ارائه مقاله جناب حجة الاسلام و المسلمین علی صدرایی خویی با عنوان "نویافتههایی دربارۀ سید مرتضی بر اساس نسخ خطی و کتابهای چاپی کهن"
ضمن عرض تقدیر و تشکر از بنیانگذاران این کنگرۀ عظیم که فرصتی به بنده دادند تا چند دقیقهای خدمت حضّار محترم باشیم. عنوان بحث بنده این است: «نویافتههایی از مخطوطات دربارۀ سید مرتضی». چند یادداشت است که من فقط سه مورد آن را عرض میکنم. یکی دربارۀ کتاب ناصریات است که کتاب ناصریات را سیّد مرتضی دربارۀ افکار و اندیشههای فقهی جدّش (جد مادریاش) ناصرالدین اُطروش نوشته است. ناصرالدین اُطروش متوفای ۳۰۴ قمری است. دربارۀ ناصریات دو سوال اساسی مطرح است: اوّل این که سیّد مرتضی در این کتاب بر چه متنی از متون تألیفات ناصرالدین اطروش نظر داشته است، آیا بر کتاب خاصی نظر داشته یا نه؟ مسئلۀ دوم هم این که آیا سیّد در ناصریات، در صدد رد نظریات اُطروش هست یا تأییدش؟
برای پاسخ به این دو سوال، استناد ما به چهار نسخۀ خطی است که در چند دهۀ اخیر شناسایی شدند. سه نسخه از کتاب الابانه شناسایی شده که یکی هم به تلاش سرور گرامی جناب آقای دکتر جعفریان در مجلس فاکسیمیله شده و دو نسخۀ دیگر هم، یکی در کتابخانۀ مرعشی موجود است، یکی هم در کتابخانۀ دانشگاه تهران که به نظر بنده کتابخانۀ دانشگاه تهران نسخهاش بسیار مهم است؛ چون که یک مشیخۀ زیدیه دارد که مرحوم دانشپژوه هم در فهرستش توضیح داده است. دربارۀ زیدیه خیلی مطالب ناب در این مشیخه هست، اما با این چاپ، حق این کتاب ادا نشده، علتش این که این کتاب، اولاً نسخههایش ـ نسخهای که بنده در کتابخانه آیة الله مرعشی دیدم ـ ، تقریباً همهشان یک سبک تحریر شدند، نسخههایشان بسیار قطع بزرگ است، قطع «سلطانی» است، و حواشی بسیار زیادی در آن است. دو ـ سه حواشی است و کسی حوصله قرائت یک صفحۀ این را ندارد تا چه برسد به تمام کتاب. خب چاپ شده، ولی چاپ فاکسیمیله شده، اما ارزش این کتاب چی هست؟ این کتاب را ابوجعفر محمد بن یعقوب هوسمی که با سه واسطه شاگرد اُطروش است از درس استادش تقریر کرده است. استادش هم ملتزم بوده که اندیشههای ناصرالدین اطروش را بیان کند و به همین دلیل است، ابواب کتاب با «قال ناصر للحق علیه السلام» شروع میشود. ابوابش همین طوری هست، و در هر سه نسخه، تقریباً متن یکی است، اما حواشی متعدد است. در حواشی این کتاب که به نظر بنده حتما باید تصحیح و تحقیق شود از دو جهت بسیار ارزشمند است: یکی این که آرای فقهی زیدیه، فِرق مختلف «علویه» و «زیدیه»، در متن و حواشی این کتاب به تفصیل و با جزئیات آمده است، دوم این که ـ مهمتر از اولی است ـ ، آرای امامیه در حواشی این کتاب در موارد مختلف به آن استناد شده، یا رد شده یا اثبات شده که از جهت شناخت آرای فقهی فقهای شیعه در سدۀ سوم و چهارم بسیار ارزشمند است.
اما بنده کتاب ناصریات را که با ابانه مقایسه کردم، معلوم شد سید مرتضی به همین کتاب نظر داشته، نه اثری از آثار ناصرالدین اُطروش. اُطروش خب آثار زیاد داشته، ابن ندیم در الفهرست، شاید بیش از شصت ـ هفتاد اثر برای اُطروش یاد میکند، ولی هنوز مخطوطات آثار اُطروش در ایران شناسایی نشده که بگوییم تألیف ناصرالدین اُطروش است. این کتاب که در حقیقت أمالی است، تحریر استاد هوسمی است. ایشان باب باب کرده و تحریر کرده است. البته داخل پرانتز عرض کنم متأسفانه خود ناصریات هم تصحیح درستی ندارد. آن نسخهای که بنده مراجعه کردم، نه متنش گویاست، نه مقدمهاش و نه نسخهبدلها. در اولش دارد «اما المسائل المتنوعة» در نسخه بدل است یا «منتزعة» «من فقه ناصر الدین» که این نشان میدهد که ایشان و خود هوسمی هم معاصر سید است، کتاب ابانه ایشان را دیده و مَرضیّ نبود پیش ایشان، بعد میگوید که این ناصر الدین جدّ من است و من شایسته هستم که آرای ایشان را تبیین کنم. بنا بر این، آن پاسخ سوال اوّل که آیا سید در ناصریات، بر متن خاصی از فقه ناصرالدین نظر داشته، پاسخ این است که سیّد بر متن خاصی از آثار ناصرالدین نظر نداشته، بلکه بر کتاب ابانه نظر داشته که در آن هم ناظر به آثار ناصرالدین است.
اما سوال دوم: آیا سیّد، در صدد دفاع از اُطروش بوده، یا رد او بوده است؟ نسخۀ دیگری از آرای ناصرالدین اُطروش هست که غیر از این سه نسخه هست و در کتاب فنخا متأسفانه این نسخه هم در ذیل ابانه نقل شده و البته این اشتباه از ما بوده است. این نسخه که در مدرسۀ نمازی خوی است، در چهل باب است. ـ ابانه بخش اعتقادات ندارد، اما این نسخه، بخش اعتقادات دارد که در شناخت اعتقادات ناصر اُطروش بسیار مهم است. در آنجا ـ که باز هم بابها همه با «قال ناصر للحق علیه السلام» شروع میشود، ولی اصلاً در مقایسۀ با ابانه، چیز دیگری است. این نسخه نسخۀ منحصری هست و در اینجا عجیب است در بخش اذان و اقامه که در ابانه تقریباً نظر ناصر الدین مثل شیعه هست، ولی در این نسخۀ مدرسۀ نمازی خوی در بخش اذان و اقامه، اولاً کوتاه است، در آنجا دارد که میگوید اذان و اقامه این است، تعداد فقرات را ذکر نمیکند بر خلاف الابانه. در ابانه اول فقرات اذان را میگوید که هجده تاست، اقامه نوزده تاست. بعد دیگر متن را نمیآورد، اما در اینجا متن را میآورد. عجیب است که متن را میآورد، اولاً شهادت ثالثه در این هست، بعد از «أشهد أنّ محمداً رسول الله»، دارد که «أشهد انّ علیاً ولی الله». یک مطلب عجیبتر این که بعد از «حی علی خیر العمل»، دارد که «محمد و علی خیر البشر» مرّتین. بعد عجیب است به محض این که متن کلاً تمام میشود، میگوید بله، فقرات اذان هجده تاست و اقامه نوزده تاست؛ یعنی همان مطلب الابانه است، منتها این آقایی که متن را جمع کرده، در آن تصرف کرده است. سید مرتضی اینها را میدانسته که از افکار ناصر اُطروش، تفسیر مختلف شده است و برای این که جلوی این تفسیر را بگیرد و بگوید ناصر حق یک مردی بوده که اندیشههای درستی داشته، آرای فقهیاش با امامیه زاویۀ چندانی نداشته، ناصریات را نوشته و در حقیقت میخواسته آن آرایی که بعداً به پای ناصر اُطروش نوشته شده، ایشان را از آن تبرئه کند. دیگر وقت نیست، به همین اکتفا میکند. و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته.