سخنرانى جناب حجة الاسلام و المسلمين على صدرايى خوئى
بسم الله الرحمن الرحيم
رجال رى و قم در کتاب «نقض»۱
با عرض سلام خدمت حضّار گرامى و کسب اجازه از هيئت رئيسه و دبير محترم جلسه، بنده عرائضم را با عنوان «رجال رى و قم در کتاب نقض» تقديم مى کنم.
هر انسانى، دو کارنامه دارد: کارنامه اى دنيايى؛ کارنامه اى آخرتى. در اين جلسه، ما نظرى به کارنامه دنيايىِ مرحوم عبد الجليل رازى داريم که کتاب نقض است. از کارهاى دنيايىِ ايشان فقط کتاب نقض باقى مانده است. بعد از نُه قرن، ما تورّقى و سيرى در اين اثر داريم. چون وقت کم است، بيشتر به بخش رى خواهيم پرداخت؛ چون اين اثر، هم در شهر رى تأليف شده و هم خود مؤلّف، ساکن شهر رى بوده، به همين دليل، بازتاب شخصيت هاى رى در کتاب نقض، پُررنگ تر است.
شهر رى، پيش از اسلام و بعد از اسلام تا پيش از حمله مغول، اهميت فراوانى داشت. بعد از اسلام، اين شهر، محلّ تمدّن و فرهنگ اسلامى بوده و آثار دينى و فرهنگىِ فراوانى در آن بنا گرديد و دانشمندان بسيارى از آن شهر ظهور کردند. عبد الجليل رازى، يکى از اين شخصيت هاست که کتاب نقض را در اين شهر به رشته تحرير کشيده است.
کتاب «نقض»
آفريننده اين اثر گرانسنگ و سرمايه علمى عظيم، نصير الدين بن ابو الحسين بن ابو الفضل قزوينى رازى از دانشمندان شيعىِ سده ششم هجرى است. انگيزه عبد الجليل در خلق اين اثر، آن است که يکى از عالمان شافعى مذهب رى ـ که به رازى مشهور بوده ـ ، اقدام به نوشتن کتابى در ردّ مذهب شيعه نمود و آن را بعض فضائح الروافض نام نهاد. عبد الجليل با مطالعه آن، متوجّه عناد مؤلّف و دادن نسبت هاى ناروا به شيعيان مى گردد و به همين دليل، اقدام به تأليف کتاب نقض مى کند.
عبد الجليل کتابش را در حدود سال ۵۶۶ ق، تأليف نمود و در آن، مطالب بسيارى در بارۀ اوضاع شيعيان، آداب و رسوم مذهبى، نسبت هاى نارواى مخالفان به تشيّع و فشارهاى روحى و روانى آنان به شيعيان گنجاند. چون عبد الجليل، ساکن رى بوده، در لا به لاى کتاب، مطالب بسيارى مربوط به آداب و رسوم، فرهنگ و اعلام جغرافيايى و اعلام تاريخى رى درج نموده که بخشى از آنها منحصر است.
رى در عصر عبد الجليل رازى
تصويرى که رازى از رى در کتابش نقض ترسيم نموده، شهرى بزرگ ـ و به تعبير امروزى «کلان شهر» ـ داراى آبادى و عمران بسيار است که در آن، انديشه و مذاهب مختلف رواج داشته است. عبد الجليل، وجود و رونق پنج مذهب: شافعى، حنفى، حنبلى، شيعه اماميه و زيديه را در رى يادآور شده که هر کدام از آنها داراى دانشمندانى سرشناس و مساجد و مدارس متعدد در رى بوده اند. البته وسعت و توسعه شهر رى در اين دوره، در کتاب هاى ديگر نيز بيان شده است. براى نمونه، مؤلّف کتاب بحيره، در وصف شهر رى چنين مى نويسد:
آبادانى رى در زمان ملک الشعرا خواجه بُندار رازى در آن مرتبه بوده که مدارس و خوانق ۶۷۸۰ عدد، مساجد ۴۷۶۶، قناتخانه ۹۲۸، يخچاه ۱۷۲۵، محلاّت ۹۶ محلّه و در هر محلّه، ۴۶ کوچه و در هر کوچه، چهل هزار خانه و هزار مسجد و در هر مسجد، هزار چراغدان از طلا و نقره و غيره، داشته است.۲
مطلب ياد شده، نشان مى دهد که رى در آن دوره، شهرى بسيار وسيع بوده و مورد توجّه قرار داشته است.
تصحيح کتاب «نقض»
کتاب نقض، اوّلين بار توسط زنده ياد دکتر سيّد جلال الدين محدّث اُرموى، تصحيح و منتشر گرديد. ايشان اوّلين بار اين کتاب را با تعليقات مختصر در سال ۱۳۳۱ ش، در يک جلد وزيرى در ۷۴۳ صفحه منتشر نمود. پس از آن در مدت ۲۵ سال، تعليقات مفصّلى بر آن افزود و کتاب را مجدداً با نسخه هاى نويافته، تصحيح نمود و بناى انتشار مجدّد آن را داشتن که اجل مهلت نداد و در سال ۱۳۵۸ش، دار فانى را وداع گفت و چاپ مجدّد کتاب، به همّت فرزند وى در همان سال در سه جلد ـ متن در يک جلد و تعليقات در دو جلد ـ منتشر گرديد.
ويژگى هاى رازى در يادکرد اشخاص
يادکرد عبد الجليل رازى از شخصيت ها چند ويژگى دارد:
يکى اين که ايشان با انصاف از اشخاص ياد کرده؛ يعنى در ياد کردش از شخصيت هاى مورد علاقه خود، از غُلو خوددارى کرده و در باره ديگران نيز اجحاف نکرده و بدگويىِ کسى را ننموده است. مثلاً از شخصيتى به نام ابو سعد ورامينى که شخصيت معروف شيعى در عصر وى بوده، بدون مدح و وصفى ياد مى کند و مى نويسد:
رضى الدين ابو سعد ورامينى را توفيق تعمير حرم مکه معظّمه و مدينه منوّره حاصل شده و اموال خود را در اين راه صرف نمود. فرزند وى منتجب الدين حسين نيز به تعمير حرمين پرداخته و بدين سبب، به لقب «معمار الحرمين» ملقّب گشته است.
دومين ويژگى اين که رازى، تعمّد داشته که آثار و مزارت بزرگان مانند امامزادگان را دقيق ثبت کند. نمونه اش در باره امامزاده عبد الله است. رازى از وى ياد کرده و مى نويسد: «و السيّد ابو عبد الله الزاهد الحسنى که در جنب عبد العظيم مدفون است و پسر زاده او سيّد قطب الدين عبدالله»، که اين، سندى تاريخى است براى ما که قبر امامزاده عبد الله در آن جا ريشه تاريخى دارد.
در اين جا شرح حال چند شخصيتى را که عبد الجليل رازى از آنها ياد کرده، به اجمال يادآور مى شويم:
ابن بطه رازى
نام وى ابو العلاى حسّول رازى است که به ابن بطه رازى مشهور شده است. رازى در باره وى مى نويسد: «ابو العلاء حسّول، وزير شاهنشاه بود. شيعى و معتقد بوده است و در آخر قصيده بائيه، اين بيت ها او راست» که يک بيت را نقل مى کند. بيتش اين است:
سيشفع لابن بطّة يوم يُبْلى
محاسنَه التُّراب أبو تراب.۳
اين اشعار، نشانه تشيّع وى و علاقه اش به خاندان اهل بيت عليهم السلام است.۴
ابوالفتوح رازى
شخصيت ديگرى که در نقض از وى ياد شده، ابو الفتوح رازى است. با اين که براى ابو الفتوح، کنگره اى پيش از اين در رى برگزار گرديده، عبد الجليل رازى، اثرى از ايشان ياد مى کند که هنوز منتشر نشده است. عبد الجليل رازى مى فرمايد: «و خواجه امام ابو الفتوح عالم که مصنّف بيست مجلد است از تفسير قرآن»۵ که خوشبختانه اين تفسير، منتشر شده است. در ادامه آورده: «و مولّفِ کتابِِ شرح شهاب نبوى که همه طوائف اسلام به نوشتن و خواندن آن راغب اند».۶ عجيب است که ايشان با اين که مى گويد شرح شهاب در آن دوره مى نوشتند و مى خوانند، ولى مى بينيم که نسخه هاى اين کتاب، بسيار اندک اند. از شرح ابو الفتوح بر شهاب الأخبار ـ که به زبان فارسى نوشته شده و به روح الأحباب و روح الألباب موسوم است ـ ، فقط يک نسخه تا به حال شناسايى شده که در کتابخانه دانشگاه تهران نگهدارى مى شود. إن شاء الله محقّقان همت کنند و اين اثر گرانسنگ را منتشر کنند و در اختيار ديگران قرار دهند.
ابو الفتح ونکى
عبد الجليل مى فرمايد: «و در رى، سادات بسيارند، از نقيبان و رئيسان که اين مذهب دارند و مقبول الشهادة و العدالة بوده اند، پيش قاضى القضات الحسن الاسترآبادى چنان که سيّد امام ابو الفتح ونکى».۷ يعنى از وى به عنوان ساداتى که وجيه و محترم بوده اند، ياد مى کند.
ابن عميد و ابو نصر هسنجانى
رازى از ابن عميد و ابو نصر هسنجانى ياد مى کند که از بزرگان رى بوده اند.
بُندار رازى
بُندار رازى، از شاعران اهل رى است که همان طور که جناب سرور عزيز دکتر اشرف صادقى نيز فرمودند، متأسفانه ديوان ايشان مفقود شده است. اطلاعات ما در باره ايشان فقط منحصر به ابياتى است که عبد الجليل آنها را گزارش کرده است.
ابو منصور حفده طوسى نيشابورى
وى از رجال اهل سنّت بوده؛ ولى با شيعيان، سلوک بسيار خوبى داشته و رازى از ايشان به نيکى ياد مى کند.
شمس الدين حسکا بابويه
وى از ساکنين رى بوده، و رازى در باره او مى فرمايد: «و در مدرسه شمس الاسلام، حسکا بابويه، که داراى مدرسه بوده که پير اين طائفه بوده که نزديک سراى عيادت است و در آن جا نماز به جماعت و قرائت قرآن و تعليم قرآن کودکان را و مجلس وعظ و طريق فتوا و تقوا ظاهر و معين بوده است».۸
متأسّفانه شخصيتى به اين معروفى، و داراى خدماتى به اين شايستگى، تاکنون مجهول مانده است.
احترام برادر
رازى در چند جاى کتابش از برادر بزرگترش به عظمت ياد مى کند، که در آن، ادب و اخلاق عبد الجليل نيز نمايان مى گردد. وى مى فرمايد: آن سنّى شافعى وقتى کتابش را در ردّ شيعه نوشت «و پيش برادر مِهترم اوحد الدين حسين که مفتى و پير طائفه بود فرستاد، او نيز مطالعه نسخه تمام کرد و از من پوشيده داشتند». نسخه کتاب را برادر عبد الجليل خوانده؛ ولى نمى خواسته کتاب را به او بدهد تا نکند عبد الجليل، تندروى کند و اقدامى عجولانه انجام دهد: «و از من پوشيده داشتند از خوف آن که مباد من در جواب کتاب و نقض آن تعجيلى بکنم».
بعد دوباره در فراز ديگرى مى گويد: «حدّثنى الأخ الامام اوحد الدين ابو عبد الله الحسين بن ابو الحسين بن ابو الفضل قزوينى سماعا و قرائة». هم سنّت نقل اجازه حديثى را تأکيد دارد و هم از اين که پاى درس برادرش نشسته و درس خوانده، با افتخار ياد مى کند.
على جاسبى رازى
رازى در بارۀ وى نوشته: «الشيخ الفقيه ابو الحسن على بن الحسن الجاسبى ساکن رى، وى از مردمان جاسب از قراء قم بوده و ساکن رى بوده و مدرسه مجلّلى در آن بنا کرده».
عبد الجليل از برادرش نقل مى کند، که گفته: «قال حدّثنا الشيخ الفقيه ابو الحسن على بن الحسن الجاسبى نزيل رى».۹
باز در جاى ديگر مى نويسد: «و مدرسه فقيه على جاسبى به کوى اصفهانيان که خواجه اميرک فرموده است که بدان تکلّف مدرسه اى در هيچ طائفه نيست»۱۰ يعنى مدرسه عظيمى داشته و در آن تدريس مى کرده است. متأسّفانه نام و يادى از اين دانشمند بزرگ هنوز در دايرة المعارف ها نيامده است.
يحيى معاذ رازى
عبد الجليل، ضمن تصريح بر تشيّع وى، وى را از جمله زهّاد و عبّاد شيعى معرفى مى کند. شهيد قاضى نور الله شوشترى نيز در مجالس المؤمنين، ايشان را ياد کرده و اين طور آورده: «يوسف بن حسين رازى گفت که به ۱۲۰ شهر رسيدم و به ديدار علما و مشايخ هيچ کس نديدم که قادرتر باشد بر سخن از يحيى بن معاذ رازى».
شخصيت شيعى اى به اين توانايى ـ که مى گويد من صد و بيست نفر خطيب و سخنور ديدم که هيچ کدامشان به توانايى ايشان نبوده ـ ، جا دارد که خطابه ها و سخنانش جمع آورى و منتشر گردد. در اين جا دو جمله از گفتار ايشان که در مصادر ياد شده درج مى شود.
يحيى بن معاذ مى گويد:
انکسار العاصين أحبّ إلى من صولة المطيعين.۱۱
باز مى فرمايد:
«حقيقت محبّت، آن است که به بِر بيفزايد»؛ يعنى اگر خيرى از محب برسد، محبّت وى افزون گردد. «و به جفا نکاهد»؛ يعنى اگر جفايى از محبوب برسد، محبّتش کم نمى شود.
ابن بابويه
ابن بابويه على بن حسين قمى، صاحب کتاب شرايع، پدر شيخ صدوق است. عبد الجليل از ايشان به تجليل ياد کرده است.
در مصادر از توقيعى ياد شده که حضرت صاحب الزمان به ابن بابويه نوشته است. متن اين توقيع را مرحوم سيّد جلال الدين محدّث اُرموى در تعليقات نقض، درج نموده است. نقل فرازهايى از اين توقيع، آخر عرايض بنده خواهد بود.
حضرت صاحب الزمان (عج) در توقيع شريفش خطاب به ابن بابويه فرموده:
«أمّا بعد اوصيک يا شيخى و معتمدى» که حتماً سن ابن بابويه بالا بوده که امام چنين خطاب نموده است. امام به اين شخصيت مورد علاقه خود مى فرمايند: «اوصيک بتقوى الله و أقام الصلوة و ايتاء الزکاة فانّه لا يقبل الصلوة من مانع الزکاة و اوصيک بمغفرة الذنب و کظم الغيظ و صلة الرحم و مواساة الاخوان و السعى فى حوائجهم فى العسر و اليسر، فعليک بصلاة الليل».
امام عليه السلام در حالى به ابن بابويه اين توصيه را مى کند که به احتمال زياد، ابن بابويه نماز شب مى خوانده است؛ ولى حضرت، باز به وى توصيه مى کند که «فعليک بصلاة الليل فإنّ النبى ـ صلى الله عليه و آله و سلم ـ اوصى عليّا عليه السلام فقال: عليک بصلاة الليل عليک بصلاة الليل و من استخف بصلاة الليل فليس منّا».
و السلام عليکم و رحمة الله و برکاته.
۱. مقاله «رجال رى در کتاب نقض» و «رجال قم در کتاب نقض» ـ که اين سخنرانى، گزارشى کوتاه از آن دو مقاله است ـ ، هر دو در کتاب شناختنامه عبد الجليل رازى، ص ۲۵۱ ـ ۳۳۹، منتشر شده اند.
۲. تعليقات فهرست منتجب الدين، محدّث اُرموى، ص ۳۰۸ به نقل از: بحيره، فزونى استرآبادى، ص ۶۲۶.
۳. نقض، ص ۲۱۷.
۴. ر.ک: «شعراى شيعىِ ياد شده در کتاب نقض»، حسين پورشريف، مجموعه مقالات کنگره بزرگداشت عبد الجليل رازى قزوينى، ج ۲، ص ۲۲۸ ـ ۲۲۹.
۵. نقض، ص ۴۱.
۶. همان جا.
۷. همان، ص ۴۲۰.
۸. همان، ص ۳۴ ـ ۳۵.
۹. همان، ص ۲۱۱.
۱۰. همان، ص ۳۵.
۱۱. مجالس المؤمنين، ج ۲، ص ۲۵.