۶/۱۷۷]؛ ۳. تهران، مجلس شوراى اسلامى: ۱۸۶۲، آغاز: برابر نمونه، بدون نام کاتب، بدون تاريخ کتابت، رساله چهارم مجموعه، «۱۱۳ ـ ۱۵۶»، ۴۴ برگ [فهرست مجلس: ۹/۵۳۵]؛ ۴. تهران، مجلس شوراى اسلامى: ۱۸۶۶، بدون نام کاتب، بدون تاريخ کتابت، رساله هشتم مجموعه، «ص۷۲ـ۹۰»، ۹ برگ [فهرست مجلس: ۹/۵۴۳].
۳۷. شرح حديث «فرجه (شرح حديث مناظره زنديق با امام صادق عليه السلام )».۹۸
شارح: اسماعيل بن محمد باقر خاتون آبادى (۱۱۱۶ ق)
شارح، نخست اين حديث را از کتاب منهاج اليقين، به سند روايتى خود نقل کرده و پس از آن به بيان سند و متن حديث پرداخته و درباره تفسير صحيح واژه زنديق و درباره هشام بن حکم تحقيق کرده است.
نسخه: تهران، مجلس شوراى اسلامى: ۳۴۵۳، بدون نام کاتب، بدون تاريخ کتابت، رساله پنجم مجموعه [فهرست مجلس: ۱۰/۱۳۲۷ و ۱۳۳۰].
۳۸. شرح حديث «لو علم أبوذر ما فى قلب سلمان لقتله».۹۹
شارح: نويسنده ناشناخته
نسخه: تهران، ملک: ۱۵۹۷، نسخ، بدون نام کاتب، قرن ۱۲ق، رساله سوم مجموعه [فهرست ملک: ۵/۳۰۲].
۳۹. شرح حديث «ما بين حوضى و منبرى روضة من رياض الجنة».۱۰۰
شارح: حکيم شرف الدين جووندى
آغاز: رب أنعمت فزد و لا تنقص نقل عن خاتم الأنبياء و إمام الأنبياء محمد العربى الأبطحى.
نسخه: مشهد، آستان قدس رضوى: ۷۰۶۴، نسخ، بدون نام کاتب، قرن ۸ ق [فهرست آستان قدس: ۵/۱۸۰].
۴۰. شرح حديث «ملعون ملعون من کمه أعمى ملعون ملعون من عبد الدينار».۱۰۱
شارح: نويسنده ناشناخته
چند شرح بر حديث نبوى: «ملعون ملعون من کمه أعمى، ملعون ملعون من عبد الدينار و الدرهم، معلون معلون من نکح بهيمة»۱۰۲ است که مؤلف آنها شناخته نشده است.
نسخه ها: ۱. تهران، دانشگاه تهران: ۷۰۰۸، عنوان معرفى: تفسير و تأويل روايت ملعون ملعون من کمه أعمى ...، نسخ، بدون نام کاتب، بدون تاريخ کتابت، رساله نهم مجموعه، «۲۱پ ـ ۲۲ر»، ۲ برگ [فهرست دانشگاه تهران: ۱۶/۴۲۶]؛ ۲. تهران، دانشگاه تهران: ۷۱۹۱، نسخ، بدون نام کاتب، بدون تاريخ کتابت، رساله هفتم مجموعه [فهرست دانشگاه تهران: ۱۶/۴۸۰]؛ ۳. قم، مدرسه فيضيه: ۱۶۶۵، نسخ، بدون نام کاتب، بدون تاريخ کتابت، رساله دهم مجموعه [فهرست مدرسه فيضيه: ۲/۱۱۳].
شرح ديگر از: محمد بن حسن شيروانى، مدقق (۱۰۹۹ ق)
نسخه: تهران، دانشگاه تهران: ميکروفيلم ۲۴۸۹، بدون نام کاتب، بدون تاريخ کتابت، رساله هفتم مجموعه، عکس از کتابخانه على علومى، يزد [فهرست ميکروفيلم هاى دانشگاه تهران: ۱/۷۰۲].
۴۱. شرح حديث «من أخرجه الله عن ذل المعاصى ...». ۱۰۳
شارح: سيد احمد شبيرى زنجانى، سيد ( ۱۳۹۳ ق)
آغاز: من أخرجه الله عن ذل المعاصى إلى عز التقوى أغناه الله بلا مال و أعزه بلا عشيرة و آنسه من غير بشر.
نسخه: قم، سيد احمد زنجانى: بدون شماره، بدون نام کاتب، ۴ شعبان ۱۳۶۰ق، «ص۳۱ـ۳۷»، ۴ برگ [آشنايى با چند نسخه خطى: ۱۷۶].
۴۲. شرح حديث «من حفظ على اُمتى أربعين حديثا...».۱۰۴
شارح: نويسنده ناشناخته
آغاز: بعد حمد الله و الصلاة... إذ قد هدانى قائد التوفيق الربانى إلى التشرف بإدراک ملاحظة.
نسخه: قزوين، مدرسه امام صادق عليه السلام: ۳۱۲، نستعليق، بدون نام کاتب، ۱۲۷۳ق، به نقل از خط ملا حسين کاشفى، رساله دهم مجموعه [ميراث اسلامى ايران: ۱۰/۶۵۱؛ فهرست مدرسه امام صادق عليه السلام: ۱/۳۱۴].
۴۳. شرح حديث «الناس معادن کمعادن الذهب و الفضة».۱۰۵
شارح: محمد بن ابراهيم بن يحيى قوامى شيرازى (ملا صدرا) ( ۱۰۵۰ ق)
گفتارى از مولا صدرا و گويا ملتقط از يکى از تفاسير او است.
آغاز: و اعلم أن الأعيان و المهيات متنوعة.
نسخه: تهران، مجلس شوراى اسلامى: ۱۸۴۲، بدون نام کاتب، بدون تاريخ کتابت، رساله هفتم مجموعه، «ص۷۶»، ۱ برگ [فهرست مجلس: ۹/۵۱۳].
۴۴. شرح حديث «الحر و البرد».۱۰۶
شارح: محمد شفيع بن بهاء الدين محمد حسينى (قرن ۱۲ ق)
شرحى است بر حديثى درباره سرما و گرما، بدين عبارت: «... قال: سألت أبا عبد الله عليه السلام، عن الحر و البرد مما يکونان؟ فقال لى: يا أبا أيوب إن المريخ کوکب حار و زحل کوکب بارد فإذا بدأ المريخ فى الارتفاع انحط زحل و ذلک فى الربيع فلا يزالان کذلک کلما ارتفع المريخ درجة انحط زحل درجة ثلاثة أشهر حتى ينتهى المريخ فى الارتفاع ... الحديث». شارح اين شرح را در سال ۱۱۱۵ق نگاشته است.
آغاز: يا نور النور لک الحمد و الثناء يا جلى الظهور أنت المبدء و المنتهى... إنى لما تشرفت بمباحثة کتاب روضة الکافى.
نسخه: تهران، ملک: ۵۷۰۸، عنوان معرفى: شرح الکافى، نسخ، محمد شفيع حسينى (مؤلف)، ۱۱۱۵ق، ۳۵ برگ [فهرست ملک: ۱/۳۱۴].
۴۵. شرح حديث «خبر غامض فى خلق العرش».۱۰۷
شارح: علامه محمد باقر بن محمد تقى مجلسى (م۱۱۱۰ ق)
شرح حديثى است درباره خلقت عرش و انوار مختلفه آن،که در کتاب الکافى روايت شده است:
«... فقال امير المؤمنين عليه السلام: ان العرش خلقه الله تعالى من أنوار أربعة: نور أحمر منه احمرت الحمرة و نور أخضر منه اخضرت الخضرة و نور أصفر منه اصفرت الصفرة و نور أبيض منه ابيض البياض و هو العلم الذى حمّله الله الحملة ... الحديث».
۴۶. شرح دو حديث
شارح: نويسنده ناشناخته
شرح دو حديث است:
۱. حديث قرب النوافل: «... و انه ليتقرب إلى بالنافلة حتى أحبه فاذا أحببته کنت سمعه الذى يسمع به...».۱۰۸
۲. قوله عليه السلام: «من قرأ قل هو الله أحد حين يأخذ مضجعه غفر الله له عزوجل ذنوب خمسين سنة».۱۰۹
شارح در ضمن شرح اين حديث، به تفسير سوره توحيد نيز پرداخته است.
آغاز: روى عن أحمد بن خالد عن إسماعيل بن مهران... لما اُسرى النبى.
نسخه: قم، گلپايگانى: ۶۵/۳۰، تحريرى، به خط مؤلف، بدون تاريخ کتابت [فهرست کتابخانه آية اللّه گلپايگانى، جديد]
---------------------------------
۱. الکافى، ج ۱، ص ۶۷، ح ۱۰.
۲. الذريعة، ج ۵، ص ۱۷۹.
۳. فهرست ملى تهران، ج ۱۷، ش ۳۸۰۸، رساله نوزدهم مجموعه.
۴. الکافى، ج ۱، ص ۹۶، ح ۳.
۵. الأمل الآمل، ج ۲، ص ۳۰۲، رقم ۹۰۹.
۶. رياض العلماء و حياض الفضاء، ج۵، ص ۱۷۲.
۷. فهرست کتابخانه آية الله مرعشى نجفى، ج ۱۷، ص ۱۷۳، ش ۶۵۹۸، رساله سوم مجموعه.
۸. الکافى، ج ۱، ص ۱۵۰، ح ۳.
۹. او جد صاحب روضات و از مشايخ اجازه سيد بحرالعلوم است و داراى آثارى چون: شرح المعة، شرح زيارة العاشورا، شرح دعاء ابى حمزه و الاجماع است. ر.ک: طبقات أعلام الشيعة، (قرن ۱۲ ق)، ص ۲۰۳؛ روضات الجنات، ج۷، ص ۱۰۷؛ مستدرک الوسائل، ج ۳، ص، ۳۸۵.
۱۰. کرام البررة، ج۱، ص ۵۲.
۱۱. روضات الجنات، ج ۵، ص ۳۷۹.
۱۲. «رساله اى پيرامون اراده الهى»، ميرزاى قمى، به کوشش: رضا استادى، نور علم، ش ۱۱، مرداد ۱۳۶۴، ص ۱۳۷ ـ ۱۵۹.
۱۳. فهرست کتابخانه مرعشى، ج ۲۶، ص ۱۷۹، ش ۱۰۲۱۲، رساله ششم مجموعه.
۱۴. الکافى، ج ۱، ص ۵۸، ح ۱۹.
۱۵. خاندان شيخ الاسلام اصفهان، مصلح الدين مهدوى، اصفهان، گل بهار اصفهان، زمستان ۱۳۷۱، اول.
۱۶. فهرستگان نسخه هاى خطى حديث و علوم حديث شيعه، ج ۳، ص ۳۷۸؛ فهرست کتابخانه آية الله گلپايگانى، مخطوط، ش ۱۳۳/۶/۱۰۴۳، رساله هفدهم مجموعه.
۱۷. الکافي، ج ۴ ص ۵۷۵، ح ۲.
۱۸. فهرست کتابخانه آية الله مرعشى نجفى، ج ۷، ص ۸۰، ش ۲۴۹۰؛ التراث العربى، ج ۳، ص ۳۲۷.
۱۹. الکافى، ج ۱، ص ۱۶۴، ح ۱.
۲۰. مطلع الشمس، ج ۱ ـ ۲، ص ۶۸۱؛ جغرافياى تاريخى شيروان، مقيمى، ص ۲۵۲ـ ۲۵۳؛ وقايع السنين الاعوام، ص ۳۶۴.
۲۱. قصص العلماء، ص ۲۴۹ ـ ۲۵۰.
۲۲. ر. ک: فهرستگان نسخه هاى خطى حديث و علوم حديث شيعى، ج ۴، ص ۲۸۵ ـ ۲۸۶.
۲۳. فهرست کتابخانه آية الله مرعشى نجفى، ج ۱۱، ص ۱۴۸، ش ۴۱۳۰، رساله سوم مجموعه.
۲۴. فهرست مدرسه فيضيه، ج ۲، ص ۱۱۳، ش ۱۶۶۵، رساله دوازدهم مجموعه.
۲۵. الذريعة، ج ۱۳، ص ۱۹۹ و ج ۴، ص ۹۶؛ کتابشناسى مجلسى، ۱۸۳؛ منزوى، ج ۲، ص ۱۲۲۷.
۲۶. الکافى، ج ۲، ص ۴۲۸، ح ۱.
۲۷. انوار البدرين فى تراجم علماء القطيف و الاحساء و البحرين، ص ۲۸۱.
۲۸. انوار البدرين فى تراجم علماء القطيف و الاحساء و البحرين، ص ۲۴؛جوامع الکلم، چاپ تبريز، ص ۲۳۷ ـ ۲۳۹.
۲۹. فهرست کتابخانه آية الله مرعشى نجفى، ج ۶، ص ۳۳۴، ش ۲۳۵۸، رساله دوم مجموعه.
۳۰. الکافى، ج ۲، ص ۲۴۶، ح ۶.
۳۱. المحاسن، برقى، ص ۱۵۹ ـ ۱۶۰، ح ۹۹ و ۱۰۰؛ کنزالعمال، هندى، ج ۱، ص ۲۳۱، ح ۱۱۶۱.
۳۲. ر. ک: «رساله اى در معناى حديث ما ترددت...» مهدى مهريزى، علوم حديث، ش ۳.
۳۳. الکافى، ج ۲، ص ۸۴، ح ۲.
۳۴. «شرح حديث نية المؤمن ...» سيد صادق اشکورى، ميراث حديث شيعه، دفتر نهم.
۳۵. گلزار معانى، ص ۱۷ ـ ۲۰.
۳۶. طبقات أعلام الشيعة، (قرن ۱۲ق)، ص ۳۲۲.
۳۷. همان.
۳۸. لؤلؤة البحرين، ص ۱۰.
۳۹. همان، ص ۷ ـ ۸.
۴۰. الذريعة، ج ۱۶، ص۳۶۱؛ فهرست آستان قدس، ج ۱۴، ص ۳۸۹، ش ۱۷۷۷۳.
۴۱. فهرست کتابخانه مرکزى دانشگاه تهران، ج ۹، ص ۸۹۱، ش ۲۲۱۵، رساله دوم مجموعه.
۴۲. الکافى، ج ۸، ص ۸۹، ح ۵۵.
۴۳. «شرح حديث ان الارض على الحوت» تحقيق: حامد ناجى، ميراث حديث شيعه، دفتر پانزدهم.
۴۴. الکافى، ج ۸، ص ۱۵۳، ح ۱۴۳.
۴۵. «شرح حديث زينب العطاره»، تحقيق: حامد ناجى، ميراث حديث شيعه، دفتر هفدهم (در دست چاپ).
۴۶. الکافى، ج ۱، ص ۱۱۲، ح ۱.
۴۷. ر.ک: مکتب شيخيه، هنرى کربن، ص ۲۴.
۴۸. ر. ک: الکرام البررة، ج ۱، ص ۸۸؛ «احسايى، شيخ احمد»، زين العابدين ابراهيمى، دايرةالمعارف بزرگ اسلامى.
۴۹. فهرست کتب مشايخ عظام، ج۲، ص۹ـ۸۵.
۵۰. موسوعة مؤلفى الامامية، ج۳،ص ۴۸۰ ـ ۵۶۳.
۵۱. اعلام هجر، ج ۱، ص ۱۸۵ ـ ۲۲۲.
۵۲. فهرست کتابخانه آية الله مرعشى نجفى، ج ۳، ص ۱۳۶، ش ۹۴۹، رساله پنجم مجموعه.
۵۳. فهرست مرکز احياء، ح ۱، ص ۴۸۳، ش ۳۷۰، رساله ششم مجموعه.
۵۴. ر.ک: الذريعة، ج ۲۳، ص ۲۱۰؛ روضات الجنات، ج ۱، ص ۱۲۷ ـ ۱۳۰.
۵۵. فهرست نسخه هاى خطى کتابخانه مؤسسه حضرت آية الله العظمى بروجردى، ج ۲، ص ۳۱۴، شماره ۴۹۴، رساله نهم مجموعه.
۵۶. التحفة العلوية، تحقيق: حميد احمدى جلفايى، ميراث حديث شيعه، دفتر شانزدهم.
۵۷. الکافى، ج ۲، ص ۶۶، ح ۷.
۵۸. تراجم الرجال، ج ۱، ص ۳۶۱.
۵۹. تراجم الرجال، ج ۲، ص ۸۴۸.
۶۰. فهرست نسخه هاى خطى کتابخانه مدرسه فيضيه قم، ج ۲، ص ۸۶، ش ۱۹۷۶.
۶۱. الکافى، ج ۱، ص ۱۱۰، ح ۴.
۶۲. فهرستگان نسخه هاى خطى حديث و علوم حديث شيعه، ج ۴، ص ۲۶۹؛ فهرست کتابخانه گلپايگانى، مخطوط، ش ۱۶۴/۶/۱۰۷۴، رساله اول مجموعه.
۶۳. الکافى، ج ۱، ص ۸۰، ح ۵.
۶۴. طبقات أعلام الشيعه (قرن ۱۲ق)، ص ۶۴۴.
۶۵. فهرست نسخه هاى خطى دانشکده الهيات و معارف اسلامى مشهد، ج ۱، ص ۴۶۴.
۶۶. فهرست کتابخانه دانشکده الهيات و معارف اسلامى مشهد، ج۱، ص ۴۶۳، ش ۶۶۶، رساله دوم مجموعه.
۶۷. الکافى، ج ۱، ص ۱۶۰، ح ۱۳.
۶۸. فهرست کتابخانه آية الله مرعشى نجفى، ج ۶، ص ۲۷۱.
۶۹. فهرست آستان قدس رضوى، ج ۱۴، ص ۴۵۶، ش ۱۷۶۸۵.
۷۰. الکافى، ج ۸، ص ۲۳۳، ح ۳۰۸).
۷۱. فهرست الفبايى آستان قدس رضوى، ص ۲۱۹، ش ۱۶۷۴؛ فهرست ملک، ج ۵، ص ۳۳۷، ش ۱۶۹۰ و ج ۷، ص ۳۱۰، ش ۴۲۶۷.
۷۲. الکافى، ج ۲، ص ۵۴۷، ح ۶.
۷۳. فهرست کتابخانه دانشکده الهيات و معارف اسلامى مشهد، ج ۱، ص ۴۶۳ ـ ۴۶۴، ش ۶۶۶، رساله سوم مجموعه.
۷۴. الکافى، ج ۱، ص ۱۴۷، ح ۶.
۷۵. فهرستگان نسخه هاى خطى حديث و علوم حديث شيعه، ج ۴، ص ۲۳۳؛ فهرست کتابخانه آية الله گلپايگانى، مخطوط، ش ۱۶۴/۶/۱۰۷۴، رساله دوم مجموعه.
۷۶. الکافى، ج ۳، ص ۳۱۱، ح ۸.
۷۷. طبقات اعلام الشيعة، (قرن ۱۲ق)، ص ۲۷۳؛ «آداب الصلاة»، به کوشش على اکبر زمانى نژاد، مائدة سماويه، آثار کنگره محقق خوانسارى.
۷۸. الکافى، ج ۱، ص ۷۹، ح ۴.
۷۹. همان.
۸۰. الکافى، ج ۱، ص ۱۵۴، ح ۱.
۸۱. ميراث حديث شيعه، دفتر سوم، ص ۱۶۱ ـ ۱۸۲، با تحقيق آقاى على فرخ.
۸۲. الکافى، ج ۲، ص ۶۱۶، ح ۱۳.
۸۳. ر.ک: رسالة فى الغناء، شيخ حر عاملى، تحقيق: رضا مختارى، ميراث فقهى (۱)، ص ۱۰۲ ـ ۱۸۴.
۸۴. سوگمندانه هنوز در ميهن اسلامى ما به عنوان سرزمين علم و فرهنگ هنوز دسترسى به تصاوير نسخه هاى خطى به دشوارى و سختى حاصل مى شود و چه بسيار که ممکن نمى شود.
۸۵. الکافى، ج ۱، ص ۱۱۸.
۸۶. الکافى، ج ۳، ص ۲۵۱، ح ۷.
۸۷. الکافى، ج ۱، ص ۹۹ ـ ۱۰۰، ح ۱۲.
۸۸. الکافى، ج ۱، ص ۱۱۲، ح ۱.
۸۹. الکافى، ج ۱، ص ۱۰۷، ح ۴.
۹۰. الکافى، ج ۲، ص ۱۲، ح ۴.
۹۱. الکافى، ج ۱، ص ۱۳۴، ح ۲.
۹۲. الکافى، ج ۲، ص ۵، ح ۷.
۹۳. الکافى، ج ۲، ص ۲۳۷، ح ۲۵.
۹۴. الکافى، ج ۵، ص ۳۷۸، ح ۱.
۹۵. الکافى، ج ۳، ص ۱۷۶، ح ۳.
۹۶. الکافى، ج ۱، ص ۸۰، ح ۵.
۹۷. الذريعة، ج ۱۳، ص ۲۰۴ ـ ۲۰۵.
۹۸. الکافى، ج ۱، ص ۸۰، ح ۵.
۹۹. الکافى، ج ۱، ص ۴۰۱، ح ۴.
۱۰۰. الکافى، ج ۴، ص ۵۵۳، ح ۳.
۱۰۱. الکافى، ج ۲، ص ۲۷۰، ح ۹.
۱۰۲. الکافى، ج ۲، ص ۲۷۰، ح ۹؛ بحارالأنوار، ج ۶۹، ص ۲۲۱.
۱۰۳. الکافى، ج ۲، ص ۷۶، ح ۸.
۱۰۴. الکافى، ج ۱، ص ۴۹، ح ۷.
۱۰۵. الکافى، ج ۸، ص ۱۷۷، ح ۱۹۷.
۱۰۶. الکافى، ج ۸، ص ۳۰۶، ح ۴۷۴.
۱۰۷. الکافى، ج، ص ۱۲۹، ح ۱.
۱۰۸. الکافى، ج ۲، ص ۳۵۲، ح ۷؛ بحارالأنوار، ج ۶۷، ص ۲۲.
۱۰۹. بحارالأنوار، ج ۱۳، ص ۱۹۳.