درآمدى بر تحليل آثار سيّد مرتضى و سالشمار آن/ بخش سوم / مهدی مهریزی
درآمدى بر تحليل آثار سيّد مرتضى و سالشمار آن ـ بخش سوم در بخش اوّل و دوم این مقاله که در شمارۀ دوم و سوم خبرنامه و با عنوان «سال نمای نگارش آثار سیّد مرتضی» انتشار یافت، گفته شد که آثار سیّد مرتضی از جهت وضعیت «زمان تألیف»، به چهار دسته تقسیم می شوند:
درآمدى بر تحليل آثار سيّد مرتضى و سالشمار آن ـ بخش سوم
در بخش اوّل و دوم این مقاله که در شمارۀ دوم و سوم خبرنامه و با عنوان «سال نمای نگارش آثار سیّد مرتضی» انتشار یافت، گفته شد که آثار سیّد مرتضی از جهت وضعیت «زمان تألیف»، به چهار دسته تقسیم می شوند:
1. دستۀ نخست، آن هایی هستند که سیّد مرتضی خود به تاریخ تألیف و یا پایان نگارش آن ها اشاره دارد؛ مانند: الذریعة إلی اُصول الشریعة، الموصلیات الثالثة و ... .
2. دستۀ دوم، آن هایی هستند که در اجازهها و یا نوشتۀ ناسخان و کاتبان، زمان تألیف آن ها ثبت شده است.
3. دستۀ سوم، آن هایی هستند که با قرائن داخل آثار و ارجاعات مؤلّف، میتوان به زمان تقریبی تألیف پی برد؛ مانند الانتصار .
4. دستۀ چهارم آن هایی هستند که با اطلاعات موجود، نمیتوان در بارۀ زمان تألیف آن ها ابراز نظر کرد.
شرح دستۀ اوّل و دوم آثار سیّد مرتضی، در شماره های پیشین گذشت و اینک دستۀ سوم و چهارم از نظر خوانندگان ارجمند می گذرد:
دسته سوم
مراد از اين دسته، آثارى است که بر پايۀ قرائنى، از قبيل ارجاع به آثار، مىتوان حدود سالهاى تأليف را به دست آورد. اينک به معرّفى اين دسته از آثار، به ترتيب زمان مىپردازيم:
1. تنزيه الأنبياء (پس از 406 ق).
تاريخ تأليف کتاب تنزيه الأنبياء نيز توسّط مؤلّف و ديگران، ثبت نشده است. با برخى قرائن، مى توان حدود تأليف آن را مشخّص کرد:
1. سيّد مرتضى، در اين کتاب، به الشافى ارجاع داده است و موارد آن، ده مورد، بدين شرح است: ص 216،
218، 220، 224، 225، 225، 241، 247، 281 و 282. و چنان که پيش از اين آورديم، تأليف الشافى، رمضان سال 398 گزارش شده است.
2. سيّد، به اين کتاب، در الذخيرة (ص 338 و 341) و «أجوبة المسائل القرآنية»(ص 85)، ارجاع داده است. از سويى
ديگر الذخيرة پس از 415ق تأليف شده است که توضيح آن خواهد آمد. در رسالۀ «أجوبة المسائل القرآنية»، سؤال کننده، لقب ذو المجدين را براى سيّد به کار مى برد و چنان که پيش از اين آورديم، اين لقب در سال 396 به سيّد، اعطا شده است.
3. سيّد مرتضى، در مقدّمه کتاب تنزيه الأنبياء، از مشغله ها و گرفتارى ها و ضيق وقت، ياد مى کند:
و أنا اُجيب إلى ما سئلت على ضيق الوقت و تشعّب الفکر.
و باز اشاره کرديم که اين اشتغالات، مى بايست مربوط به دورۀ نقابت سادات و رياست حج باشد که در سال 406 به سيّد داده شده است. با اين قرائن، حدس و گمان مى رود که نگارش اين کتاب در نيمۀ دهۀ اوّل قرن پنجم هجری، يعنى پس از سال 406 (وفات سيّد رضى و واگذارى مشاغل حکومتى او به سيّد مرتضى) صورت گرفته باشد.
2. جواب المسائل التبّانيات (بعد از سال 406 ق و قبل از 419 ق).
در اين رساله، اشارهاى به تاريخ نگارش آن نشده است و از نسخه ها و نوشتۀ ناسخان و کاتبان نيز چيزى به دست نيامد؛ ليکن سه قرينه در اين رساله موجود است که مى تواند به تعيين زمان نگارش آن کمک کند.
1. در ضمن سؤال سائل، از لقب «ذى المجدين» استفاده شده و اين لقب، در سال 396 ق، از سوى بهاء الدوله به سيّد، اعطا شده است. (396: فى هذه السنة ... و لُقِّبَ أخوه المرتضى ذا المجدين، فعل ذلک بهاء الدولة).
2. سيّد، در جواب پرسش سائل، به گرفتارى ها و تشعّب قلب اشاره دارد، آن جا که مى نويسد:
و أنا اُجيب من هذه المسائل بما يتسع له وقتى المضيّق و قلبى المقسّم المتشعّب.
و در آخر رساله نيز به ضيق وقت، اشاره دارد:
و قد أجبنا عن هذه المسائل ما اتّسع له وقت ضيق.
و گرفتارى هاى سيّد، قاعدتاً مى بايست مربوط به پس از تصدّى نقابت علويان و امور حج باشد که از سال 406 ق، آغاز شده است.
3. قرينۀ سوم، ارجاعاتى است که در ضمن رساله، ديده مىشود. يک نوبت به الشافى ارجاع داده است:
و قد تبيّنا فى کتاب الشافى فى الإمامة ما يتطرّف عليه الکتمان من الاُمور الظاهرة.
و يک نوبت، به جواب أهل الموصل، ارجاع داده است:
قد أجبنا عن هذا السؤال بعينه فى جواب مسئلة وردت من الموصل.
اين جواب اهل موصل، ظاهراً اوّلى باشد؛ زيرا دومى فقط حاوى چند متن فقهى است و سومى، گر چه حاوى مسائل اصولى و فقهى است، ولى در ضمن مسائل اصولى آن، موضوع کتمان شرع، ديده نمىشود. بنا بر اين، ارجاع به جواب أهل الموصل الاُولى است که بين سالهاى 381 تا 389، نگارش شده است.
بر اساس اين قرائن سه گانه، نگارش اين رساله به بعد از سال 406 بر مى گردد؛ چون نگارش جواب أهل الموصل، حدود سال هاى 389، و اعطاى لقب «ذى المجدين»، سال 396 هجرى و يافتن مسئوليت هاى اجرايى، سال 406 هجرى بوده است و از آن رو که سال فوت ابو عبد اللّه تبّان ـ که رساله را براى او نگاشته ـ سال 419 هجرى است، اين رساله بايد قبل از اين سال، تأليف شده باشد.
3. مسئلة فى الإجماع (پس از التبانيات و پس از سال 406 ق).
سيّد، در اين رساله، به جواب مسائل ابن تبّان (بدون طلب رحمت براى ابن تبّان)، ارجاع داده و نوشته است:
أنّا قد بيّنا فى جواب مسائل ابن التبّان ما إذا تأمّل فيه کان فيه جواب عن هذه الشبهة.
پيش از اين، روشن ساختيم که رسالة التبّانيات، پس از 406 ق، تأليف شده است، گر چه زمان دقيق آن، معلوم نيست.
4. الفصول المختارة (قبل از 413 ق).
اين کتاب، تلخيص کتاب العيون و المحاسن شيخ مفيد و نيز يادداشت هايى از جلسات استاد است و زمان نگارش آن، جايى ثبت نشده است. سيّد مرتضى، در مقدّمه نوشته است:
سئلتَ ـ أيّدک اللّه ـ أن أجمع لک فصولاً من کلام شيخنا و مولانا المفيد أبى عبد اللّه محمّد بن محمّد بن نعمان فى المجالس و نکتاً من کتابه المعروف ب «العيون و المحاسن» و ... .
در اين اثر، به هيچ کتاب ديگرى ارجاع نشده، چنان که سيّد در آثار ديگرش، به اين کتاب ارجاع نداده است. سيّد در مواردى از کتاب، پس از نام شيخ مفيد، تعبيرهاى ـ أدام اللّه عزّه ـ و ـ أيّده اللّه ـ آورده که حکايتگر آن است که در زمان حيات وى، تأليف شده است؛ بنا بر اين، سال نگارش آن مى بايست پيش از 413 ق باشد.
5. المنع عن تفضيل الملائکة على الأنبياء (قبل از الأمالى و قبل از 413 ق).
اين رساله، در جلد دوم رسائل الشريف المرتضى به چاپ رسيده است. در آثار سيّد، با عنوان «کلاماً مفرداً فى تفضيل الأنبياء» هم از آن ياد شده است. در اين رساله، هيچ نشانى از تاريخ کتابت، مشهود نيست. سيّد در رسالۀ ديگر خود با عنوان «مسئلة فى تفضيل الأنبياء»، به کلامى مفرد در اين زمينه، ارجاع مى دهد.
ابن شهرآشوب، يکى از آثار سيّد را چنين بر مى شمارد:
مسائل مفردات نحو من مئة فى فنون شتّى نحو المنع من تفضيل الملائکة على الأنبياء.
از آن رو که رساله «مسئلة فى تفضيل الأنبياء» در تکملة غرر به چاپ رسيده، چاپ اين رساله، مى بايست قبل از آن باشد.
6. مسئلة فى تفضيل الأنبياء على الملائکة (سال 413 ق).
اين رساله در تکملة الأمالى چاپ شده و جزء الأمالى به شمار مى رود ؛ البته به صورت مستقل هم در مجموعه رسائل به چاپ رسيده است. سيّد، رسالۀ مستقل ديگرى هم در همين موضوع دارد که در مجموعه رسائل وى به چاپ رسيده است و ظاهراً قبل از اين رساله، تأليف شده است؛ همان که سيّد در اواخر اين بحث، بدان ارجاع مى دهد:
و قد کنّا أملينا فى تأويل هذه الآية کلاما مفردا استقصيناه و شرحنا هذا الوجه و أکثرنا من ذکر امثلته.
همچنين در اين رساله، تعبير «مواضع من کتبنا» را به کار برده است:
و قد بيّنا فى مواضع من کتبنا کيفية الاستدلال.
و بُصرَوى نيز آن را در الفهرست خود، ذکر کرده است.
7. المسائل السلّارية (سال 413 ق).
اين رساله که تاکنون به چاپ نرسيده و نسخه مخطوط دارد، سال نگارش آن، معلوم نيست، ولى در يک جا لقب «ذو المجدين» توسّط پرسشگر براى سيّد به کار رفته است و در سه مورد، لقب «علم الهدى». همچنين سيّد در اين اثر از استادش با تعبير «أدام اللّه عزّه» ياد مىکند. ابتداى رساله سلاّرية، چنين شروع مىشود:
قال سيّدنا الشريف السيّد الأجل الأوحد المرتضى ذو المجدين علم الهدى ـ تغمّده اللّه برضوانه ـ وقفت على ما انفذه الاُستاذ من المسائل و سئل بيان جوابها و وجدته ـ ادام اللّه تأييده ـ ما وضع يده من مسائله على نکتة موضع شبهة و أنا اجبب عن المسائل معتمدا الاختصار و الايجاز من غير إخلال معهما ببيان حجّة أو دفع شبهة و من اللّه استمد المعونة و التوفيق و السداد.
على القاعده، در زمان حيات شيخ مفيد، اين رساله به نگارش در آمده است. البته در آن، ارجاع به هيچ کتاب و اثرى نيست و نيز به اين رساله در آثار ديگر سيّد، ارجاعى صورت نگرفته است.
سه مورد از رساله هايى که پيش از اين به صورت مستقل چاپ شده اند، از اجزاى اين رساله اند:
1. مسئلة فى المنامات (مسئلة السادسة)
2. مسئلة فى الردّ على المنجّمين (مسئلة الخامسة)
3. مسئلة توارد الأدلّة (مسئلة الثالثة).
از جانب ديگر، در ابتداى «مسئلة فى الردّ على المنجّمين»، اين تعبير آمده است:
قال السيّد الشريف المرتضى فى کتاب الغرر و الدُّرَر فى أجوبة المسائل السلاّرية.
و اين نشان مى دهد که اين مسائل، جزء تکمله الأمالى است که سال تأليف آن، 413 ق، قيد شده است. و شايد علّت عدم ذکر اين رساله در الفهرست بُصرَوى، همين باشد که اين مسائل در ضمن کتاب الأمالى قرار داشته است و يا اين که از آثارى است که بُصرَوى، بعدا به فهرست خود افزوده کرده است.
8. جواب المسائل الطبرية (بعد از سال 413 ق).
در اين رساله که سال نگارش آن معلوم نيست، دو مورد به الملخّص (ص 143 و 149) و يک مورد به جواب أهل الموصل الاُولى (ص 156) ارجاع داده و نيز در دو جا از «کتب کثيرة» (ص 146 و 149)، ياد کرده است. با توجّه به اين که سيّد به الملخّص و نيز «کتب کثيرة» ارجاع مى دهد، مىبايست تأليف آن بعد از تأليف کتاب هاى اصلى کلامى اش باشد، يعنى بعد از سال 413ق.
9. مسئلة فى الجواب عن الشبهات الواردة بخبر الغدير (پس از الشافى و پس از سال 413 ق).
اين رساله کوتاه، سال نگارش ندارد، ولى مؤلّف در آخر آن، نوشته است:
هذه جملة کافية فى جواب هذه المسائل، فمن أراد التفصيل و التطويل فعليه بکتاب الشافى و ما جرى مجراه من
کتبنا فى الإمامة، و تصانيفنا و أمالينا.
اين ارجاع، نشان مى دهد که اين رساله، پس از کتاب هاى اصلى کلامى چون تنزيه الأنبياء و نيز پس از الأمالى تدوين شده است. زمان تأليف کتاب هاى ياد شده، پس از سال 406 و کتاب الأمالى در سال 413ق، دانسته شد. از اين جهت،
مىتوان گفت: تأليف اين رساله، به پس از سال 413ق بر مى گردد.
10. الملخّص (قبل از الذخيرة و جمل العلم و قبل از 415 ق).
در اين کتاب نيز به زمان تأليف، اشاره نشده است و تنها يک ارجاع در آن يافتيم و آن، ارجاع به کتاب «نقضنا على
يحيى بن عدى مقالته الموسومة بالکلام فى طبيعة الممکن» است که البته اين، جزو رساله هاى مفقود سيّد است.
سيّد، در کتاب الذخيرة، در دو جا از الملخّص ياد کرده است. يکى در اوايل کتاب که مى گويد:
و قد ذکرنا طرفا من الأدلّة على ذلک فى الکلام على بقاء القدر من هذا الکتاب و فى کتابنا الملخّص.
و ديگرى در پايان کتاب، آنجا که مى گويد:
و بين أوائل الکتاب و أواخره تفاوت ظاهر، فإنّ أوّله على غاية الاختصار، و البسط و الشرح معتمدان فى أواخره، و العذر فى ذلک أنا بدأنا بإملائه و النيّة فيه الاختصار الشديد، تعويلاً على أنّ الإستيفاء و الاستقصاء يکونان فى کتاب الملخّص، فلمّا وقف تمام إملاء «الملخّص» ـ لعوائق الزمان الّتى لا تملک ـ تغيّرت النيّة فى کتابنا هذا، و زدنا فى بسطه و شرحه، و إذا جُمع بين ما خرج من کتاب «الملخّص» و جُعل ما انتهى إليه کأنّه لهذا الکتاب، وجد بذلک الکلام فى جميع أبواب الأُصول مستوفى مستقصى.
و از آن رو که سيّد در کتاب جمل العلم و العمل، به الملخّص، ارجاع داده و زمان تأليف جمل العلم، بعد از 415 ق، است، اين کتاب (الملخّص) مىبايست قبل از الذخيرة و قبل از جمل العلم تأليف شده باشد. ضمنا قرين هاى ديگر نيز از همين عبارت الذخيرة مى توان استيناس کرد، آنجا که مىگويد: اتمام نگارش الملخّص به جهت گرفتارى هاى روزگار، متوقّف شد که شايد به اشتغالات اجتماعى اشاره داشته باشد که پس از 406، براى سيّد، حاصل شده است.
11. الموضح (بعد از الشافى و پيش از الذخيرة و جمل العلم و قبل از 415ق).
در اين کتاب که زمان نگارش آن معلوم نيست، نويسنده، تنها به کتاب الشافى، ارجاع داده است. همچنين در آثار ديگر خود، به اين کتاب ارجاع داده است.
در دو کتاب الذخيرة و جمل العلم، به اين کتاب، ارجاع داده شده است:
1. الذخيرة (5 مورد)، ص 378، 385، 386، 388 و 395.
2. جمل العلم و العمل (1 مورد)، ص 19.
بر اين اساس، تأليف اين کتاب، پس از الشافى و پيش از الذخيرة و جمل العلم خواهد بود که پيش از اين گفتيم که سال تأليف آن ها قبل از 415ق است.
12. المصباح (قبل از جمل العلم و قبل از 415 ق).
اين اثر، از آثار مفقود سيّد مرتضى است. وى در مسائل شتّى در «مسئلة استمرار الصوم مع قصد المنافى»، از آن ياد کرده است:
کنت أمليت قديما مسئلة أنظر منها أن من عزم فى نهار شهر رمضان على أکل و شرب أو جماع يفسد بهذا العزم صومه، و نظرت ذلک بغاية الممکن و قويته، ثمّ رجعت عنه فى کتاب الصوم من المصباح و أفتيت فيه بأنّ العازم على شىء ممّا ذکرناه فى نهار شهر رمضان بعد تقدّم نيّته و إنعقاد صومه لا يفطر به، و هو الظاهر الذى تقتضيه الاُصول، و هو مذهب جميع الفقهاء.
و نيز در خاتمه کتاب جمل العلم و العمل، بدان ارجاع داده است:
و من أراد التفريع و استيفاء الشرع و أبوابه فعليه بکتابنا المعروف بـ «المصباح».
13. المقنع فى الغيبة (415 ق).
اين کتاب، تاريخ کتابت ندارد، ولى اين ارجاعات در آن ديده مى شود:
1. ارجاع به الشافى (2 مورد)، ص 31 و 36.
2. ارجاع به تنزيه الأنبياء (1 مورد)، ص 31.
همچنين در تنزيه الأنبياء، اظهار اميدوارى مى کند که کتابى در مسئله غيبت بنويسد:
و لو لا أنّ استقصاء الکلام فى مسائل الغيبة يطول و يخرج عن الغرض بهذا الکتاب لأشبعناه هاهنا. و قد أوردنا منه الکثير فى کتابنا [الشافى] فى الإمامة، و لعلّنا نستقصى الکلام فيه [فى مسائل]، و نأتى بما لعلّه لم نورده فى کتاب الإمامة فى موضع نفرده له، إن أخّر اللّه تعالى فى الأجل و تفضّل بالتأييد و المعونة، فهو المؤوّل [إلى] ذلک، و المأمول لکلّ فضل و خير، قربا من ثوابه، و بعدا من عقابه.
از اين عبارت، معلوم مىشود پيش از الشافى و تنزيه الأنبياء، چيزى در زمينه «الغيبة» ننوشته است و با توجّه به اين که
تنزيه الأنبياء، بعد از سال 406ق، تأليف شده، قاعدتا تأليف اين کتاب نيز به پس از آن باز مى گردد و چون بُصرَوى، اين کتاب را در الفهرست خود آورده، تاريخ نگارش آن به قبل از سال 417ق، بر مىگردد. از سوى ديگر، سيّد، در مقدّمه اين کتاب مى نويسد:
جرى فى مجلس الوزير السيّد ـ أطال اللّه فى العزّ الدائم بقاءه، و کبت حسّاده و أعداءه ـ کلام فى غيبة صاحب الزمان ... .
مراد از سيّد وزير، وزير مغربى (370 ـ 418 ق) است که به مدّت ده ماه در سال 415 ق، در بغداد، وزارت آل بويه را بر عهده داشته است. بنا بر اين، تأليف اين اثر در سال 415 ق، اتّفاق افتاده است.
14. تکملة المقنع فى الغيبة (پس از المقنع)
اين نوشته نيز سال تأليف ندارد، ولى در آن به الشافى (ص 73) و المقنع (ص 73)، ارجاع شده است. طبيعتا تأليف آن پس از المقنع است، گر چه سال آن، معلوم نيست. از آن رو که در الفهرست بُصرَوى نيامده است، مى بايست تأليف آن به پس از سال 417ق بر گردد؛ ليکن محتمل است که اين تکمله در زمانى نزديک به کتاب المقنع، تأليف شده و بُصرَوى، آن را با المقنع، يکى حساب کرده باشد.
15. الذخيرة (پس از المقنع و پس از 415 ق).
در کتاب الذخيرة، در جايى از زمان تأليف ياد نشده است و به اين کتاب ها ارجاع داده شده يا از آن ها ياد شده است:
1. الملخّص (2 مورد)، ص 149 و 607.
2. جواب مسائل الموصل الاُولى (1 مورد)، ص 285.
3. تنزيه الأنبياء (2 مورد)، ص 338 و 341.
4. مسائل الطرابلسيات الاُولى (1 مورد)، ص 361.
5. الموضح عن جهة إعجاز القرآن (5 مورد) ص 378، 385، 386، 388 و 395.
6. الشافى (8 مورد)، ص 409، 431، 433، 444، 446، 473، 474 و 486.
7. الغيبة (2 مورد)، ص 419 و 423.
8. الغرر (الأمالى) (1 مورد)، ص 245.
9. المقنع (1 مورد)، ص 423.
با توجّه به اين که در اين کتاب، به المقنع ارجاع مى دهد و سيّد، کتاب المقنع را در سال 415 نوشته است، معلوم مى شود اين کتاب پس از سال 415 و بعد از کتاب المقنع، تأليف شده است. همچنين ارجاع به کتاب الأمالى که سال تأليف آن 413 ق، است، شاهد روشن ديگرى بر تأليف الذخيرة پس از سال 413 ق، خواهد بود. ضمنا ارجاع به مسائل الموصليات الاُولى که قبل از سال 390 تأليف شده و نيز الشافى که سال 398 ق، تأليف شده، مىتواند قرائنى بر تأليف اين کتاب پس از اين سال ها باشد.
16. جمل العلم و العمل (پس از الذخيرة، الملخّص و پس از 415 ق).
اين کتاب، تاريخ کتابت ندارد، ولى مىتوان زمان تأليف آن را حدس زد. در مقدّمه کتاب مى نويسد که خواستۀ استادش را اجابت و چنين اثرى را تأليف مى کند و از استاد با تعبيرى که نشان از حيات او دارد، ياد مى کند:
فقد أجبت إلى ما سئلنيه الاُستاد ـ أدام اللّه تأييده ـ من إملاء مختصر محيط بما يجب اعتقاده.
ليکن معلوم نيست، مراد کدام استاد است و سخن مصحّح کتاب شرح جمل العلم که استاد وى را شيخ مفيد معرّفى
کرده، نيز قابل اثبات نيست.
سيّد در پايان کتاب از الذخيرة و الملخّص، در حوزه کلام و از المصباح، در حوزه فقه ياد مى کند، با اين تعبير که اگر کسى جوياى مطالب گسترده در اين دو حوزه باشد، به اين کتاب ها مراجعه کند. از اين يادکرد، معلوم مى شود در اين زمان، کتاب هاى الانتصار و الناصريات را ننوشته است، چون از آن ها ياد نکرده و به آن ها ارجاع نمى دهد. چرا که سال تأليف آن ها بعد از 420ق است.
ولى از آن رو که به الذخيرة ارجاع مىدهد و تأليف الذخيرة پس از المقنع است که بدان ارجاع داده و سال تأليف المقنع 415ق است پس سال تأليف جمل نيز پس از 415ق و پس از الذخيرة مى باشد:
و إذا کنّا قد انتهينا إلى هذه الغاية فقد وفينا بما شرطنا فى صدر هذا الکتاب فمن أراد التزيد فى علم اُصول الدين
و الغوص إلى أعماقه و تغلغل شعابه فعليه بکتابنا الموسوم ب «الذخيرة»، فان آثر الزيادة و الاستقصاء فعليه بکتابنا «الملخّص» و من أراد التفريع و استيفاء الشرع و أبوابه فعليه بکتابنا المعروف ب«المصباح» و من أراد الاقتصار فما أوردنا هنا کاف شاف.
17. جواب المسائل الرازية (بعد از 415 ق)
در اين رساله به تنزيه الأنبياء (ص 122 و 123) و الذخيرة (ص 128 و 131) و جواب أهل الموصل الاُولى (ص 131) و رسالة مفردة فى تفضيل الأنبياء (ص 110)، ارجاع مىدهد. از اين رو، مىبايست سال تأليف آن، بعد از الذخيرة و بعد از سال 415ق، باشد.
18. المسائل الطرابلسية الاُولى (پس از الشافى، الملخّص و بعد از 415 ق).
اين رساله، تا کنون به چاپ نرسيده و نسخه خطّى دارد. در اين رساله، تاريخ تأليف توسّط نويسنده يا کاتبان و ناسخان، ثبت نشده است؛ ليکن ارجاعاتى در اين رساله وجود دارد که مىتوان حدود سالهاى نگارش را حدس زد. موارد ارجاع، از اين قرار است:
1. ارجاع به الشافى (7 مورد)، ص 172، 175، 176، 180، 181، 184 و 212.
2. ارجاع به الملخّص (1 مورد)، ص 185.
3. تعبير «فى غير موضع من کتبنا» (3 مورد)، ص 172، 180 و 185.
و البته در الطرابلسيات الثانية و الثالثة، در موضوع زبان حيوانات، به اين رساله ارجاع شده است:
ـ الثانية، ص 331 و 147.
ـ الثالثة، ص 148.
با توجّه به اين که الملخّص بر اساس قرائن مذکور، قبل از سال 413 نگارش شده و نيز در اين رساله با تعبير «فى غير موضع من کتبنا»، به چند کتاب خود غير از الشافى و الملخّص ارجاع مى دهد، مىبايست تأليف اين رساله پس از الذخيرة، تنزيه الأنبياء و جمل العلم باشد که اين موضوعات، در آن ها مطرح شده است. در دو مورد که مىگويد: «فى غير موضع من کتبنا»، مسئله نصّ بر امامت است که در الذخيرة، تنزيه الأنبياء و جمل العلم و المقنع آمده است. و در مورد سوم که به «غير موضع من کتبنا»، ارجاع مى دهد، مسئله تسلسل است که باز در الذخيرة و جمل العلم آمده است. بنا بر اين، تأليف اين اثر پس از تأليف الشافى، الملخّص و پس از الذخيرة، جمل العلم و تنزيه الأنبياء خواهد بود.
19. المسائل الطرابلسيات الثانية (بعد از الشافى، تنزيه الأنبياء، الملخّص، الذخيرة، جمل العلم و ... ، بعد از سال 415ق).
سال تأليف اين رساله نيز معلوم نشده است، ليکن در اين اثر به کتب و رسالههاى قبلىاش ارجاع مى دهد.
1. ارجاع به: المقنع و الشافى، ص 310.
2. ارجاع به: الغيبة، الشافى و الذخيرة، ص 311.
3. ارجاع به: الشافى، ص 315 و 338.
4. ارجاع به: مسائل الموصليات، ص 318.
5. ارجاع به: الطرابلسيات الاُولى، ص 331 و 355.
6. ارجاع به: الذخيرة، ص 336.
7. ارجاع به: کلامنا المنفرد على الوعيد، ص 336.
8. ارجاع به: کتب، ص 346.
بر اساس عبارتى که در اين رساله درج شده، سال تأليف الطرابلسيات الاُولى و الثانية، يکى است:
و قد أجبنا عن هذه الشبهة و أوضحناها فى جواب المسئلة التاسعة من المسائل الواردة فى سنتنا هذه. أمّا الکلام فى ما يخصّ الهدهد فقد استقصيناه فى جواب المسائل الواردة فى عامنا هذا.
مطالبى که در باره الطرابلسيات الاُولى گفتيم، اينجا نيز صادق است و سال تأليف اين دو اثر، يکى است.
20. أجوبة مسائل متفرّقة (بعد از الذخيرة، تنزيه الأنبياء، جمل العلم و پس از 415ق).
اين رساله که حاوى موضوعات مختلف فقهى و کلامى و غير نظاممند است، زمان نگارش ندارد. چنان که معلوم نيست پرسش ها از سوى چه کسانى است و آيا يکباره صورت گرفته يا به تفريق و نيز روشن نيست جمع آن ها توسّط مؤلّف صورت گرفته است يا ديگران. در اين رساله به کتاب الشافى (ص 141) و «غير موضع من کتبنا» (ص 136) و «مسئلة امليناها منفردة: ما يجب أن يعلمه الإمام» (ص 131) ارجاع مىدهد. از قرينه «فى غير موضع من کتبنا»، معلوم مىشود پس از کتابهاى الذخيرة، تنزيه الأنبياء و جمل العلم، نگارش شده است که تأليف آن ها را پس از سال 406 ق، دانستيم.
21. أجوبة المسائل القرآنية (پس از الشافى، تنزيه الأنبياء، الذخيرة، جمل العلم و پس از 415 ق).
در اين رساله، به الشافى (ص 87 ، 109 و 111)، تنزيه الأنبياء (ص 85) و «غيره من کتبنا» (ص 111) ارجاع شده است. تعبير «کتبنا»، چنان که بارها آوردهايم، ناظر به کتابهاى مهم و اصلى کلامى سيّد است؛ يعنى الشافى، تنزيه الأنبياء، الذخيرة، الملخّص، جمل العلم و الموضح. بنا بر اين، تأليف اين رساله، به پس از آن ها بر مى گردد.
ضمنا از لقب «ذو المجدين» (ص 108) براى سيّد استفاده شده است که زمان خاص (396 ق) دارد. بر اساس اين
قرائن، نگارش اين رساله به پس از کتابهاى ياد شده و پس از سال 406 ق، باز مىگردد.
22. شرح جمل العلم و العمل (پس ازالمقنع و پس از سال 415ق).
اين کتاب که به درخواست يکى از شاگردان سيّد املا شده، پس از نگارش کتاب اصلى، يعنى جمل العلم و العمل تأليف شده است که سال تأليف آن، به پس از سال 415ق بر مىگردد. از آن رو که در اين کتاب به الأمالى (يعنى الغرر و الدُّرَر) ارجاع شده و سال تأليف الأمالى، 413 ق، است، بنا بر اين، نگارش شرح جمل العلم و العمل، به پس از سال 413ق، بر مى گردد و فعلاً قرين هاى بر اطّلاع از زمان دقيق تر، يافت نشد.
آقاى جعفرى، محقّق شرح جمل العلم مى نويسد: اين کتاب در اواخر عمر سيّد مرتضى، تأليف شده است:
و يبدو من مطاوى الکتاب انّ السيّد ـ رحمه اللّه ـ املاه فى أواخر عمره لأنّه احال فى مواضع متعدّدة منه إلى کتبه الاُخرى مثل الذخيرة و الملخّص و الأمالى و الشافى و الصرفة و المقنع و المسائل الموصليات و تنزيه الأنبياء و غيره.
سيّد، در اين کتاب به اين آثار، ارجاع داده است:
الذخيرة (3 مورد)، ص 51، 210 و 235.
الملخّص (1 مورد) ص 51.
الشافى (2 مورد)، ص 210، 235.
المقنع (1 مورد)، ص 231.
الصرفة (2 مورد)، ص 175 و 180.
المسائل الموصلية (2 مورد)، ص 155 (وعيد) و 158 (شفاعت).
فى مواضع کثيره (1 مورد)، ص 208.
الأمالى (1 مورد)، ص 234.
23. المسائل الموصليات الثانية (بعد از الموصليات الاُولى و قبل از 417 ق).
اين رساله، حاوى چند مبحث فقهى است و زمان نگارش آن، ثبت نشده است. در رساله، تنها به مسائل الخلاف ارجاع شده است که رساله اى مفقود از سيّد است.
الموصليات الاُولى، تا کنون مفقود است، ولى سيّد در يک جا سال نگارش آن را 380 و اندى گفته است. سيّد، زمان نگارش الموصليات الثالثة را در ابتداى رساله و نيز مقدّمه کتاب الانتصار گفته است که 420 ق، است. طبيعتا الموصليات الثانية، ميان اين دو زمان است، امّا به کدام نزديک است، قرينهاى براى تعيين و تشخيص، فعلاً در دسترس نيست. از سوى ديگر، چون اين مسائل را بُصرَوى در الفهرست خود آورده، ترجيحا نگارش آن به قبل از سال 417 ق، بر مى گردد.
24. شرح القصيدة المذهّبة (پس از الذخيرة و جمل العلم و قبل از 417ق).
در اين رساله، به الشافى (ص 71، 77، 86 و 131) و نيز «کتبنا» (ص 131)، ارجاع شده است. موضوع ارجاع در «کتبنا»، نص بر امامت امير مؤمنان عليه السلام است که در کتاب هاى الذخيرة، تنزيه الأنبياء و جمل العلم، از آن ها سخن گفته است. بنا بر اين قرينه، تأليف آن به بعد از اين کتابها و نيز بعد از سال 406ق، بر مىگردد. از سوى ديگر، بُصرَوى از اين رساله در الفهرست خود ياد کرده است. بنا بر اين، نگارش آن به قبل از سال 417ق بر مىگردد.
25. مسئلة فى الحسن و القبح العقلى (پس از الشافى، تنزيه الأنبياء، الذخيرة، جمل العلم و پس از سال 417ق).
اين رساله کوتاه، به يکى از مصاديق ذيل حُسن و قبح پرداخته است؛ يعنى قتل غلام در داستان موسى عليه السلام در سوره
کهف. سيّد مرتضى نيز در آن به «مواضع من کتبنا»، ارجاع داده است:
و قد بيّنا الکلام فى هذه المسئلة و استقصيناه فى مواضع من کتبنا.
اين کتابها، کتابهاى معروف کلامى سيّد، از قبيل الشافى، الذخيرة، تنزيه الأنبياء و جمل العلم است. از سوى ديگر، در الأمالى که تأليف آن به سال 413ق بر مىگردد، به اين آيه نپرداخته است. از جانب سوم در الفهرست بُصرَوى، از آن ياد نشده است. بنا بر اين، زمان تأليف آن به پس از سال 417 ق، باز مىگردد.
26. مسئلة فى علّة مبايعة امير المؤمنين عليهالسلام أبا بکر (پس از الشافى و الذخيرة و پس از 417ق).
اين مسئله در الفهرست بُصرَوى، ثبت نشده است و در آن به الشافى و الذخيرة (ص 244) ارجاع داده است:
اعلم انّا قد بيّنا فى الکتاب الشافى فى الکلام و فى کتابنا المعروف بـ «الذخيرة» فى باب الإمامة منه ... .
از آنجا که تعبير «معروف» را براى الذخيرة به کار برده، قاعدتا مىبايست زمانى از تأليف آن گذشته باشد تا در اوساط علمى به شهرت رسد و بر پايه اين قرائن، مىبايست پس از الشافى و الذخيرة ـ که سال آن را پس از 415ق دانستيم ـ نگارش شده باشد و اگر قرينه عدم ثبت در فهرست بُصرَوى را نيز بدان بيفزاييم، نگارش آن به پس از سال 417ق مىرسد.
27. مسئلة فى من يتولّى غسل الإمام (پس از 417 ق).
اين رساله کوتاه، سال نگارش ندارد؛ ليکن در آن به کتاب الذخيرة و نيز جاهاى فراوانى از کلامش ارجاع مى دهد:
... على ما دلّلنا عليه فى کثير من کلامنا لا سيّما فى کتابى المعروف ب «الذخيرة».
از اين تعبيرها بر مىآيد که اين کتاب، پس از آثارى چون الشافى، تنزيه الأنبياء، الذخيرة و جمل العلم، نوشته شده است. از سوى ديگر، نام اين رساله در الفهرست بُصرَوى نيست. بنا بر اين، مى بايست پس از سال 417ق، تأليف شده باشد.
28. مسائل الخلاف (قبل از الناصريات، الانتصار و الموصليات الثالثه و قبل از سال 420ق).
اين کتاب، از آثار مفقود سيّد مرتضى است. وى در توصيف اين کتاب، در الرسالة الموصليات الثالثة، چنين نوشته است:
و اعلم أنّ هذه المسائل الّتى ذکر انفراد الإمامية بها، ستوجد مشروحة منصورة بالدلالة و الطرق فى کتاب «مسائل الخلاف» الشرعية الّتى عملنا منها بعضها، و نحن على تتميمها و تکميلها بمعونة اللّه. فانّ هذه المسائل ما اعتمدنا فى نصرتها الاقتصار على الأدلّة الدالّة على صحيح منها، بل أضفنا إلى ذلک «مناظرة الخصوم» على تسليم اُصولها و مناقضتهم، بأنّ بيّنا القياس لو کان صحيحا، و أخبار الآحاد لو کانت معمولاً عليها على ما يذهبون اليه، لکانت مذاهبنا فى الشرعيات کلّها اَولى من مذاهبهم و أشبه بهذه الأُصول الّتى عليها يعولون، و رکبنا فى ذلک مرکبا غريبا يمکن معه مناظرة الفقهاء على اختلافهم فى جميع مسائل الفقه. و من نظر فى ما خرج إلى الآن من هذا الکتاب، علم أن المنفعة به عظيمة و الطريقة فيه غريبة، و من اللّه استمد المعرفة و التوفيق فى قول و فعل.
سيّد مرتضى، در موارد متعدّدى به اين کتاب، ارجاع داده است که عبارتاند از:
1. الانتصار (14 مورد)، ص 84 ، 87 ، 94، 96، 100، 106، 107، 108، 116، 119، 129، 130 و 341.
2. جواب أهل الموصل الثالثة (3 مورد)، ص 212، 213و 267.
3. الناصريات، ص 125.
4. رسالة مناظرة الحضوم و کيفية الاستدلال عليه، ص 119.
29. مناظرة الخصوم (پس از مسائل الخلاف و پس از 417 ق).
اين رسالۀ کوتاه، تاريخ نگارش ندارد، ولى از موضوعاتى ياد مىکند که در آثار ديگر، بارها بدان پرداخته است:
لأنّا قد بينّا فى مواضع کثيرة أنّ إجماع هذه الطائفة حجّة و بينا العلّة فى ذلک و الوجه المقتضى له و قد بيّنا کيفية الطريق إلى معرفة إجماعهم على حکم الحادثة على تباعد ديارهم و اختلاف أزمانهم، و شرحناه و أوضحناه، فلا معنى لذکره هاهنا.
همچنين در اين رساله، از کتاب مسائل الخلاف و فلسفه نگارش آن، ياد مىکند:
و هذه الذى أحوجنا إلى عمل «مسائل الخلاف».
همچنين عبارت «بيّنّا فى مواضع کثيرة»، نشان مىدهد که بايد پس از کتاب هاى متعدّد کلامى و رساله هاى وى، نوشته شده باشد. از سوى ديگر، مناظرة الخصوم، در الفهرست بُصرَوى نيست. بنا بر اين، نگارش اين رساله به پس از سال 417ق، بر مىگردد.
30. عدم وجوب غسل الرجلين فى الطهارة (پس از مسائل الخلاف و پس از 417 و قبل از 420 ق).
سيّد، در اين رساله، دو بار به مسائل الخلاف، ارجاع داده است. از سوى ديگر، در الفهرست بُصرَوى نيامده است. ضمناً اين رساله، ردّ سخن ابو الحسن ربيعى (م 420 ق) است. مسائل الخلاف در الفهرست بُصرَوى آمده است؛ يعنى نگارش آن، پيش از سال 417 ق، است و اين رساله، پس از آن نگارش يافته است.
از سوى ديگر، سيّد در کتاب الانتصار، در همين مبحث به مسائل الخلاف، ارجاع مىدهد که به احتمال قوى، همين رساله است، آن جا که مىگويد:
و هذه المسئلة ممّا استقصينا الکلام عليها فى «مسائل الخلاف» و بلغنا فيها أقصى الغايات و انتهينا فى تفريع الکلام و تشعيبه إلى ما لا يوجد فى شىء من الکتب غير أنا لا نخلّى هذا الموضع من جملة کافية.
همچنين در الناصريات هم به تفصيل از آن بحث کرده است. به گمان قوى، اين رساله پس از سال 417ق، و قبل از سال 420ق، که سال نگارش الانتصار است، تأليف شده است.
31. الانتصار (بين سالهاى 420 ـ 427 ق).
در اين کتاب، به صراحت، تاريخ تأليف قيد نشده است؛ ليکن از دو قرينه مىتوان حدود سالهاى تأليف را به دست آورد.
1. سيّد مرتضى، در اين کتاب، سه مرتبه به جواب أهل الموصل، ارجاع داده است که در يک مورد، تاريخ تأليف آن را سال 420 ق، قيد کرده است:
و إنّما قلنا: إنّ إجماعهم حجّة لأنّ فى إجماع الإمامية قول الإمام الذى دلّت العقول على أنّ کلّ زمان لا يخلو منه، و أنّه معصوم لا يجوز عليه الخطأ فى قول و لا فعل، فمن هذا الوجه کان إجماعهم حجّة و دليلاً قاطعا. و قد بينا صحّة هذه الطريقة فى مواضع من کتبنا، و خاصّة فى «جواب مسائل أبى عبد اللّه ابن التبان» و فى «جواب مسائل أهل الموصل» الفقهية الواردة فى سنة عشرين و أربعمئة، و فى غير هذين الموضعين من کتبنا، فإنّا فرّعنا ذلک و أشبعناه و استقصيناه، و أجبنا عن کلّ سؤال يسئل عنه، و حسمنا کلّ شبهة تعترّض فيه، و بينا کيف الطريق إلى العلم بأنّ قول الإمام المعصوم فى جملة أقوال الإمامية، و کيف السبيل إلى أَن نعرف مذاهبه و نحن لا نميز شخصه و عينه فى أحوال غيبته، و أسقطنا عجب من يقول: منلا أعرفه کيف أعرف مذهبه.
2. سيّد، در اين کتاب، به تفصيل در باره نکاح متعه، بحث کرده است و به نوشتههاى قبلى خود، ارجاع نداده است، با اين که او رسالهاى مستقل در نکاح المتعه دارد که در محرّم 427، تأليف شده است. البته در الانتصار، به نوشتهاى چنين ارجاع مى دهد:
و قد کنّا قلنا فى بعض ما أمليناه قديما: انّ تعليقه تعالى وجوب إعطاء المهر بالاستمتاع دلالة على أنّه هذا العقد المخصوص دون الجماع؛ لأنّ المهر إنّما يجب بالعقد دون الجماع.
و از آن رو که اين مطالب در رساله «نکاح المتعة» نيست، بنا بر اين تأليف الانتصار، پيش از اين رساله بوده است. با توجّه به عادت سيّد در ارجاع به نوشته هاى خود، اگر الانتصار، پس از آن رساله تأليف شده بود، قاعدتا بدان ارجاع مى داد، ولى چنين نکرده است، با اين که در همين مبحث نکاح متعه، به جواب المسائل الطرابلسيات، ارجاع داده است. بنا بر اين، مى توان گفت: سال تأليف الانتصار، ميان سالهاى 420 تا 427 قمرى بوده است، ضمن اين که رساله مستقل نکاح متعه، در واقع، پاسخ به يکى از ايرادهاى اهل سنّت است که در کتاب الانتصار، ضمن چند سطر، بدان پرداخته است.
يادآورى مىشود که سيّد، در کتاب الانتصار، به اين آثار، ارجاع داده است:
1. مسائل ابن تبان (1 مورد)، ص 81 .
2. جواب أهل الموصل (3 مورد)، ص 81 ، 100 و 337.
3. مسائل الطرابلسيات (1 مورد)، ص 272.
4. اُصول الفقه (2 مورد)، ص 453 و 559.
5. مسائل الخلاف (14 مورد)، ص 84 ، 87 ، 94، 96، 100، 106، 107، 107، 108، 116، 119، 129، 130 و 341. اگر اشکال شود که بُصرَوى، الانتصار را در الفهرست خود آورده است و اجازه سيّد به اين فهرست، در سال 417ق، صادر شده، در جواب مى گوييم که اجازه سيّد به بُصرَوى، شامل فهرست شده ها تا سال 417ق، و يافته هاى پس از آن است. وى در اين اجازه، گفته است: «قد أجزت لأبى الحسن ... جميع کتبى و تصانيفى و أمالى و ... ما ذکر منه فى هذه الأوراق و ما لعلّه يتجدّد بعد ذلک».
بنا بر اين، بُصرَوى، برخى آثار تأليف شده پس از 417ق را نيز در فهرست، داخل کرده است.
32. رسالة فى الردّ على أصحاب العدد (بعد از سال 420 ق).
اين رساله که حجم آن حدود پنجاه صفحه است، در ضمن مجموعة الرسائل، به چاپ رسيده است. سيّد، در اين رساله به جواب أهل الموصل الواردة اخيرا، ارجاع مىدهد که سال تأليف آن، 420 ق، است:
و قد بينا فى مواضع کثيرة من کتبنا صحّة هذه الطريقة، و کيفية العلم بالطريق إلى أن قول الإمام داخل فى أقوال الشيعة و غير منفصل عنها فى زمان الغيبة، الذى يخفى عنا فيه قول الإمام على التحقيق. منها فى جواب مسائل أبى عبد اللّه التبان ـ ره ـ ، و قد مضى الکلام هناک فى هذه المسئلة أيضا فى ما هو جواب مسائل أهل الموصل الواردة أخيرا. و من أراد استيفاء الکلام فى هذا الباب رجع إلى ما أشرنا إليه من هذه الکتب.
همچنين به مسائل ابن تبان و ديگر کتب، به صورت مبهم، ارجاع داده است. بر اين اساس، سال تأليف اين رساله، پس از سال 420ق، است.
33. الناصريات (بعد از سال 420 ق).
سيّد مرتضى، در اين کتاب به رسالة أصحاب العدد، ارجاع مىدهد:
و هذا کلّه يبطل قول أصحاب العدد و من أدعى أنّ شهر رمضان لا يکون إلاّ ثلاثين يوما و قد أملينا فى هذه المسائل کتابا مفردا استقصينا الکلام فيه، فمن أراد الاستيفاء رجع اليه.
و در رساله أصحاب العدد، به المسائل الموصليات الثالثة، ارجاع مىدهد که زمان تأليف آن، چنان که گذشت، سال 420ق، است. در جواب الموصليات الثالثة، در باره حجّيت اجماع ـ که در اينجا بدان ارجاع داده ـ ، بحث مىکند و وجه حجّيت و چگونگى آن را تبيين مى کند.
خوب است اشاره شود که سيّد، از رساله «أصحاب العدد»، به کتاب ياد کرده و حق آن است که نبايد آن را رساله ناميد، زيرا در وضعيت فعلى که در ضمن مجموعة الرسائل به چاپ رسيده، حدود پنجاه صفحه است. با اين قرائن، سال تأليف الناصريات، پس از 420 ق (يعنى سال تأليف الموصليات الثالثة) و پس از رساله أصحاب العدد است.
يادآورى مىشود که در کتاب الناصريات، در پنج مورد به مسائل الخلاف نيز ارجاع شده است: ص 76، 91، 111،113 و 446.
34. الرسالة الباهرة (بعد از الانتصار و بعد از سال 420 ق).
اين رساله، سال تأليف ندارد، ولى در آن به دو اثر ديگر سيّد، ارجاع شده است: يکى به رسالة التبانيات و ديگرى به کتاب الانتصار (نصرة ما إنفرد به الإمامية)، آنجا که مىگويد:
... و قد دلّلنا على هذه الطريقة فى مواضع کثيرة من کتبنا و استوفيناها فى جواب التبانيات خاصّة، و فى کتاب «نصرة ما إنفرد به الشيعة الإمامية» من المسائل الفقهية فإنّ هذا الکتاب مبنى على صحّة هذا الأصل.
و پيش از اين، روشن ساختيم که که سال نگارش رسالة التبانيات، بعد از سال 406ق، و سال نگارش الانتصار، ميان سالهاى 420 تا 427ق، است. بنا بر اين قرائن، مىتوان گفت سال تأليف اين رساله نيز بايد بعد از کتاب الانتصار باشد.
35. إبطال العمل بخبر الواحد (پس از رسالة التبانيات و الانتصار و پس از 420ق).
سيّد مرتضى، در اين رساله به مسائل التبانيات (که در فاصله سالهاى 406 تا 419 تأليف شده) و الانتصار (که در فاصله سالهاى 420 تا 427 تأليف شده)، ارجاع مىدهد.
از سوى ديگر، از تعبير «قد بينا فى مواضع من کلامنا» استفاده کرده که ناظر به آثار مهم کلامى وى است. از اين رو، سال تأليف اين رساله به پس از سال 420ق، و پس از تأليف کتاب الانتصار، بر مىگردد.
36. مسائل اُصول الفقه (قبل از المسائل الرسية الاُولى و قبل از 429ق).
سيّد مرتضى، در المسائل الرسية الاُولى، اينچنين بدان ارجاع داده است:
و هذه المسئلة قد أحکمناها و استقصيناها فى مسائل اُصول الفقه حيث دلّلنا على انّ الکفّار مخاطبون بالشرعيات.
37. المسائل الرسية الثانية (بعد از 429 ق).
در اين رساله نيز تاريخ نگارش آن توسّط مؤلّف يا کاتبان و ناسخان، ثبت نشده است، ولى از آن رو که در آغاز اشاره مى کند که پس از المسائل الرسية الاُولى آن را نوشته و لذا آن را بدان، ملحق کرده است، مىتوان زمان تأليف را حدس زد:
ثمّ وردت بعد ذلک مسائل خمس فألحقنا جوابها بما تقدّم.
و در آخر نيز به المسائل الرسية الاُولى ارجاع مىدهد، آنجا که مىگويد:
و قد ذکرنا فى جواب المسئلة الرابعة من هذه المسائل فى هذا المعنى.
که مراد، مسئله رابعه از المسائل الرسية است؛ چون موضوع آن «بعض الکفار عارفا باللّه» است و مسئله رابعه نيز همان است: «حکم الکافرين العارفين و غيرهم». بنا بر اين، زمان نگارش اين اثر بايد بعد از محرّم 429 ـ که سال نگارش المسائل الرسية الاُولى است ـ باشد.
در دستههاى سهگانه، مجموعاً سال نگارش 51 کتاب و رساله، معلوم گرديد. جدول تلفيقى اين سه دسته (که زمان تأليف آن ها به ترتيب تاريخى معلوم است) از اين قرار است:
المسائل الموصليات الاُولى/ 381 ـ 389 ق
الشافى / 398 ق
ديوان الشريف المرتضى/ ذى قعده 034
تنزيه الأنبياء/ پس از 406ق
جواب المسائل التبانيات / پس از 406 و قبل از 419ق
مسئلة في الإجماع/ پس از التبانيات و پس از 406ق
الفصول المختارة/ قبل از 413ق
المنع عن تفضيل الأنبياء على الملائکة/ قبل از الأمالى و قبل از 413ق
الأمالى / پنجشنبه 28 جمادى الآخر 413 ق
مسئلة فى تفضيل الأنبياء413/ ق
المسائل السلّاريه/ 413ق
جواب المسائل الطبرية/ بعد از 413ق
مسئلة فى الجواب عن الشبهات الواردة بخبر الغدير/ پس از الشافى و پس از 413ق
الملخّص/ قبل از الذخيرة و جمل العلم و قبل از 415ق
الموضح/ بعد از الشافى و پيش از الذخيرة و جمل العلم و قبل از 415ق
المصباح/ قبل از جمل العلم و قبل از 415ق
المقنع/ 415 ق
مسئلة العمل مع السلطان/ جمادى الآخر 415
مسئلة المسح على الخفين/ شعبان 415
تکملة المقنع/ پس از المقنع
الذخيرة/ پس از المقنع و پس از 415ق
جمل العلم و العمل/ پس از الذخيرة، الملخّص و پس از 415ق
جواب المسائل الرازية/ بعد از 415ق
المسائل الطرابلسية الاُولى/ پس از الشافى، الملخّص و بعد از 415ق
المسائل الطرابلسية الثانية/ پس از الشافى، تنزيه الأنبياء، الملخّص و ... و بعد از 415ق
أجوبة مسائل متفرّقة/ پس از 415ق
أجوبة مسائل قرآنية/ پس از 415ق
شرح جمل العلم و العمل/ پس از المقنع و پس 415ق
المسائل الموصليات الثانية/ بعد از الموصليات الاُولى و قبل از 417ق
شرح القصيدة المذهبة/ پس از الذخيرة و جمل العلم و قبل از 417ق
مسئلة فى الحسن و القبح/ پس از الشافى، تنزيه الأنبياء، الذخيرة و ... و پس از 417ق
مسئلة فى علّة مبايعة أمير المؤمنين أبا بکر/ پس از الشافى، تنزيه الأنبياء، الذخيرة و ... و پس
از 417ق
مسئلة فى من يتولّى غسل الإمام/ پس از 417ق
مسائل الخلاف/ قبل از الناصريات، الانتصار و الموصليات الثالثة و قبل از 420ق
مناظرة الخصوم/ پس از مسائل الخلاف و پس از 417ق
عدم وجوب غسل الرجلين فى الطهارة/ پس از مسائل الخلاف و پس از 417 و قبل از 420ق
المسائل الموصليات الثالثة/ ربيع الأوّل 420 ق
الشهاب فى الشيب و الشباب/ ذى حجّه 419 تا آخر ذى حجّه 421 ق
طيف الخيال420 ـ 421ق
الانتصار420 تا 427 ق
رسالة فى الردّ على أصحاب العدد/ بعد از 420 ق
الناصريات/ بعد از 420 ق
الرسالة الباهرة/ بعد از الانتصار و پس از 420ق
إبطال العمل بخبر الواحد/ پس از التبانيات و الانتصار و پس از 420ق
مسئلة فى نکاح المتعة/ محرّم 427
مسائل شتّى/ محرّم، صفر، ربيع الأوّل و ربيع الآخر 427
جواب المسائل الطربلسيات الثالثة/ شعبان 427
مسائل اُصول الفقه/ قبل از المسائل الرسية الاُولى و قبل از 429ق
المسائل الرسية الاُولى/ 9 محرّم 429
المسائل الرسية الثانية/ پس از 429 ق
الذريعة إلى اُصول الشريعة/ جمعه 11 شوّال 430
بخش سوم: تحليل و جمعبندى
از مطالعه و تفحّص در آثار سيّد و نيز مباحثى که در دو بخش قبل مطرح شد، به نکاتى مى رسيم که مى تواند براى تحليل آثار وى، مفيد باشد. اين نکات، عبارت اند از:
1. کثرت عناوين آثار سيّد در فهرست نامه ها و کتابشناسى هاى دوران معاصر، نشان دهنده تعدّد واقعى و ثبوتى آثار سيّد نيست؛ بلکه تداخل ها، کثرت عناوين و نيز آثار منسوبِ نادرست، سهمى وافر در اين کثرت دارند.
2. سيّد، در آثار خود، بسيار به نوشته ها و آثار ديگر خود، ارجاع مى دهد. گاه نيز مطلبى را کوتاه مى کند، چون در کتابى ديگر به تفصيل آورده است. از اين اصل، مى توان براى پى بردن به ترتيب و سالنماى آثار، بهره بُرد.
3. سيّد به ثبت و ضبط آثار خود، اهتمام دارد. از يک سو، تاريخ نگارش را در پاره اى از آثار نوشته است و از سوى ديگر، بر فهرست نويسى آثار خود، نظارت دارد و آن را با «اجازه نقل» تأييد مى کند.
4. بر اساس بررسى هاى گذشته، مىتوان حدسِ قوى زد که غالب آثار سيّد، موجود و در دسترس است. خواه تمام اثر و يا بخش هايى از آن به عنوان «المتبقّى» (قابل بازيابى). به سخن ديگر، آثارِ تماما مفقودِ سيّد، فراوان و قابل توجّه نيست.
5. بخشى از آثار سيّد، در فاصله هاى زمانى طولانى تدوين شده است و گويا ايشان، پروندهاى را براى اثر باز کرده و به مرور زمان، بدان افزوده است؛ مانند الأمالى، مسائل الخلاف، الديوان و ... . اين قاعده مى تواند در رفع تناقض برخى زمان هاى متفاوت براى کتاب هايى مانند الانتصار، الناصريات و الذريعة ، به کار گرفته شود.
6 . سيّد مرتضى، در دوران اشتغالات اجتماعى (سياسى ـ حکومتى) و نيز معروفيت، يعنى از سال 380 که جانشين پدر در نقابت علويان و امارة الحج مى شود، تا سال 420ق، که لقب «علم الهدى» را حائز مى گردد، بيشترين تأليفات و کارهاى علمى را در کارنامه خود دارد و هيچ کدام از اين اشتغالات و گرفتارى ها، او را از کار علمى، باز نداشته و بارها در مقدّمه نوشته ها بر اين نکته تأکيد مى ورزد.
7. آثار مستقل کلامى سيّد، در ابتدا و تا حدود سال هاى 415 و آثار فقهى ـ اصولى وى، پس از 415ق، تأليف شده است. گروه اوّل را کتاب هاى الشافى، الملخّص، الذخيرة، الموضح، تنزيه الأنبياء، المقنع، جمل العلم و العمل و شرح جمل، تشکيل مى دهند.
8 . گروه اوّل، در شصت سال نخست زندگى و گروه دوم، در بيست سال آخر عمر سيّد به نگارش در آمده است. امروزه نيز مشاهده مى شود که عالمان و بزرگان دين، در آخر عمر به فقه و حديث روى مى آورند، گر چه زندگى علمى را با مباحث عقلى و فلسفى آغاز کرده اند. همچنين ممکن است قرار گرفتن سيّد در جايگاه رياست مذهب (پس از شيخ مفيد) يا در مناصب مهم حکومتى (پس از فوت برادرش سيّد رضى)، چنين ورودى به مباحث فقهى را ايجاب کرده باشد.
9. آثار ادبى سيّد، يعنى ديوان، الشهاب فى الشيب و الشباب و طيف الخيال، در فاصله سالهاى 403 تا 421ق، به تحرير يا تدوين در آمده است؛ يعنى اهتمام سيّد به شعر و ادب، در فاصله 48 تا 66 سالگى، جدّى بوده است.
10. جدول سالشمار آثار سيّد ـ که در صفحات پيشين ترسيم شد ـ ، نشان مى دهد شريف مرتضى، بسيارى از نظريات ويژه يا ابتکارى خود را پس از پنجاه سالگى، مکتوب کرده است. براى نمونه، مى توان از اين موارد ياد کرد: نظريه صرفه را قبل از سال 415ق، نظريه همکارى با سلطان را در سال 415ق، نظريه متولّى غسل امام معصوم را پس از سال 417ق، و نظريه ابطال عمل به خبر واحد را پس از 420 ق، ارائه کرده است.
در پايان، اذعان داريم که تعيين دقيق سالشمار و تطبيق نتايج بر آن، دشوارىهاى فراوان دارد و نمى توان همه نتايج را اطمينان آور تلقّى کرد؛ ولى براى شروع و زمينه سازى پژوهش هاى عميق و اطمينان بخش، کار را مى بايد از يک نقطه و مرحله اى آغاز کرد و اين نوشته را آغاز و مدخلى در اين عرصه مى دانيم.
اميد است تحقيق آثار سيّد توسّط کنگره بزرگداشت ايشان، زمينه را براى بررسى کاملتر و دقيقتر چنين پژوهش هايى، فراهم سازد.
منابع و مآخذ
الف: کتب
1 . الانتصار ، سيّد مرتضى عَلَم الهدى (ت 436 ق) ، تحقيق و نشر مؤسّسه نشر اسلامى، قم: 1415 ق .
2. البداية و النهاية، ابو الفداء اسماعيل بن عمر بن کثير، تحقيق: على شيرى، بيروت: دار إحياء التراث العربى، 1408ق، اوّل.
3. الذخيرة، على بن الحسين الموسوى (السيّد المرتضى علم الهدى)، تحقيق: سيّد احمد الحسينى، قم: مؤسسه النشر الاسلامى.
4. الذريعة إلى اُصول الشريعة، على بن الحسين الموسوى (السيّد المرتضى علم الهدى)، تهران: دانشگاه تهران، 1376ش.
5 . الشافي في الإمامة، سيّد مرتضى علم الهدى (ت 436ق)، تحقيق: سيّد عبد الزهراء حسينى خطيب، تهران: مؤسّسه الصادق، 1410ق، دوم .
6 . الطرابلسيات الاُولى، مخطوط، کتابخانه آستان قدس رضوى، نسخه شماره 18499.
7. العدّة فى اُصول الفقه، محمّد بن الحسن الطوسى (الشيخ الطوسى)، تحقيق: محمّدرضا الأنصارى القمّى، قم: ستاره، 1417 ق، اوّل.
8. الفصول المختارة (ترجمه مجالس)، محمّد بن محمّد بن نعمان العکبرى البغدادى (الشيخ المفيد)، ترجمه: آقا جمال محمّد بن آقا حسين محقق خوانسارى، تهران: نويد، 1362ش، اوّل.
9. الفهرست، محمّد بن الحسن الطوسى (الشيخ الطوسى)، تحقيق: سيّد محمّدصادق بحرالعلوم، نجف اشرف: رضويه، اوّل.
10. المسائل السلاّرية، مخطوط، کتابخانه دانشگاه تهران، نسخه شماره 1080، رساله سوم.
11. المقنع، على بن الحسين الموسوى (السيّد المرتضى)، تحقيق: محمّدعلى حکيم، بيروت: مؤسسة آل البيت عليهمالسلام، لإحياء التراث،1419ق.
12. الملخّص فى أُصول الدين، على بن الحسين الشريف المرتضى (ت 436ق)، تحقيق: محمّدرضا انصارى قمى، تهران: مرکز نشر دانشگاهى و کتابخانه مجلس شوراى اسلامى، 1381ش.
13. المنتظم فى تاريخ الملوک و الاُمم، عبد الرحمن بن على بن محمّد بن الجوزى (ابن جوزى)، بيروت: دار الکتب العلمية، 1412ق.
14. الموضح عن جهة إعجاز القرآن (الصرفة)، على بن الحسين الشريف المرتضى (ت 436ق)، تحقيق: محمّدرضا انصارى قمى، مشهد: مؤسّسه چاپ و نشر آستان قدس رضوى، 1424 ق ، اوّل.
15. المسائل الناصريّات، ابو القاسم على بن الحسين الشريف المرتضى، مقدّمه: محمّد واعظ زاده خراسانى، تهران: سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامى.
16. الأمالى، ابو القاسم على بن الحسين الشريف المرتضى، تصحيح: محمّد ابو الفضل ابراهيم، مصر ـ قاهره: انتشارات دار الفکر.
17. تنزيه الأنبياء، علىّ بن الحسين الموسوى (السيّد المرتضى علم الهدى)، قم: دار الشريف رضى.
18. رسائل الشريف المرتضى، على بن الحسين الموسوى (السيّد المرتضى علم الهدى)، تحقيق: سيّد مهدى رجائى، دار القرآن الکريم، 1405ق.
19. جمل العلم و العمل، على بن الحسين الموسوى (السيّد المرتضى علم الهدى)، نجف: مطبعة الآداب، 1387 ق.
20. الفهرست، احمد بن على النجاشى، قم: دفتر انتشارات اسلامى، 1407ق، اوّل.
رسالة المحکم و المتشابه، على بن الحسين الشريف المرتضى (ت 436ق)، تحقيق: عبد الحسين غريفى بهبهانى، مشهد: مؤسّسه چاپ و نشر آستان قدس رضوى، 1428 ق .
21. روضات الجنّات فى احوال العلماء و السادات، محمّدباقر موسوى خوانسارى، بيروت ـ لبنان: دارالإسلامية.
22. شرح جمل العلم و العمل، سيّد مرتضى علم الهدى (436ق)، تحقيق: يعقوب جعفرى مراغى، دار الاسوة،1414ق.
23. طيف الخيال، الشريف المرتضى (ت 436 ق)، تحقيق: حسن کامل الصيرفي، دار إحياء الکتب العربية، وزارة الثقافة الجمهورية العربية المتّحدة، الطبعة الأُولى، 1962م.
24. کنز الفوائد، محمّد بن على الکراجکى، قم: مکتبة المصطفوى، 1369ش.
25. المسائل الناصريات، على بن الحسين الموسوى (السيّد المرتضى علم الهدى)، تهران: رابطة الثقافة و العلاقات الإسلامية، 1417ق، اوّل.
26. معالم العلماء فى فهرست کتب الشيعة و أسماء المصنفين، محمّد بن على المازندرانى (ابن شهر آشوب)، نجف اشرف: حيدرية،1380ق، اوّل.
27. نفايس المخطوطات، محمّد حسن آل ياسين، بغداد: مکتبة النهضة، 1383ق.
ب. نشريات
28. کتاب شيعه، دو فصلنامه تخصّصى، مؤسسه کتابشناسى شيعه، سال پنجم، بهار و تابستان، 1393 (تاريخ نشر بهار 1396).
29. العقيدة، فصليّة، المرکز الإسلامي للدراسات الاستراتجيّة، السنة الأُولى، العدد 3، ربيع الأوّل و 1436ق / 2015م.
ج. پاياننامهها
30. وزير مغربى و روششناسى «المصابيح فى تفسير القرآن»، رساله دکترى، مرتضى کريمى نيا، دانشگاه تهران، دانشکده الهيات و معارف اسلامى، زمستان 1394.