تحليل و بررسی نظريه بَدا از نظر سيّد مرتضی
آموزه بَدا، يكى از دشوارترين آموزه هاى كلامى ـ حديثى است كه از ديرباز، انديشهوران حوزه تفكّر اسلامى با رويكردهايى مختلف، بدان نظر داشته اند. محدّثان و متكلّمان اهل سنّت، به جهت تنافى اين آموزه با علم الهى و اعتبار جهل در ذات او، با اين آموزه مخالفت كردهاند و در اين ميان، دانشمندان شيعه، به واسطه وجود پارهاى از احاديث كه برخى مصرّح به لفظ «بَدا» است و برخى ديگر به مفاد آموزه بَدا اشارت دارد، خود را ناچار به قبول اين آموزه ديده اند، جز آن كه شيوه رويارويى آنها با اين نظريه، چندان هماهنگ نيست، گروهى از اين متكلّمان، در صدد تأويل اين آموزه بر آمدهاند و برخى براى تصويب ظاهرى آن، همّت گمارده اند و در هر صورت، فرجام اين رويكرد تا بدانجا انجاميده كه آموزه بَدا، به عنوان يكى از اصول كلامى شيعه، مطرح گرديده است. امّا در اين ميان، چگونگى مواجهه بزرگ متكلّم سده هاى آغازين، سيّد مرتضى علم الهدى، بايسته توجّه است. وى كه از سويى متفكّرى عقلمدار در انديشه اسلامى است و از سوى ديگر، پاسخگو و مدافع تعليمات شيعى در عصر خود است. در يك واكنش، تمام روايات آموزه بَدا را به خبر واحد، احاله نموده و بنا بر مبناى خود، از دايره حجّيت، خارج نموده و در تحليلى ديگر، آموزه بَدا را به آموزه نسخ، احاله كرده و آن را به گونهاى تفسير نموده كه همين تفسير، مبناى انديشه متفكّران پس از او قرار گرفته است. گفتار حاضر، بر آن است كه با تحليل نظريه سيّد مرتضى در اين موضوع به واكاوى وجوه ضعف و قوّت اين نظريه بپردازد.
واژگان كليدى: سيّد مرتضى، بَدا، نسخ، كلام شيعه.