تاريخ : 1391/11/23
کد مطلب: 380
اهل بیت علیهم السلام در تفسیر ابوالفتوح رازی (۱)

اهل بیت علیهم السلام در تفسیر ابوالفتوح رازی (۱)

مفسران با استناد به نقل یا نقل‌هایی معتقدند که آیاتی از قرآن کریم درباره و شأن معصومان، خصوصاً امیرالمؤمنین علیه السلام نازل شده است. بررسی تفاسیر مختلف نشان می‌دهد که این رأی درباره هر آیۀ مورد نظر یکسان نیست و اختلاف نظر فراوان است. مطالعه تفسیر روض الجنان و روح الجنان گویای این است که نه تنها این تفسیر از ذکر شأن نزول آیات درباره اهل بیت خالی نیست، بلکه در موارد متعددی بیان شده است که آیه‌ای درباره علی بن ابی طالب علیه السلام یا خاندان اوست. همچنین در موارد متعددی نیز روایات اهل بیت رسول اکرم صلی الله علیه و آله را نقل کرده، یا به آنها استناد جسته است. در این مقاله سعی شده است تا همه موارد ذکر شده در این تفسیر حجیم، به ترتیب آیات موجود در سوره‌های قرآن کریم منعکس شود.

  این آیات را به دو دسته، الف) آیاتی که در شأن اهل بیت علیهم السلام است؛ ب) آیاتی که در بیان آنها روایتی از اهل بیت دارد، تقسیم کرده‌ایم. در این نوشتار مطالب تفسیر روض الجنان و روح الجنان را عیناً آورده‌ایم، لکن در مواردی، جهت اجتناب از زیادی حجم مقاله، متن عربی را نقل کرده‌ایم، یا ترجمه فارسی را از تفسیر منتقل نموده‌ایم.

  آیاتی از دستۀ اول را در این بخش از مقاله آورده، بقیه را در بخش دوم تقدیم خواهیم نمود.

الف) آیات در شأن اهل بیت:

۱. اهدنا الصراط المستقیم (سورۀ حمد، آیه ۶)

ابوالفتوح ذیل این آیه سوره حمد می‌نویسد: امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام و أبی کعب می‌گویند معنی آن است: ثبتنا؛ ما را بر راه راست بدار ... .

  مقصود ابوالفتوح معنای کلمه «اهدنا» است و درباره صراط می‌نویسد: «حارث أعور همدانی روایت کند از امیرالمؤمنین علی علیه السلام که او گفت از برادرم شنیدم ـ یعنی رسول صلی الله علیه و آله ـ که گفت: «صراط مستقیم» کتاب خدای است.

  در بیان این که «صراط» چیست شعر جریر را عرضه می‌کند که می‌گوید:

امیرالمؤمنین علی صراطٍ       اذا اعوج الموارد مستقیمٍ

۲. ... و اولئک هم المفلحون (سورۀ بقره، آیه ۴)

مفسر روض الجنان ذیل این بخش از آیه می‌نویسد: محمد علی باقر روایت کند از جابر عبدالله انصاری که او گفت: از ام سلمه پرسیدند حدیث امیرالمؤمنین علی گفت از رسول شنیدم که گفت: «ان علیاً و شیعته هم الفائزون» و فلاح و فوز به یک معنی باشد.۱

۳. و کذلک جعلناکم امة وسطا لتکونوا شهداء علی الناس (سورۀ بقره، آیۀ ۱۴۳)

ذیل بیان این آیه می‌نویسد:

در خبر می‌آید که یک روز امیرالمؤمنین علیه السلام نشسته بود در مسجد کوفه. عبدالله بن قفل التیمی بگذشت درع طلحة، عبدالله پوشیده. علی علیه السلام گفت: هذه درع طلحة اخذتها غُلولاً یوم البصرة گفت ای عبدالله این درع طلحه است که روز کارزار بصره تو به غُلول و خیانت برگرفته‌ای. او منکر شد، گفت: بیا تا به حاکم شویم که تو برای حکومت نصب کرده‌ای یعنی شُریح. به حکومت پیش شُریح رفتند. امیرالمؤمنین دعوی بکرد. عبدالله انکار کرد. حاکم گواه خواست. امیرالمؤمنین حسن علی را بیاورد تا گوای داد. شریح گفت: به یک گواه حکم نکنم. امیرالمؤمنین علیه السلام گفت: قبَحک الله یا شُریح لقد جُرت فی حکمک ثلاثاً؛ در این حکم سه بار جور کردی. گفت: چگونه؟ گفت: ندانی که از امام گواه نخواهند، که امام در دین خدای مأمون باشد، و قول او در دین حجت باشد، پیشتر از این، دگر گفتی: به گوای حسن حکم نکنم و به قول من، و رسول صلی الله علیه و آله گفت مرا روز خیبر که: خدای تعالی هر قرشی را قوّت هفت مرد داد که نه از قریش باشند و تو را قوّت هفت قرشی داد. و روز استرجاع خالد که بر او به فسق گوای دادم به گوای من تنها حکم کرد، گفت: گوای مردی از قریش به گوای هفت مرد باشد که نه از قریش باشند، و گوای تو ای علی، گوای هفت قرشی است. دگر گفتی: به گوای بنده حکم نکنم، ندانی که تا گوای بنده بشنوند لسیده و لا یقبل علیه، برای او مقبول باشد بر او مقبول نباشد، پس از این نگر تا هیچ حکم نکنی تا مرا خبر ندهی. این خبر باقر علیه السلام روایت از پدرانش علیهم السلام.۲

۴. ... و الصابرین فی الباساء و الضرّاء و حین البأس (سورۀ بقره، آیه ۱۷۷)

مؤلف تفسیر روض الجنان درباره این بخش از آیه آورده است:

  امیرالمؤمنین علی علیه السلام روزی عبور می‌کرد، جماعتی را دید تن درست جوان در گوشه مسجدی نشسته و هر یکی پوستین مسلمانی پیش گرفته، ایشان را گفت: شما چه مردمانید؟ گفتند: «نحن المتوکلة» گفتند ما فرقتی متوکلانیم، گفت: «لا بل انتم المتأکله» شما جماعتی بسیار خوارانید. پس اگر شما متوکلید، حقیقت توکل شما تا کجا رسید؟ ایشان گفتند: «اذا وجدنا اکلنا و اذا افقدنا صبرنا» چون یابیم بخوریم و چون نیابیم، صبر کنیم. گفت: «هکذا تفعل الکلاب عندنا» سگان محلت ما همچنین کنند. گفتند: چون باید کردن؟ گفت: چنان که ما می‌کنیم. گفتند: چگونه کنی؟ گفت: «اذا وجدنا بذلنا و اذا فقدنا شکرنا» چون یابیم بدهیم و چون نیابیم شکر کنیم.۳

  در ادامه بیان این آیه مفسر می‌نویسد:

  در خبر است که یک روز امیرالمؤمنین و خضر ـ علیهما السلام ـ به هم رسیدند. امیرالمؤمنین او را گفت: کلمتی حکمت بگو تا از تو یاد گیرم. خضر علیه السلام گفت: ما أحسن تواضع الأغنیاء للفقراء قُربةً الی الله؛ چه نیکوست تواضع توانگران درویشان را تقرب به خدای را. امیرالمؤمنین گفت: خواهی که از این نیکوتر بشنوی؟ گفت بیار گفت: و احسن من ذلک تیه الفقراء علی الاغنیاء ثقةً بالله از این نیکوتر تکبر درویشان بود بر توانگران استواری به خدای.۴

۵. و من الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضاة الله ... (سورۀ بقره، آیه ۲۰۷)

ابوالفتوح ذیل این آیه می‌نویسد:

  مفسران در این که این آیه در شأن چه کسی آمده، اختلاف زیاد دارند.

  سپس چند قول نقل کرده و می‌نویسد:

  عبدالله عباس گفت، و در تفسیر اهل البیت علیهم السلام آمده است که: آیت در شأن امیرالمؤمنین علی علیه السلام آمد در شب غار. چون رسول صلی الله علیه و آله از مکه به مدینه خواست آمدن، و آن شب مشرکان قصد آن کردند که به سر پیغامبر فرو شوند و او را بکشند، جبریل آمد و رسول را از مکر ایشان خبر داد. رسول صلی الله علیه و آله گفت: پس چه باید کردن مرا؟ گفت: تو را بباید رفتن و علی را بر جای خود خوابانیدن. چه اگر تو بروی و ایشان بیایند، و تو را بر جای نبینند، بر پی تو بیایند و تو را رنجه دارند (تعرض رسانند). حق تعالی چنین می‌فرماید که: علی را بر بستر خود بخوابان و تو برو. رسول صلی الله علیه و آله کس فرستاد و علی را بخواند و گفت: مشرکان امشب به کشتن من عزم کرده‌اند، خدای تعالی مرا می‌فرماید که از مکه برو، و تو را می‌فرماید که بر جای من بخُسب تا اگر مشرکان تعرّض و قصد من کنند به تو دفع شود، به جای آن که مرا خواهند کشتن تو را بکشند، تو را شاید که جان تو به جای جان من باشد؟

  امیرالمؤمنین علیه السلام بگریست علی ما جاء فی الأخبار: فاستعبر باکیاً. رسول علیه السلام گفت: یا علی ما کنت جَباناً: تو هرگز بددل نبودی، اَجزعاً من الموت تبکی؛ از ترس مرگ می‌بگریی؟ گفت: نه یا رسول الله؛ ولکن برای آن می‌گریم تا چرا یک جان دارم که به یک بار فدا کنم، می‌بایستی تا هزار جان داشتمی تا به هر نوبتی جانی فدا کردمی ... .۵

  در ادامه تفسیر آیه فوق ابوالفتوح آورده است:

  در خبر می‌آید از صادق علیه السلام که گفت: حق تعالی در این شب به امیرالمؤمنین علی علیه السلام با فرشتگان مباهات کرد، جبریل و میکایل را گفت: من در آسمان میان شما برادری داده‌ام، از شما کیست تا اختیار آن کند که جان فدای برادر کند؟ ایشان هر یک توقف می‌کردند، حق تعالی گفت: علی از شما جوانمردتر است که جان به فدای برادر کرده است، و بر بستر او بخفته تا به جای او این را کشند. به عزّ عزّت من که بر وی و بر او موکّل باشی، و دشمن را از او دفع کنی. بیامدند و بر بالین او بنشستند و گفتند: بَخٍ بخٍ لک یا بن ابی طالب هنیئاً لک یا بن ابی طالب سبقت الملائکة المقرّبین. و امیرالمؤمنین بر بستر رسول صلی الله علیه و آله خفته، ابیاتی انشا می‌کرد.۶

  سپس ابوالفتوح می‌نویسد:

  رسول علیه السلام از میان همه صحابه او را به جای خود به آن اختیار کرد تا بدانند که مقام او را شایسته بود، در شب غار أنامَهُ منامَه، و در روز تبوک أقامه مقامه، آن شبش بر بستر خود و آن روزش بر منبر خود، به علمش منبر داد و به شجاعتش بستر داد. آن شبش گفت: جز تو کس پای ایشان ندارد، این روزش گفت: جز تو کس جای من ندارد، همان پای که آن شب در پیش من سپر کردی، امروز منبر سپر کن، تا به وقت آن که مرا عمر سپری شود، بدانند که در پیش این دین سپری، و به پای پایۀ علم فرق منبر سپری، جز تو کس را سزاوار نبود پای که بر مُهر نبوت نهند چو به منبر صاحب نبوت رسد، منبر از او بنازد، و محراب از او ببالد، آن جا که دیگران از محراب و منبر لاف زنند، محراب و منبر بدو فخر کند.۷

۶. و مثل الذین ینفقون اموالهم ابتغاء مرضاة الله و تثبیتاً من أنفسهم ... (سورۀ بقره، آیه ۲۶۱)

در این تفسیر ذیل این آیه آمده است:

  در خبر است که: یک روز امیرالمؤمنین در حجره فاطمه شد، او را یافت که حسن و حسین را می‌خوابانید و ایشان نمی‌خفتند از گرسنگی، فاطمه گفت: یا بن عمّ رسول الله! بنگر تا چیزکی به دست آری برای این کودکان که از گرسنگی بنمی‌خسبند و سه روز است تا طعام نخورده‌اند؟ امیرالمؤمنین از خانه به درآمد و بنزدیک عبدالرحمن عوف شد و او را گفت: دیناری زر به قرض مرا ده. او در خانه رفت و کیسه‌ای بیرون آورد صد دینار سرخ در او کرده و گفت: بستان و هرگز عوض مده، امیرالمؤمنین گفت: لا والله، که این از تو نستانم و قبول نکنم. گفت چرا؟ گفت: برای آن که از رسول صلی الله علیه و آله شنیده‌ام که: الید العُلیا خیرٌ من الید السفلی، گفت: دست زبرین بهتر از دست زیرین باشد، یعنی دست‌دهنده به از دست‌گیرنده باشد، و من نخواهم که کسی را بر من دستی بود تا دست او از دست من بهتر باشد، ولکن یک دینار مرا ده بر سبیل قرض، و این خبر از من بشنو، گفت بیار. گفت: از رسول صلی الله علیه و آله شنیدم که گفت: الصدقة عشرة اضعاف و القرض ثمانیة عشر ضعفاً؛ صدقه یکی را ده باشد و قرض یکی را هژده، عبدالرحمن دست در کیسه کرد و دیناری از آن جا برداشت و به امیرالمؤمنین داد، او بستد و از آن جا بیامد تا به بازار چیزی خرد، مقداد اَسود را دید جالساً علی قارعة الطریق؛ بر سر راه نشسته. امیرالمؤمنین او را گفت: در این وقت در چنین جای چرا نشسته‌ای؟ گفت: چند روز است؟ گفت: چهار روز، آن دیناری که به قرض بستده بود به او داد و گفت: تو اولتری که تو چهار روز است که چیزی نیافته‌ای و ما سه روز، مقداد آن بستد و برفت. و امیرالمؤمنین با مسجد رسول آمد، در شأن او و این قصه آیت آمده بود که: و یؤثرون علی انفسهم و لو کان بهم خصاصة، چون با رسول صلی الله علیه و آله نماز شام بکرد، رسول صلی الله علیه و آله گفت: یا علی، من امشب به خانه تو می‌آیم. او شرم داشت که رسول را گوید: در خانه ما چیزی نیست، گفت: غزارة و کرامةً یا رسول الله: و برخاست و از پیش برفت و فاطمه را گفت: رسول خدای امشب به خانه ما می‌آید و در خانه چیزی نیست! بر اثر او رسول صلی الله علیه و آله در آمد و بنشست. فاطمه زهرا علیها السلام برخاست و در خانه شد و دو رکعت نماز کرد، در رکعت اول «الحمد» برخواند و «الم السجده» و در دوم «الحمد» و سورة الانعام و چون سلام بداد سر بر زمین نهاد و گفت: بار خدایا! از تو می‌خواهم به حق محمد و آل محمد که برای ما خوانی فرستی از آسمان تا ما از آن بخوریم و در شکر تو بیفزاییم. سر برداشت جفنه‌ای دید از ترید، و علیها عُراق من لحم؛ و بر سر آن گوشت نهاده از استخوان جدا کرده، و دستاری بر سر آن نهاده که کسی مانند آن ندیده بود به درآمد و آب پیش رسول آورد تا رسول صلی الله علیه و آله دست بشست و امیرالمؤمنین در او می‌نگرید تا چه خواهد کردن! آنگه در خانه رفت و آن جفنه بیرون آورد و در پیش ایشان بنهاد. رسول صلی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین و فاطمه و حسن و حسین از آن طعام می‌خوردند. سایلی به در حجره فراز آمد و سؤال کرد. امیرالمؤمنین دست فراز کرد تا پاره‌ای طعام به او دهد. رسول صلی الله علیه و آله گفت: یا علی! مکن که این سایل ابلیس است، خبر یافت که خدای ما را طعام بهشت فرستاد خواست تا با ما شریک باشد، و طعام بهشت در دنیا همه هر کس نرسد. امیرالمؤمنین گفت: یا رسول الله! این طعام از بهشت است؟ گفت: آری؛ خدای تعالی طعام بهشت به کس نفرستاد مگر برای عیسی و این جفنه برای ما ... .۸

۷. الذین ینفقون اموالهم باللیل و النهار سرّاً و علانیة (سورۀ بقره، آیه ۲۷۴)

مجاهد روایت کند از عبدالله عباس که او گفت: آیت در امیرالمؤمنین علی آمد که او چهار درم داشت: یکی به شب بداد و یکی به روز و یکی آشکارا، حالت مرد این دو حال باشد: از سرّ و علانیه و وقت این دو باشد که مردم در او بود از شب و روز، حق تعالی باز گفت: او بر این دو حال خود و در این دو وقت از این خیر خالی نیست، لاجرم به عاجل این ثنا بستد، ...

  ابواسحاق روایت کرد از یزید بن رومان که گفت: ما نزل فی احدٍ من القرآن ما نزل فی علی بن ابی طالب؛ از قرآن آنچه در حق امیرالمؤمنین علی آمد در حق هیچ کس نیامد. و بدان منگر که درم به عدد چهار بود که او داد، که حق تعالی آن را مالها خواند برای آن که از سر اخلاص و صفای عقیدت بود، برای این رسول صلی الله علیه و آله گفت ... .۹

۸. قل اطیعوا لله و الرسول فان تولوا فان الله یا یجب الکافرین (سورۀ آل عمران، آیه ۳۲)

ابوالفتوح می‌نویسد:

بگو ای محمد، که طاعت دارید و فرمان برید خدای را و رسول را. و «طاعت» امتثال امر یا راده باشد و رتبت معتبر باشد میان مُطیع و مُطاع، بر عکس آن که میان آمر و مأمور باشد. حق تعالی طاعت رسول با طاعت خود برابر کرد، و در احادیث بسیار از روات مخالف و مؤالف، منها؛ از آن جمله حدیثی که روایت کرد عمر بن مالک عن فضالةً بن عبید عن أحدِهما أعنی أبا جعفر و ابا عبدالله مراد صادق و باقر باشد از این و برای آن این خبر از جمله اخباری که در این معنی هست اختیار کرده شد که این خبری است متضمن سبب نزول این آیات را، و آن آن است که چون خدای تعالی این آیت فرستاد که: یا ایها الذین أمنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اُولی الامر منکم ... (سورۀ نساء، آیه ۵۹) رسول صلی الله علیه و آله خطبه کرد، گفت: ایها الناس ان الله أمرکم أن تطیعوه فی نیبه و تطیعونی فی وصیی و وزیری و خلیفتی فی حیوتی و ولی الأمر من بعد وفاتی و خیر من أخلف بعدی علی بن الی طالب ألا و من أطاع علیاً فقد أطاعنی و من أطاعنی أطاع الله، و من فارق علیاً فقد فارقنی و من فارقنی فقد فارق الله و من فارق الله فعلیه لعنة الله؛ گفت خدای تعالی شما را فرمود که: طاعت او را دارید در حق من ...

  پس از آن روزی أوس بن بِشر التیمی علی را گفت: أبیتم یا بنی هاشم الّا المخاریق؛ ای بنی هاشم شما الا حیله چیز دیگر نکنی، ای بنی هاشم چرا شما به ولایت مخصوصید دون ما؟ امیرالمؤمنین گفت: و أبیت یا أوس الا مِن کِذب؛ تو ای اوس الا دروغ ندانی، ان الله اختارنا ذریة ابراهیم؛ خدای تعالی ما را که فرزندان ابراهیمیم برگزید. اوس گفت: و ما نیز از فرزندان آدمیم و ...

  علی برفت و رسول را خبر داد به آنچه میان ایشان رفت. رسول گفت: و الله لا أجزه الا بالوحی؛ به خدای که من زجر او به وحی نکنم. در حال جبریل می‌آمد و گفت: خدایت سلام می‌کند، و این آیات آورد: قل اطیعو الله و الرسول فان تولوا ... .۱۰ صادق جعفر بن محمد در تفسیر آیت گفت: قل أطیعوا الله فیما أمرکم و الرسول فیما أکد علیکم فان تولوا عن ولایتنا فان الله لا یجب الکافرین بالایات فینا ان الله اصطفی آدم و نوحاً للولایة و لم یصطف اولادهما و آل ابراهیم و آل عمران ردّاً علی اوس. گفت: طاعت خدای دارید در آنچه فرمود و طاعت رسول را در آنچه مؤکد کرد بر شما اگر برگردید از ولایت ما. خدای دوست ندارد کافران را به آیاتی که در حق ماست ... .۱۱

۹. ذریة بعضها من بعض (سورۀ آل عمران، آیه ۳۴)

این فرزندانی‌اند بهری از بهری. در خبر می‌آید که حسن عسکری را پرسیدند از این آیت، گفت: انا من الزکی علی بن محمد، و الزکی من الهادی محمد بن علی و الهادی من الرضا علی بن موسی و الرضا من الکاظم موسی بن جعفر و الکاظم من الصادق جعفر بن محمد و الصادق من الباقر محمد بن علی و الباقر من السجاد زین العابدین، و السجاد من الشهید المظلوم الحسین بن علی، و چون به ذکر حسین بن علی رسید، گریه بر او فتاد. آنگه گفت: السلام علی الشهید المظلوم، السلام علی السید المرحوم، السلام علی الحق المکتوم و الحسین بن علی من أبیه امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیهم السلام.۱۲

۱۰. و اذ قالت الملئکة یا مریم ان الله اصطفک ... (سورۀ آل عمران، آیه ۴۲)

یعنی بر زنان روزگار او به اتفاق. فامّا گزیده بر زنان همه جهان به اتفاق فاطمه زهراست بر آن که پارۀ اندام رسول است و آن که بعضی از رسول باشد برابر نبود به آنکه بهری از عِمران بود. رسول گفته است: فاطمة بضعة منی من اذاها فقد اذانی؛ فاطمه پاره‌ای از اندام من است، هر که او را بیازارد مرا آزرده باشد. عبدالله عباس حدیثی طویل از رسول روایت کند که: ذکر امیرالمؤمنین علی کرد و گفت: و أما ابنتی فاطمة فانها سیدة نساء العالمین من الأولین و الآخرین و هی بضعة منی و هی نور عینی و ثمرة فؤادی و روحی التی بین جنبیّ و هی الحورا الانسیة ...؛ و اما دختر من فاطمه سید زنان عالم است از اولینان و آخرینان، و او پاره‌ای از من است، و نور چشم من است، و میوۀ دل من است، و جان من است از میان پهلوهای من، و او حوراست جز آن که اِنسی نسب است از من. در محراب خود بایستد پیش خدای عزوجل نور روی او فرشتگان را همچنان روشنایی دهد که ستارگان آسمان اهل زمین را. خدای تعالی فرشتگان را گوید: پرستار مرا بینی فاطمه سیده زنان را پرستاران من، از پیش من ایستاده، پهلوهای او می‌لرزد از ترس من، و روی به عبادت من کرده است، شما را گواه می‌گیرم که او را شیعۀ او را از آتش دوزخ ایمن کردم. و آنچه در حق مریم گفت: اصطفیک و طهّرک ـ الآیة، به موجب این خبر او گزیدۀ زنان اولین و آخرین است. و اما قوله: و طهرک، در حق او و فرزندان او و شوهر او فرمود: و یُطهرکم تطهیرا او را نیز پاک کرد از حیض و استحاضه و نِفاس، و یک تفسیر این گفتند بتول را. در اخبار امیرالمؤمنین علی روایت کند از رسول که او را پرسیدند که: یا رسول الله، ما از تو چند بار شنیدیم که گفتی: مریم «بتول» است و فاطمه بتول است، ... .۱۳

۱۱. فمن حاجک ... قل تعالوا ندع ابناءنا و أبناءکم و نساءنا و نساءکم و ... (سورۀ آل عمران، آیه ۶۱)

  آیت درباره مباهله رسول است با مسیحیان نجران که پس از دعوت ایشان و بیان مثال عیسی، رسول صلی الله علیه و آله ایشان را گفت: چون شما را قول من باور نمی‌کنید و حجت قبول نمی‌کنی، بیایی تا مباهله کنیم، که خدای مرا خبر داد که عذاب فرود آرد بر دروغزن. با یکدیگر نگردیدند و گفتند: چه رأی است؟ گفتند: مهلت باید خواستن تا فردا. گفتند: ما را مهلت ده تا فردا تا ما اندیشه کنیم، آنگه برفتند و با هم بنشستند و رأی زدند، أسقُف، ایشان را گفت: اگر محمد فردا آید و عامه صحابه را در قفا گرفته، از او هیچ اندیشه مکنید و با او مباهله کشید که او بر حق نیست، و اگر آید و خاصه فرزندان خود را و قرابات خود را آرد از مباهلۀ او حذر کنید.

  چون بامداد بود و صحابه در مسجد جمع شدند و هر کسی توقع کرد که رسول صلی الله علیه و آله او را حاضر کند، رسول گفت: مرا نفرموده‌اند الّا خاصگان خود را از زنان و مردان و کودکان آن جا برم، آنان را که خدای تعالی به دعای ایشان عذاب فرستد و عذاب کند. آنگه دست علی گرفت و حسن و حسین از پیش او می‌رفتند، و فاطمه علیها السلام بر [اثر] ایشان می‌رفت تا به صحرا شدند ... .۱۴

۱۲. واعتصموا بحبل الله جمیعاً ... (سورۀ آل عمران، آیه ۱۰۳) می‌نویسد:

امام صادق علیه السلام گفت: ماییم آن حبل خدای که خدای تعالی گفت [دست] در او زنی و از او پراگنده مشوی، یا عجب! ... .۱۵

۱۳. ام یحسدون الناس علی ما آتاهم الله من فضله ... (سورۀ نساء، آیه ۵۴)

در تفسیر باقر علیه السلام آمد که: مراد به «ناس» محمد است و آل محمد و مراد بر حاسدان آنانند که رسول را بر نبوت حسد کردند و آل او را بر امامت، بیانش قوله تعالی: قد آتینا آل ابراهیم الکتاب و الحکمة (سورۀ نساء، آیه ۵۸)

  گفت: ما آل ابراهیم را کتاب دادیم و حکمت و آل ابراهیم شامل است بر محمد و اهل البیت و مراد به «کتاب» قرآن است، و به «حکمت» نبوت و به «ملک عظیم» امامت.۱۶

۱۴. ان الله یأمرکم أن تؤدوا الأمانات الی اهلِها (سورۀ نساء، آیه ۵۸)

زید بن اسلم و شهر بن حوشب و مکحول گفت: مراد به امانت امامانند و به امانت امامت است. خدای تعالی می‌فرماید امامان را که: امامت بر سبیل امانت یک به یک تسلیم می‌کنند و این قول نیز روایت است از صادق و باقر علیهما السلام. و باقر علیه السلام گفت: نماز و زکات و روزه و حج از جمله امانت است و غنیمت از این جمله است که امانت در او به جای آرند و خیانت نکنند در او.

۱۵. ... فأولئک الذین انعم الله علیهم من النبیین و الصدّیقین ... و حسن اولئک رفیقا (سورۀ نساء، آیه ۶۹)

  در تفسیر اهل البیت علیهم السلام چنین آمد از محمد بن علی الباقر که: مراد به پیغمبران محمد مصطفی است و به صدیقان علی ابوطالب است و به شهیدان حسن و حسین و به صالحان ده از فرزندان حسین از زین العابدین تا به حسن عسکری و حسُن اولئک رفیقا، مهدی امت است.

  در خبر است که یک روز ابوذر غفاری از رسول حدیثی روایت می‌کرد ... پیامبر او را تصدیق کردند و فرمود: آسمان سایه بر کس نیفکند، و زمین کس را بر نگرفت راست گویتر از ابوذر. چون رسول صلی الله علیه و آله این می‌گفت، امیرالمؤمنین علی از در درآمد، گفت: الا هذا الرجل المقبل فانه الصدیق الأکبر و الفاروق الاعظم، جز این مرد که روی به ما دارد که او صدیق اکبر است و فاروق اعظم.۱۷

۱۶. ... الیوم أکملت لکم دینکم ... (سورۀ مائده، آیه ۳)

از باقر و صادق و دگر ائمه روایت کرده‌اند که این آیت و آیت دیگر که از پس این است روز غدیر خم آمد چون رسول صلی الله علیه و آله امیرالمؤمنین علی را بر منبر برد و بر قوم عرضه کرد و تقریر امامت او کرد بقوله: من کنت مولاه فعلی مولاه. قوله: ألست أولی بکم منکم بانفسکم، چنانکه قصه او در جای خود بیاید انشاء الله از این سور.

  چون رسول صلی الله علیه و آله در آن موقف بایستاد و آن تقریر کرد و امیر المؤمنین علی را بازو گرفت و آن خطبه کرد و آن سخن گفت، ایشان گفتند: انداخت و کید ما باطل شد، نومید شدند از آنچه انداخته بودند خدای تعالی آیت فرستاد: الیوم یئس الذین کفروا من دینکم فلا تخشوهم و اخشونِ الیوم اکملت لکم دینکم ... عیاشی روایت کرد از صادق علیه السلام که گفت: در این آیت، اذ لم یُهمله الرسول فلا تخشوهم، فی متابعتنا اهل البیت و اخشونی فی ترک المتابعة الیوم اکملت لکم دینکم، باقامة حافظة و اتممت علیکم نعمتی، بولایتنا و رضیت لکم الاسلام دینا، ای تسلیم النفس لامرنا. گفت: امروز کافران نومید شدند از دین شما چون رسول صلی الله علیه و آله آن را مهمل فرو نگذاشت از ایشان مترسید در متابعت ما که اهل البیتیم و از من بترسید در ترک متابعت، امروز دینتان تمام کردم به اقامت نگهبانش و نعمت بر شما تمام کردم به ولایت اهل البیت و دین اسلام از شما پسندیدم که تسلیم نفس است فرمان ما را و چون قولهای دیگر تأمل کنی بدان که به نظم و سیاقت آیت این لایقتر است.

  از ائمه ما روایت کردند و از جماعتی صحابه چون جابر عبد الله انصاری و ابو سعید الخُدری و غیرهما که چون رسول صلی الله علیه و آله در غدیر خطبه کرد و در او ذکر و تقریر ولایت امیر المؤمنین علی کرد آن مجمع پراکنده نشد تا این آیت آمد که: الیوم اکملت لکم دینکم و اتمتت علیکم نعمتی. رسول صلی الله علیه و آله گفت: الحمد لله الذی جعل کمال الدین و تمام النعمة و رضاه برسالتی و بولایة علی من بعدی.

۱۷. ... فسوف یأتی الله بقوم یحبهم و بحبونه اذلة علی المؤمنین ... (سورۀ مائده، آیه ۵۴)

  در اخبار ما از صحابه و ائمه روایت کردند که: آیت در امیر المؤمنین علی علیه السلام آمد و قتال او با اهل بصره و اهل شام آمد، و این روایت عمار یاسر است و حذیفة بن الیمان و عبدالله عباس و باقر و صادق علیهما السلام.۱۸

  از امیر المؤمنین روایت کردند که او گفت: روز بصره، و الله ما قوتل اهل هذه الایة حتی الیوم به خدای که کس با اهل این آیت کارزار نکرد تا به امروز، و آنچه قوت این قول است آن است که خدای تعالی آن را که این قتال کرد وصف کرد به صفاتی که لایق نیست باتفاق با هیچ کس جز با امیر المؤمنین علی علیه السلام برای آن که خدای تعالی وصف کرد او را به آن که خدای و رسولش او را دوست دارند و او خدا و رسولش را دوست دارد و این معنی از قول رسول صلی الله علیه و آله در حق او معلوم است.۱۹

  ابوالفتوح برای بیان هر قسمت از آیه درباره امیر المؤمنین شواهدی ارائه کرده است. درباره مطلب فوق نیز واقعه خیبر را گزارش می‌کند که رسول خدا صلی الله علیه و آله رایت به دست هر که داد او سرافکنده بازگشت تا رایت را به دست علی داد. حسان بن ثابت نیز در برابر رسول الله صلی الله علیه و آله شعری سرود.۲۰

  درباره اذلة علی المؤمنین مفسر می‌نویسد:

  در خبر است که: یک روز امیر المؤمنین علی علیه السلام در حجره بود و غلامی از آنِ او بر در حجره نشسته بود. امیر المؤمنین او را آواز داد، او می‌شنید و جواب نمی‌داد. بیرون آمد و گفت: یا غلام آواز من نمی‌شنیدی؟ گفت: بلی. گفت: چرا جواب ندادی؟ گفت: برای آن که از تو ایمن بودم. امیر المؤمنین علیه السلام شکر گزارد خدای را که مرا چنان کرد که بندگان او از من ایمن‌اند. ای غلام! برو که تو را آزاد کردم.۲۱

  پس از آن مفسر روض الجنان خبر دیگری که درباره زنی در کوفه بود که همسرش به دستور امیر المؤمنین از خانه دور بود و مشقت آوردن آب، زن را به ناله کشانده بود را آورده است که علی علیه السلام به فریادش رسید و زن شرمنده شد و گفت: جزاک الله خیراً افضل ما جزی اماماً عن رعیته.

  نیز خبر دیگری از شرح حال آن حضرت پس از رحلت آن بزرگوار نقل کرده است، بدین گونه:

  ضرار بن عبدالله الضبی نزد معاویه بود، معاویه از او پرسید که ابوتراب چه کرد؟ گفت: بنده بود خدای را خدایش بخوان اجابت کرد. گفت: صف لی بعض اخلاقه؛ بعضی اخلاق او مرا وصف کن، گفت: مرا از این عفو کن، گفت: لابد است. گفت: چون لابد است بشنو. گفت: او نخستین کسی است که اجابت کرد خدای را و پیغامبر را در ایمان و فاضلتر کسی که پیراهن در پوشید و کریمتر کس که با خدای مناجات کرد و عالمتر کس که نَحر و قربان کرد، و سخیتر کس که زر و سیم داد و بهتر کس که آمد و شد کرد، پسِ محمد مصطی که بهترین خلقان است. گفت: بیفزای ای ضرار، گفت: و الله! که مردی سخت قُوت بود، دور غایت بود که گفتی سخنش فصل بودی و چون فضا کردی حکمش عدل بودی، حکمت از جوانی پهلوهای او بردمیدی و علم از نوای او سخن می‌گفتی، قومی را در باطل طمع نیفکندی، و ضعیف را از عدل خود نومید نکردی و در میان او از روی تواضع چون یکی از ما بودی، چون چیزی خواستمی بدادی و چون نخواستمی ابتدا کردی و چون او را بخواندمی به لبیک جواب کردی، ... (خبر طولانی). معاویه گفت: کان و الله کما ذکر، بخدای که علی علیه السلام همچنان بود که او گفت. آنگه گفت: چگونه دوست داری او را؟ گفت: چنان که مادر موسی موسی را، و عذر می‌خواهم خدای را از تقصیر، گفت: حزن و اندوه تو بر او چون بود؟ گفت: چون مادری که یک فرزند دارد و در کنارش کشند آب چشمش کم نشود و غمش را کناره نباشد تا قیامت.۲۲

  اما قوله: اعزّة علی الکافرین بر کافران عزیز و صعب و غالب بود ... روز صرح أسد عُویلم از صف کافران اسب برون زد و همزر طلبید کسی را یاری مقابله با او نبود تا رسول الله صلی الله علیه و آله فرمود: من له و له الامامة من بعدی کیست که پیش او رود و از پس من، امامت او را باشد: چون کسی رغبت نکرد، امیر المؤمنین علیه السلام گفت: یا رسول الله مرا دستور باشی که پیش او روم؟ گفت: جز تو کس پیش او نرود و با او مقاومت نکند. آنگاه او را پیش خود خواند و به دست خود عمامه در سر او بست و او را گفت: سِر علی برکة الله فی حرز من امان الله، علی ثقة بنصر الله. او با اسد عویلم روبرو شد و بالاخره سرش از تن جدا کرد و رسول تکبیر فتح گفت ... امروزت رایت و عمامه و فردات ولایت و امامت. این به تقدمه بستان و بنشان دار که بر اثر این آیت ولایتت رسد، که: انما ولیّکم الله، تو در باب جهاد مجاهده کن و با اعدای دین مکابده کن و دین مرا بیارا و جلوه کن ... که: یجاهدون فی سبیل الله و لا یخافون لومة لائم، این وصف هم بدو لایق است برای آن که باتفاق آن جهاد که او کرد و بذل جهد و افراغ طاقت در قتال دشمنان دین در وقایع از کس روایت و حکایت نکردند و آن را به شرح حاجت نیست ... و رسول صلی الله علیه و آله در حیات خود او را به آن خبر داد و گفت که: سنقاتل الناکثین و القاسطین و المارقین ...

  دگر رسول صلی الله علیه و آله گفت: منکم من یقاتل علی تأویل القرآن کما قاتلت علی تنزیله۲۳ ابوبکر گفت: من باشم آن کس؟ گفت: نه، عمر گفت: من باشم، گفت: نه، ولکن آن است که نعل من می‌دوزد در حجره، چون نگاه کردند امیر المؤمنین علی علیه السلام را دیدند که از حجره برون آمد و نعل رسول صلی الله علیه و آله به دست گرفته ...

  پس هر که آیت را تأمل کند، اوصافی که آیت بر او مشتمل است داند که به هیچ [کس] از صحابه رسول صلی الله علیه و آله لایق نیست مگر با امیر المؤمنین علی علیه السلام، پس حمل کردن بر او واجب باشد.۲۴

  در ادامه بیان این آیه، ابوالفتوح می‌نویسد:

  چنان که در خبر می‌آید که یک روز رسول صلی الله علیه و آله در محراب نشسته بود پنج سجده کرد متوالی که با آن رکوعی و قیامی و نمازی نبود صحابه گفتند: یا بن رسول الله این سجدات را سبب چه بود و تو نماز نمی‌کردی گفت: این سجده‌های شکر بود، گفتند: یا رسول الله چه شکر؟ گفت: من نشسته بودم جبرئیل آمد و گفت: خدایت سلام کند و می‌گوید: من علی را دوست می‌دارم من سجده کردم خدای را بر شکر آن، برفت و در حال باز آمد گفت: می‌گوید من فاطمه را دوست می‌دارم. من سجدۀ دیگر کردم، برفت و باز آمد و گفت: می‌گوید: من حسن و حسین را دوست می‌دارم من سجده دیگر کردم، برفت و باز آمد و گفت: می‌گوید من دوستان ایشان را دوست می‌دارم و این غایت محبت باشد.۲۵

۱۸. انما ولیکم الله و رسوله (سورۀ مائده، آیه ۵۵)

در سبب نزول آیه خلاف کردند، جماعتی بسیار از صحابه چون ابوذر الغفاری و جابر بن عبدالله الانصاری و عبدالله بن العباس و ابورافع مولی رسول الله و عمار بن یاسر و ... گفتند آیت در امیر المؤمنین علی آمد که در رکوع انگشتری به سایل داد و بر این، اجماع اهل بیت است.۲۶

... جندب بن جُناده البدری ابوذر الغفاری گفت: با رسول خدای نماز بکردیم نماز پیشین سائلی در مسجد سؤال کرد. کس او را چیزی نداد سایل دست برداشت و گفت: گواه باش که در مسجد رسول تو سؤال کردم کس مرا چیزی نداد. علی نماز می‌کرد به رکوع دربود، اشاره کرد به انگشت به سایل و انگشت برداشت تا سایل انگشتری از انگشت او برون کرد، و گواهی دهم که انگشتری در دست راست داشت و رسول صلی الله علیه و آله می‌نگرید چون علی علیه السلام انگشتری بداد و سایل خشنود شد، رسول صلی الله علیه و آله سر سوی آسمان کرد و گفت: اللهم ان اخی موسی سألک فقال: رب اشرح لی صدری و یسر لی امری و احلل عقدة من لسانی یفقهوا قولی و اجعل لی وزیراً من اهلی هارون اخی اشدد به ازری و اشرکه فی امری فانزلت فیه قُرانا ناطقا، سنشد عضدک باخیک و نجعل لکما سلطانا فلا یصلون الیکما بایاتنا، و انا محمد نبیک و صفیک اللهم فاشرح لی صدری و یسر لی امری و اجعل لی وزیرا من اهلی علیاً اشدد به ظهری.۲۷ این دعا تمام نکرده بود که جبرئیل آمد گفت: بخوان، گفت: چه خوانم؟ گفت: انما ولیکم الله و رسوله و الذین یقیمون الصلوة و یؤتون الزکوة و هم راکعون.۲۸ مفسر روایات نظیر این روایت با راویان مختلف آورده است نیز به موارد نقدی که بر چگونگی نماز امام بدون بطلان انجام حرکت خارج نماز و میزان انفاق آن حضرت پرداخته است.۲۹

  عبدالله عباس گفت: چون علی انگشتری به سائل داد و این آیت آمد و رسول صلی الله علیه و آله آیت بخواند سائل بخواند سائل را پرسید که: تو را که چیزی داد؟ گفت: آن جوان که در نماز است. گفت: در چه حال بود از نماز، گفت: در رکوع، رسول صلی الله علیه و آله شادمانه شد و دانست که درباره علی آمد.۳۰

  نیز ابوالفتوح می‌نویسد:

  و آیت دلیل است بر امامت امیرالمؤمنین علی السلام و وجه استدلال آن است که خدای تعالی اثبات ولایت کرد خود را به لفظ انما و فایدۀ او اثبات الشیء و نفی ما سواه است.۳۱

  ابوالفتوح پس از نقل اقوال مختلف می‌نویسد: اما آنچه در تفسیر اهل البیت علیهم السلام است و از ائمه ما و جماعتی صحابه روایت کرده‌اند چون براء بن عازب و جابر بن عبدالله انصاری و سلمان و ابوذر و عمار و حذیفه و جز ایشان که: آیت در حق امیرالمؤمنین علی آمد در حجة الوداع چون رسول صلی الله علیه و آله با ترسایان نجران مصالحه کرد بر دو هزار حله من حلل الا واقی و جبرئیل علیه السلام آمد و گفت: تو را حج وداع می‌باید کردن. او علی را به جانب یمن فرستاد تا آن حله‌ها تحصیل کند و او ساز حج رفتن گرفت، چون بیرون شد از مدینه نامه نوشت به امیرالمؤمنین علی که: ...

  چون رسول صلی الله علیه و آله حج بگزارد و آن حج وداع بود و برگشت در راه به جایی رسید که آن را غدیر خم گویند و آن مفرق الطرق بود که از آن جا مردم پراکنده شدندی و آن نه منزل بود و صلاحیت نزول نداشت. جبرئیل آمد و زمام ناقۀ رسول بگرفت، گفت: خدای تعالی تو را می‌فرماید که این جا فرود آی و اگر چه منزلگاه نیست و آب و گیاه نیست تا پیغام مهم به این قوم بگزاری پیش از آن که متفرق شوند و هر گروهی به راهی بروند و این آیت آورد و بر رسول صلی الله علیه و آله خواند. رسول صلی الله علیه و آله فرود آمد و منادی آواز داد قوم را که فرود آیی و کس فرستاد تا آنان که رفته بودند باز آمدند و آنان که نرسیده بودند برسیدند درختکی چند دَوح بود بفرمود تا زیر آن درختان برفتند و رسول صلی الله علیه و آله آن جا فرود آمد و بفرمود تا زیر آن درختان برفتند و رسول صلی الله علیه و آله آن جا فرود آمد و بفرمود تا پالانهای شتر جمع کردند و بر هم نهادند و چیزی بر او افکندند و رسول صلی الله علیه و آله بر آن جا رفت و صحابه مهاجر و انصار حاضر و خطبه بلیغ بکرد، که آن خطبه معروف و مشهور است، و ما برای تطویل نیاوردیم این جا و قوم و وعظ داد و زجر کرد، آنگه گفت: یا قوم نُعیت الی نفسی و قد حان منی حقوق من بین اظهرکم، و قد دعیت و اوشک ان اُجیب و انی مخلف  فیکم ما ان تمسکم بهما لن تضلوا کتاب الله و عترتی اهل بیتی و انَّ اللطیف الخبیر اخبرنی انهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض ... درعقب آن، گفت: علی منی بمنزلة هارون من موسی الّا انه لا نبی بعدی. آنگه گفت: اللهم هل بلَّغتُ؟ ... آنگه اشاره کرد به امیرالمؤمنین علی و او را بخواند و با خود بر آن منبر برد و بازوی او گرفت و او را بر مردمان عرض کرد چنان که عروس را جلوه کنند ...

  آنگه گفت: الَست اولی بکم منکم بانفسکم قالوا بلی تقریر کرد تا اقرار دادند بی فصلی و تراخی گفت: من کنت مولاه فهذا علی مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله ...

  آنگه گفت: هل بلّغت؟ آنگه اصحاب را گفت: شنیدی که آنچه خدا گفت برسانیدم؟ گفتند: بلی. گفت: اللهم اشهد علیهم؛ آنگه فرود آمد وقت نماز پیشین بود و نماز بگزارد و در خیمه رفت و علی را فرمود تا در خیمۀ دگر رفت برابر خیمۀ او، آنگه صحابه را فرمود و مسلمانانی که حاضر بودند تا فوج فوج می‌شدند و او را تهنیت می‌کردند و بر او سلام می‌کردند بامرَة امیر المؤمنین تا جمله صحابه و حاضران تهنیت بکردند آنگه زنان خود را فرمود تا برفتند و تهنیت کردند.

  پس از آن مفسر گزارش تهنیت گفتن عمر خطاب و حسان بن ثابت و قیس بن سعد بن عباده و کُمَیت را نقل کرده است.۳۲ سپس می‌نویسد: ابوسعید خدری روایت کند گوید: و الله ما تفرَّقنا حتی نزل: الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا ...

  رسول صلی الله علیه و آله گفت: الله اکبر، انَّ کمال الدین و تمام النعمة و رضاء الرب برسالتی و بولایة علی من بعدی، آنگه روی به علی کرد و گفت: یوم بیوم ان الله لا یضیع أجر من احسن عملاً ...

  پس از آن مفسر به بیان آن روز از چند قول می‌پردازد و آیه پنجم سوره مائده که می‌فرماید: الیوم یئس الذین کفروا من دینکم را مطرح می‌کند و می‌نویسد:

  گمان بردند که بروند و این مهمل ماند. چون او را به جای خود بداشت و بر کار دین گماشت و بازوی او گرفت و برابر خلقان داشت و پایۀ او از چرخ برترین بفراشت، دشمنان آیس شدند و خایب گشتند، و بعضی در دل بداشتند و بعضی درد دل داشتند تا طاقت نداشتند تا بر صحرا نهادند و آنچه راز دل بود برگشادند، تا در خبر است و این خبر، ابو اسحاق الثعلبی المفسر امام اصحاب الحدیث در تفسیرش بیاورد که: آن را نام کشف و بیان کرد به اسنادی که سائلی سُفیان عیینه را پرسید ازین آیت که خدای تعالی: سأل سائل بعذاب واقع للکافرین لیس له دافع من الله ذی المعارج در شأن که آمد و این خواهنده که بود که از خدای تعالی عذاب خواست و خدای عزّ و جل از او دریغ نداشت؟ سفیان سائل را گفت: از من سؤالی کردی که پیش از تو از من کس این سؤال نکرد, حدثنی ابی؛ پدرم روایت کرد از باقر علوم انبیا، محمد بن علی علیه السلام از پدرانش که: چون رسول صلی الله علیه و آله به غدیر خم دست علی گرفت و او را بر منبر برد و گفت: من کنت مولاه فعلی مولاه، خبر در احیاء و قبایل عرب منتشر شد ... .۳۳

  در تفسیر اهل البیت آمد که: ما اوحی فی علیٍ لیلة المعراج شب معراجش مجمل بگفت روز غدیر تفصیل داد تأخیر البیان عن وقت الخطاب روا باشد عن وقت الحاجة روا نباشد. امشب مجمل بگفتم تا دل بر آن موطّن می‌کنی و عزم بر آن مصمم می‌داری تا چو وقت آید من خود تفصیل گویم این ما فی قوله: ما انزل، همان «ما» است که فی قوله: ما اوحی، جز که آن جا مجمل است و این جا مفسر است، آنچه از خدای تو به تو فرود آوردند بار خدایا اگر تقصیر یا تأخیری افتد، و ان لم تفعل فما بلّغت رسالته؛ اگر این نکنی همان انگار که هیچ نکردی ...

  از صادق علیه السلام روایت کردند که او گفت: یوم الغدیر عید الله الاکبر و ما بعث الله نبیاً الّا عرَّفه حرمته و انّه عید فی السماء و فی الأرض، گفت: روز غدیر عید خداست عید بزرگتر و خدای تعالی هیچ پیغامبر را نفرستاد الا او را معلوم کرد حرمت این روز. و عبدالله بن سنان روایت کرد از صادق علیه السلام که او گفت: پیغامبران مقدم اوصیاء خود را در مثل این روز نصب کردند و در این روز رسول صلی الله علیه و آله علی را نصب کرد و بر جای خود بداشت.

  احمد بن محمد بن ابی نصر روایت کرد گفت: یک روز بنزدیک رضا علیه السلام بودم و مجلس خاص بود به اهلش، ذکر روز غدیر می‌رفت آن جا. بعضی حاضران گفتند: ما غدیر نشناسیم رضا علیه السلام گفت: حدیث کرد مرا پدرم از پدرش از پدرانش که گفت: روز غدیر در آسمان معروفتر است از آن که در زمین و ... .۳۴ مفسر پس از بیان روزهای دهگانه مشهور زمان رسالت رسول الله صلی الله علیه و آله می‌نویسد:

  اکنون بدان که اصحاب ما هم از آیت هم از خبر دلیل انگیخته‌اند بر امامت.۳۵ به استدلال درباره آیه و خبر می‌پردازد و پس از آن انواع یازدهگانه کلمه «مولا» را معنا می‌کند و در نهایت می‌گوید که معنی اولی در اینجا سزاوارتر از هر معنای دیگر است و می‌نویسد: «دگر قرینه آنچه گفت: الست اولی بکم منکم بانفسکم؛ نه من اولیترم به شما؟ از شما آنگه بی فصل به حرف عطف گفت: من کنت مولاه فعلی مولاه؛ ای من کنت اولی بولایته فعلیٌ اولی بولایته، و هیچ معنی از معانی شاید مولی که برشمردیم لایق نیست این جا و معنی ندهد، چه محال است که رسول صلی الله علیه و آله گوید که: هر که من پسر عم اویم، علی پسر عم اوست یا مُعتِق یا مُعتَق یا ضامن جریره یا حلیف یا همسایه، این هیچ احتمال نکند جز اولی یا سید مطاع، چنان که اخطل می‌گوید ... .۳۶

  تذکر: اخطل مسیحی بوده و شعری در مدح مولا بودند علی علیه السلام سرود. می‌دانیم که او تعصب خاصی نسبت به این مذهب نداشته که چنان سروده است.۳۷

۱۹. یا ایها الذین آمنوا لا تحرّموا طیبات ما احل الله لکم ... (سورۀ مائده، آیه ۸۷)

در نقلی که در شأن نزول این آیه آمده است و ابوالفتوح نیز آن را نقل کرده است آمده است که:

  پس از فرمایش رسول اکرم صلی الله علیه و آله درباره احوال قیامت؛ جماعتی از صحابه بیامدند و در سرای عثمان بن مظعون بنشستند و گفتند ایشان ده کس بودند: علی بوطالب (بن ابوطالب) بود و ابوبکر و ... اتفاق کردند بر آن که به روز روزه نگشایند و به شب هیچ نیاسایند و ... .۳۸

۲۰. و اذا جائک الذین یؤمنون بآیاتنا فقل سلام علیکم ... (سورۀ انعام، آیه ۵۴)

  عطا گفت: آیت در امیرالمؤمنین علی آمد و حمزه و جعفر و عماریاسر و ابوبکر و ... .۳۹

۲۱. الذین آمنوا و لم یلبسوا ایمانهم بظلم اولئک لهم الأمن و هم مهتدون (سورۀ انعام، آیه ۸۲)

مفسر روض الجنان ذیل بیان این آیه پس از آن که انبیا را یکی یکی نام می‌برد که از جمله صالحان و نیکان بودند، می‌نویسد:

  و در آیت دلیل است بر آن که حسن و حسین از فرزندان رسول صلی الله علیه و آله بودند لِقوله تعالی: و من ذُریته داود و سلیمان الی قوله: و زکریا و یحیی و عیسی، عیسی را از فرزندان ابراهیم یا نوح خواند و نسب او با ایشان از جهت مادر پیوست که او پدر نداشت. عجب از نواصب که ایشان روا دارند که عیسی پسر نوح باشد با چند هزار سال که از میان ایشان است و زیر و بالای پنجاه پدر، و روا ندارند که حسن و حسین علیهما السلام فرزندان پیغمبر باشند و از میان ایشان پیغامبر صلی الله علیه و آله جز فاطمه بنت رسول الله نیست! و مذهب شافعی در این آیت موافق مذهب ماست در آن مسأله فقهی که: اگر مردی وقفی کند علی اولاده و اولاد اولاده هل یدخل فیهم ولد البنت ام لا؛ دختر زاده در آن وقف شود یا نه؟ مذهب اهل البیت و مذهب شافعی آن است که: داخل باشد در وقف ...

  در خبر است که: یک روز مأمون با علی بن موسی الرضا نشسته بود، گفت: یا بن رسول الله، دلیلی توانی گفتن از کتاب خدای که تو فرزند پیغامبری از صلب او؟ گفت: بلی، گفت آیت مباهل نخواهم: أبناءنا و أبناءکم، و آیت سورت انعام نخواهم: و من ذریته داود و سلیمان، گفت آن نیارم، گفت: چیست؟ گفت: قوله تعالی: حُرّمت علیکم امّهاتکم و بناتکم، گفت: از کجا دلیل می‌کند این آیت؟ گفت: چه گویی، اگر رسول خدا حاضر آید و خطبه کند به تو دخترت را بخواهد به او دهی؟ گفت: چگونه ندهم، و که باشد که این رغبت نکند، گفت:  اگر از من خواهد مثلاً، من دختر ندهم به او، گفت: چرا؟ گفت: از آن که دانی که اجماع است که فرزندزاده و دخترزاده بر مرد حرام باشد، و نیز آن که اگر من زنی که دارم رها کنم رسول صلی الله علیه و آله آن زن را بزنی نتواند کردن، گفت: چرا؟ گفت لقوله تعالی: و حلائل أبناءکم الذین من اصلابکم.۴۰

۲۲. و نزعنا ما فی صدورهم من غلٍّ تجری من تحتهم الأنهار ... (سورۀ اعراف، آیه ۴۳)

  حسنِ علی روایت کرد که امیرالمؤمنین گفت: آیت در ما آمد که اهل بدریم.۴۱

۲۳. ... و علی الأعراف رجال یعرفون کلاً بسیماهم ... (سورۀ اعراف، آیه ۴۶)

  ذیل بیان این آیه مفسر از قول ثعلبی در تفسیرش به اسناد از جُویبر بن سعید از ضحاک از عبدالله عباس که گفت در این آیت:

  اعراف جایهایی باشد بلند از صراط و این مردانی که بر آن اعراف باشند حمزة بن عبدالمطلب بود و عباس و علی بن ابی طالب و جعفر الطیار ذوالجناحین ...

  باقر علیه السلام گفت: آن مردان ائمه معصوم باشند و پیغامبر صلی الله علیه و آله در میان ایشان بود. صادق علیه السلام گفت: اعراف کٌثبان و بهشت‌هایی باشد میان بهشت و دوزخ، ... .۴۲

  مفسر در میان بیان این آیه، آیه ۴۸ و ۴۹ را نیز به کمک می‌گیرد و می‌نویسد:

  و ذلک قوله: اهولاء الذین اقسمتم لا ینالهم الله برحمة ادخلوا الجنة لا خوف علیکم و لا انتم تحزنون، و آنچه مؤکد این حدیث است حدیث عمرو بن شیبه و دیگر راویان از صحابه و تابعین در آن که امیرالمؤمنین علی قسمت کننده باشد بین الجنة و النار و عمرو بن شیبه روایت کند که رسول صلی الله علیه و آله امیرالمؤمنین را گفت: یا علی کأنی بک یوم القیامة و بیدک عصا عوسج تسوق قوماً الی الجنة و اخرین الی النار ... آنگاه گفت: و الله که آتش علی را مطیعتر باشد از آن که بنده سیّدش را، و شاعر گوید:

علی حبُّه جُنة قسیم النار و الجنَة

وصی المصطفی حقاً امام الانس و الجِنَّة

قوله: یعرفون کُلا بسیماهم؛ همه را به سیما و علامت بشناسند از دوستان و دشمنان، در خبر است که حارث هَمدانی امیرالمؤمنین علیه السلام را گفت: یا امیرالمؤمنین! من از دو حالت می‌ترسم: یکی از وقت نزع و یکی از صراط و سر دو راه. امیرالمؤمنین او را گفت: مترس که دوستان ما آن جا ایمن باشند که هر کس از دوستان و دشمنان ما مرا آن جا بینند و من ایشان را بینم و بشناسم و ایشان مرا ببینند و بشناسند.۴۳ سپس مفسر به تبیین برتری اخبار می‌پردازد و می‌نویسد: «از همه اقوال آن خبر که از صادق علیه السلام روایت کردیم بهتر است برای مطابقت آن ظواهر آیات که مقدم و مؤخر این آیت است و آنگه خبر عبدالله عباس در حمزه و جعفر و امیرالمؤمنین برای آن که حق تعالی به لفظ «رجال» گفت و ... .

۲۴. و ممن خلقنا امَّة یهدون بالحق و به یعدلون (سورۀ اعراف، آیه ۱۸۱)

  در تفسیر اهل البیت علیهم السلام آمد که: آیت مخصوص است به ائمه معصوم علیهم السلام برای آن که این صفات به ایشان لایق است. یهدون بالحق حمل کردن بر کسانی که مأمون الجانب باشند و مقطوع علی عصمتهم اولیتر باشد. آنگه گفت: و به یعدلون و عدل کنند در احکام.۴۴

۲۵. اذ یمکر بک الذین کفروا لیثبتوک أو یقتلوک أو یخرجوک و یمکرون (سورۀ انفال، آیه ۳۰)

  رسول صلی الله علیه و آله امیرالمؤمنین علی را بخواند و گفت، خدای مرا فرموده است که: از این شهر بروم، تو را امشب بر جای من می‌باید خفتن تا قریش اگر تعرّض من کنند، جای من خالی نبینند که به سر بر اثر من بیایند، و اگر مکروهی به من خواهند رسانیدن به من نرسد، و جامه خود برکشید و بدو داد و گفت: جامۀ من در پوش و بر جای من بخسب. امیرالمؤمنین علیه السلام همچنان کرد، و رسول صلی الله علیه و آله از سرای بیرون آمد ... تا صبح برآمد، در سرای رفتند با تیغها تا رسول را بکشند. امیرالمؤمنین علیه السلام از آن جا برخاست و گفت: چه کار را آمده‌اید و چه می‌خواهید؟ گفتند: محمد کجاست؟ گفت: کجاست، گفت: ما کنت علیه رقیبا؛ ... .۴۵

۲۶. و اعلموا ان ما غنمتم من شیء فان لله خمسه و للرسول و لذی القربی و الیتامی و ... (سورۀ انفال، آیه ۴۱)

  در بیان این آیه می‌نویسد:

  آن خمس به شش قسمت کنند چنان که خدای تعالی فرمود، یک سهم خدای را باشد، و یک سهم رسول را، و یک سهم خویشان رسول را ـ اعنی قایم مقام او را ـ که متولی کار باشد از پس او از اقربای او، و قسمتی یتیمان ایشان را، و قسمتی مسکینان ایشان را، و قسمتی ابناء السبیل ایشان را خاص. و این، مذهب اهل البیت است و روایت زین العابدین و باقر و صادق علیهم السلام سپس سهم‌ها را معین می‌کند و در ادامه می‌نویسد: سه سهم دیگر که سهم این بردگان است از: یتامی و مساکین و ابناء سبیل، بنی هاشم را باشد بنزدیک اهل البیت علیهم السلام و ایشان فرزندان علی باشند و عباس و جعفر و عقیل ... .

  عبدالله عباس و مجاهد گفتند: ذوالقربی بنو هاشم اند، و این مذهب ماست و روایت اهل البیت. ۴۶ یتامی و مساکین و ابناء السبیل از اهل البیت علیهم السلام باشند.۴۷

۲۷. یا ایها النبی حسبک الله و من اتبعک من المؤمنین (سورۀ انفال، آیه ۶۴)

  در تفسیر اهل البیت علیهم السلام آمد که: مراد به آیت، امیرالمؤمنین علی است و ظواهر اخبار و سیر شاهد این قول است برای آن که مستفاد آیت نصرت است، و آن نصرت که بعد تأیید الله تعالی، رسول را و دین خدای را از امیرالمؤمنین بود از کس نبود، بدیع نبود که آیت خاص باشد به او.۴۸

۲۸. یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله و کونوا مع الصادقین (سورۀ توبه، آیه ۱۱۹)

  پیامبر صلی الله علیه و آله درباره صداقت و راستگویی ابوذر سخن می‌گفت و فرمود: آسمان سایه بر کس نیفکند و زمین کس را برنگرفت راستگوتر از آن ابوذر، چون این می‌گفت، امیرالمؤمنین علی از در مسجد درآمد، رسول صلی الله علیه و آله گفت: الا هذا الرجل المقبل فانه الصدیق الأکبر و الفاروق الاعظم.۴۹

۲۹. و أذان من الله و رسوله الی الناس یوم الحج الأکبر ... (سورۀ توبه، آیه ۳)

  یحیی بن الجزار گفت: امیرالمؤمنین علی را دیدم روز عید بر شتری سپید نشسته به مُصلی می‌رفت، مردی بیامد و لگام شترش بگرفت و گفت: ...

  اتفاق است که امیرالمؤمنین سورت برائت بر مشرکان روز عید خواند.۵۰

۳۰. اجعلتم سقایة الحاج و عمارة المسجد الحرام کمن آمن بالله و الیوم الآخر (سورۀ توبه، آیه ۱۹)

  ابن سیرین و مُرة الهمدانی گفتند: سبب آن بود که امیرالمؤمنین علی، عمش را ـ عباس را ـ گفت: چرا هجرت نکنی؟ چرا موافقت پسر عمت نکنی و در صحبت او به مدینه نیایی؟ گفت: این که من در آنم از سقایة الحاج و عمارت مسجد الحرام، بهتر است از هجرت، خدای تعالی این آیت بفرستاد.۵۱

  حسن بصری و شعبی محمد بن کعب القُرظی گفتند: آیت در شأن امیرالمؤمنین علی آمد و سبب نزولش آن بود که: یک روز عباس عبدالمطلب و طلحة بن شبیه با یکدیگر خلاف کردند ... ]بالاخره[ گفتند: بیایی تا اول کس که از این راه برآید وی را حاکم کنیم و از او بپرسیم. گفتند: روا باشد. نگه کردند، امیرالمؤمنین علی برآمد، گفتند: الله اکبر! به از این حاکم نیاید ما را.۵۲

۳۱. ... اولئک هم الفائزون (سورۀ توبه ۱۹)

  جابر عبدالله انصاری روایت کرد و جز او که، رسول صلی الله علیه و آله گفت: علی و شیعته هم الفائزون علی و شیعه او فایزان و ظفر یافتگان باشند؛ نبینی که آن سید علیه السلام را چون ضربت زدند اول کلمه از او این شنیدند که گفت: فزت و رب الکعبه.۵۳

۳۲. قل بفضل الله و برحمته (سورۀ یونس، آیه ۵۸)

  و باقر علیه السلام گفت: فضل الله، الاقرار برسول الله صلی الله علیه و آله و رحمته، الاقرار بولایة علی بن ابی طالب علیه السلام.۵۴

۳۳. الا انّ أولیاء الله لا خوف علیهم و لا هم یحزنون (سورۀ یونس، آیه ۶۲)

  روشن‌تر وصف آن است که، خدای تعالی هم در این آیت گفت: الذین آمنوا، گفت: مؤمنان باشند، و کانوا یتقون؛ به من ایمان دارند و از من ترسکار باشند، و چون به اجماع امت این دو خصلت در امیرالمؤمنین علی بر وجه مزیت و تفضیل حاصل بود، او را ولی الله گفتند، اما ایمان او سابق بود و در تقوی مقتدا، تا اول المؤمنین گفتند او را و امام المتقین.۵۵

۳۴. أفمن کان علی بیّنة من ربّه و یتلوه شاهد منه (سورۀ هود، آیه ۱۷)

  معتمد آن است که، روایت کرده‌اند به اسانید مخالف و مؤالف که: مراد به صاحب «بینت» رسول صلی الله علیه و آله است و به «شاهد» امیرالمؤمنین علی علیه السلام. دلیل بر این، آن است که: ظاهر را و معنی را و نظم را با این قول خلل نیست و با آن اقوال خللهاست. اما اخبار من طریق العامه: ثعلبی امام اصحاب الحدیث در تفسیر بیارد به اسناد از کلبی از ابوصالح از عبدالله عباس، گفت: أفمن کان علی بیّنة من ربه رسول الله، و یتلوه شاهد منه علی بن ابی طالب. هم او آورد به اسناد از حبیب بن یسار از زاذان، گفت: از امیرالمؤمنین شنیدم که می‌گفت: و الذی فلق الحبة و بَرأ النسمة لو ثنیت لی وسادة، او قال کسرت فاجلست علیها لحکمتُ بین اهل التورات بنوریتهم و اهل الانجیل بانجیلهم، و اهل الزبور بزبورهم، و اهل القرآن بقرانهم، و الذی فلق الحبّة و برأ النَّسمة ما من رجل من قریش جرت علیه المواسی، الا و انا اعرف له تسوقه الی جنة او تفوده الی نار. ققام رجل فقال: ما ایتک یا امیرالمؤمنین التی نزلت فیک؟ قال: افمن کان علی بینة من ربه و یتلوه شاهد منه،۵۶ گفت: أفمن کان علی بیّنة من ربّه و یتلوه شاهد منه، رسول خدای است که او بر بیّنت است و من آن گواهم که از او ام و پسر او ام. و در کتاب فصیح الخُطب به اسناد که: یک روز امیرالمؤمنین علیه السلام گفت: بر منبر کوفه: سلونی قبل أن تفقدونی فان العلم یقبض بین جنبی قبضاً لو وجد مستفاضا الا و انکم لن تسألونی عن فئة باغیة و اُخری هادیة الا اخبرتکم بهادیها و باغیها و سائقها و قائدها الی یوم القیامة.۵۷

۳۵. ... انما انت منذر و لکل قوم هاد (سورۀ الرعد، آیه ۷)

  امیرالمؤمنین علی علیه السلام گفت که رسول صلی الله علیه و آله گفت: هادی مردی است از بنی هاشم و اشارت به خود کرد. گفت: رسول مرا خواست. عبدالله عباس گفت: چون این آیت آمد. رسول صلی الله علیه و آله دست بر سینه خود نهاد. گفت: انا المنذر و دست بر دوش علی نهاد و گفت: انت الهادی یا علی بک یهتدی المهتدون من بعدی. و حذیفة بن الیمان روایت کرد که رسول صلی الله علیه و آله گفت: اگر این کار، یعنی کار خلافت با علی فگنی او هادی مهدی است. این جا اشارتی است و در آن اشارت تو را بشارتی است و آن آن است که: چون امام اوّلت هادی است و امام آخرت مهدی، دلیل نجات و خلاص تو آن است. لقوله صلی الله علیه و آله: لن یهلک الرعیّة و ان کانت ظالمة مسیئة اذا کانت الولاة هادیة مهدیة، نبینی که شاعر گفت: وثاقت به این خدایت که را باشد، جز آن که امامش معصوم باشد.۵۸

۳۶. قل کفی بالله شهیداً بینی و بینکم و من عنده علم الکتاب (سورۀ الرعد، آیه ۴۳)

  بیشتر مفسران از قدما و محدثان و اهل اخبار و اسناد و روایات از موافقان و مخالفان برآنند که امیرالمؤمنین علی است. عبدالله بن عطا گفت که، از باقر علیه السلام پرسیدم که: و من عنده علم الکتاب؛ کیست آن که علم کتاب بنزدیک اوست؟ گفت: علی بن ابی طالب، و محمد بن الحنفیة هم این گفت. و راوی خبر گوید که با ابوجعفر در مسجد نشسته بودم، عبدالله سلام در گوشه‌ای نشسته بود، گفتم ابو جعفر را که، مردمان می‌گوید که: و مَن عنده علم الکتاب این است. گفت: نه، ذاک علی بن ابی طالب.۵۹

۳۷. ألم تر کیف ضرب الله مثلا کلمة طیبة اصلها ثابت و فرعها فی السماء ... (سورۀ ابراهیم، آیه ۲۴)

  ایمان و اسلام به سه چیز تمام شود: تصدیق بالقلب، اقرار باللسان، و عمل بالارکان، بیانش حدیث رضا علیه السلام از پدرش از پدرانش علیهم السلام از امیرالمؤمنین از رسول صلی الله علیه و آله که گفت: الایمان معرفة بالقلب و اقرار باللسان و عمل بالأرکان.۶۰

۳۸. یثبت الله الذین آمنوا بالقول الثابت (سورۀ ابراهیم، آیه ۲۷)

  مُقاتل گفت: این «تثبیت» آن است که چون بندۀ مؤمن را در گور نهند و خاک بر او راست کنند، خدای تعالی فرشته برای سؤال و جواب فرستد ... در گور آیند و خدای تعالی بنده را زنده کند. او را باز نشانند و گوید: من ربّک و من نبیک و من امامک و ما دینک و ما کتابک؟۶۱ او چنان که داند بگوید که: الله ربی و محمد نبی و الاسلام دینی و القرآن کتابی و علی امامی. آن فریشتگان او را گویند: مرحبا بک عشت سعیداً و مت شهیداً؛ تا زنده بودی سعید بودی و چون بمردی شهیدی.

۳۹. فو ربک لنسألنهم أجمعین (سورۀ حجر، آیه ۹۲)

  در خبر است از صادق علیه السلام که گفت: هیچ کس نباشد و الا در قیامت از او چند چیز بپرسند: عن عمره فیما افناه، و عن شبابه فیما ابلاه و عن ماله من این اکتسبه و این وضعه و عن ولایتنا اهل البیت.۶۲

۴۰. و ما أرسلنا من قبلک الا رجالاً نوحی الیهم فأسألوا اهل الذکر ... (سورۀ نحل، ۴۳)

  جابر جعفی روایت کرد از باقر علیه السلام که گفت: نحن اهل الذکر، ما اهل ذکریم از ما باید پرسیدن.۶۳

 

۱. همان ج ۱، ص ۱۱۱.

۲. همان، ج ۲، ص ۲۰۰.

۳. همان، ج ۲، ص ۳۲۲.

۴. همان، ج ۲، ص ۳۲۴.

۵. همان، ج ۳، ص ۱۵۸ ـ ۱۵۹.

۶. همان، ج ۳، ص ۱۶۱.

۷. همان، ج ۳، ص ۱۶۲.

۸. همان، ج ۴، ص ۴۵ ـ ۴۸.

۹. همان، ج ۴، ص ۹۴ ـ ۹۵.

۱۰. همان، ج ۴، ص ۲۸۲ ـ ۲۸۳.

۱۱. همان، ص ۲۸۴.

۱۲. همان، ص ۲۸۷.

۱۳. همان، ص ۳۱۸ ـ ۳۱۹.

۱۴. همان، ص ۳۶۰.

۱۵. همان، ج ۴، ص ۴۶۴.

۱۶. همان، ج ۵، ص ۳۹۷.

۱۷. همان، ج ۶، ص ۱۴.

۱۸. همان، ج ۷، ص ۶.

۱۹. همان، ج ۷، ص ۷.

۲۰. ر . ک: همان، ص ۸.

۲۱. همان، ص ۹.

۲۲. همان، ج ۷، ص ۱۲ (کیف کان حُبک له؟ قال: کحب ام موسی لموسی و اعتذر الی الله من التقصیر. کیف کان حزنک علیه؟ قال: حزن والدة ذُبح واحدها فی حجرها، لایرقا دمعها و لا یدهب حزنها الی یوم القیامة.

۲۳. از شما کسی باشد که قتال کند بر تأویل قرآن؛ چنان که من قتال کردم بر تنزیلش؟

۲۴. همان، ص ۱۴ ـ ۱۶.

۲۵. همان، ص ۱۷.

۲۶. همان، ص ۱۹.

۲۷. گفت: بار خدایا، موسی تو را دعا کرد و از تو این حاجت خواست. بار خدایا، دل من تو روشن گردان و کار من آسان گردان و بند از زبان من بردار تا مردمان سخن من بدانند، و مرا وزیری کن از اهل من هارون که برادر من است. پشت من به او قوی کن و او را با من در کار من شریک کن. تو بار خدایا، در کار او قرآن فرستادی و دعایش به اجابت مقرون کردی و گفتی: سنشد عضدک باخیک و نجعل لکما سلطانا.

۲۸. همان، ص ۲۰ ـ ۲۱.

۲۹. همان تا ص ۳۴.

۳۰. همان، ص ۲۴.

۳۱. همان، ص ۲۵.

۳۲. همان، ج ۷، ص ۶۵ ـ ۷۰.

۳۳. همان، ص ۷۰ ـ ۷۵.

۳۴. همان، ص ۷۵ ـ ۷۹.

۳۵. همان، ج ۷، ص ۷۹.

۳۶. همان، ص ۸۳.

۳۷. ر.ک: همان. به سبب اختصار از ذکر شعر خودداری کردیم.

۳۸. ر.ک: همان، ص ۱۱۴.

۳۹. همان، ج ۷، ص ۳۰۴.

۴۰. همان، ج ۷، ص ۳۶۴ ـ ۳۶۵.

۴۱. همان، ج ۸، ص ۱۹۷.

۴۲. همان، ج ۸، ص ۲۰۴.

۴۳. همان، ج ۸، ص ۲۰۵.

۴۴. همان، ج ۹، ص ۲۶ ـ ۲۷.

۴۵. همان، ج ۹، ص ۱۰۲ ـ ۱۰۳.

۴۶. همان، ج ۹، ص ۱۱۸ ـ ۱۱۹.

۴۷. همان، ص ۱۱۷.

۴۸. همان، ج ۹، ص ۱۴۵.

۴۹. همان، ج ۱۰، ص ۷۷.

۵۰. همان، ج ۹، ص ۱۷۲.

۵۱. همان، ج ۹، ص ۱۹۱.

۵۲. همان، ج ۹، ص ۱۹۱ ـ ۱۹۲.

۵۳. همان، ج ۹، ص ۱۹۴.

۵۴. همان، ج ۱۰، ص ۱۶۵.

۵۵. همان، ج ۱۰، ص ۱۶۹.

۵۶. گفت: به آن خدای که در زیر زمین دانه شکافد و در رحم صورت نگارد که اگر مخدّای دولا بکنند، یا برگردانند و مرا بر آن جا نشانند، حکم بکنم اهل توریت را به توریت، و اهل انجیل را به انجیل، و اهل زبور را به زبور، و اهل قرآن را به قرآن، آن خدای که در زیر زمین دانه شکافد و در رحم صورت نگارد که هیچ مرد نیست از قریش که اُستُره بر سر او برود و الّا من دانم در حق او آیتی که او را به بهشت برد یا به دوزخ. مردی برخاست و گفت: آیت تو کدام است یا امیرالمؤمنین! (همان، ج ۱۰، ص ۲۴۷ ـ ۲۴۸).

۵۷.  گفت: بپرسی مرا از پیش آن که مرا نیایی، که علم از میان پهلوهای من موج می‌زند اگر راه یابد، و الا مرا نپرسی از هیچ گروهی باغی و دیگری هادی، و الا خبر دهم شما را به هادی ایشان و باغی ایشان و سابق ایشان و قاید ایشان تا به روز قیامت (همان، ج ۱۰، ص ۲۴۸).

۵۸. همان، ج ۱۱، ص ۱۸۶.

۵۹. همان، ج ۱۱، ص ۲۴۲.

۶۰. همان، ج ۱۱، ص ۲۷۲.

۶۱. خدایت کیست و پیغامبرت کیست و امامت کیست و دینت چیست و کتاب کدام است؟ (همان، ج ۱۱، ص ۲۷۴).

۶۲. از این پنج چیز بپرسند: از عمرش که در چه فانی کرد و از جوانیش که در چه به سر آورد و از مالش که از کجا جمع کرد و کجا نهاد و از ولایت ما اهل البیت (همان، ج ۱۱، ص ۳۴۸).

۶۳. همان، ج ۱۲، ص ۴۳.